امام خمینی(س) در جایگاه فیلسوف و فقیه بزرگ عصر خود، پس از فراگرفتن حکمت متعالیه بیش از دو دهه در حوزه علمیه قم مدرس برجسته فلسفه صدرائی بوده و در کتاب های متعدد خود از صدرالمتألهین به عظمت و بزرگی یاد کرده است.

پایگاه خبری جماران: فلسفه اسلامی در روند تکاملی خود به مرحله سوم؛ یعنی حکمت متعالیه با حکمت صدرائی رسید.

صدرالمتألهین با پی افکندن مبانی و مؤلفه های پدید آورنده حکمت متعالیه، چنان بنایی از اندیشه و تفکر فلسفی را به دنیای فکر و فلسفه عرضه کرد که طی چند قرن اخیر همه متفکران و فلسفه پژوهان را متوجه خود کرده است.

امام خمینی(س) در جایگاه فیلسوف و فقیه بزرگ عصر خود، پس از فراگرفتن حکمت متعالیه بیش از دو دهه در حوزه علمیه قم مدرس برجسته فلسفه صدرائی بوده و در کتاب های متعدد خود از صدرالمتألهین به عظمت و بزرگی یاد کرده است.

اولین روز خرداد ماه به نام فیلسوف الهی و حکیم صمدانی صدرالمتألهین شیرازی(قدس سره) نام گذاری شده است. «حکیم متأله و عارف ناموری که هم در سداد برهان از دیگران گوی سبقت بود، و هم در شدت شهود از پیشینیان، که بین حصول و حضور جمع کرده اند، وا نمانده است و هم سمت والای امامت در حکمت متعالیه را نسبت به متأخران خود تاکنون حفظ نموده است.»(آوای توحید، ص 70)

فیلسوف و حکیم بزرگی که جلال حکمت و عرفان، استاد آشتیانی او را چنین توصیف کرده است:

«یکی از بزرگترین فلاسفه اسلام، نابغه و فیلسوف عظیم الشأن شرق، صدرالمتألهین معروف به ملاصدرای شیرازی(979 -1050) است که در علوم الهی و فلسفه ماوراء الطبیعه مقام بلندی را داراست و آرا و نظریه های فلسفی او مورد توجه محققان است... و مصنفات این مرد بزرگ بیش از سیصد سال است که در مدراس و حوزه های علمی اسلامی تدریس میشود و برهمه کتب مدونة در فن الهیات ترجیح دارد.»(شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، ص 13)

این محقق شیدای حکمت الهی در بیانی دیگر گفته:

«حق آن است که صدرالمتألهین در کثیری از مبانی فلسفی مؤسس است، تحقیقاتی که در مباحث حرکت جوهریه و حدوث جسمانی نفس و وحدت حقیقت وجود و بسیاری دیگر از مباحث امور عامه و الهیات نموده است، به کلی سرنوشت مباحث فلسفی را عوض کرده است.»(همان، ص 16)

فیلسوف متفکر استاد شهید مطهری(قدس سره) این حکیم بزرگ را چنین توصیف کرده است:

«صدرالمتألهین، حکیم  الهی و فیلسوف ربانی بی نظیر که حکمت الهی را وارد مرحله جدیدی کرد. صدرا در آنچه علم اعلی یا علم کلی یا فلسفه اولی یا حکمت الهی خوانده میشود... تمام فلاسفه پیشین را تحت الشعاع قرار داد، اصول و مبانی اولیه این فن را تغییر داد و آن را بر اصولی خلل ناپذیر استوار کرد.»(مجموعه آثار استاد شهید مطهری،  ج 14، ص 512)

استاد مطهری حکمت متعالیه صدرالمتألهین را بدین صورت معرفی کرده است:

«فلسفه صدرا از یک نظر به منزله چهار راهی است که چهار  جریان، یعنی حکمت مشائی ارسطوبی و سینایی و حکمت اشراقی سهروردی و عرفان نظری محی الدینی و معانی و مفاهیم کلامی با یکدیگر تلاقی کرده و مانند چهار نهر سر به هم برآورده، رودخانه ای خروشان به وجود آورده اند.»(همان، ص 512)

فلسفه اسلامی در تطور تاریخی و سیر تکاملی خود، پس از پشت سر نهادن حکمت مشاء و حکمت اشراق، به همت علمی و جدّ و جهد روحی ملاصدرا و افاضه الهی بر جان مهذب و ذهن وقاد او، محصول «حکمت متعالیه» را به سپهر فکر و اندیشه و فلسفه اسلامی هدیه کرد و این آثار متعدد و اندیشه و نوآوری های فلسفی اوست که همچنان جویندگان حکمت و مشتاقان فلسفه را به خود جذب میکند.

گرچه صدرالمتألهین در کارنامه درخشان علمی خود، آثار متعددی را دارد، از تفسیر بخشی از سوره ها و آیات قرآن کریم و نیز شرح بخشهایی از اصول کافی؛ ولی اسفار اربعه او محور و مدار تحصیل و تدریس فلسفه اسلامی/حکمت متعالیه در مرحله عالی شده است به گونه ای که پس از گذشت چندین قرن جایگزینی برای آن به عرصه نیامده است.

امام خمینی که حکمت و عرفان را از اساتید مکتب تهران فرا گرفته و آن را با استعداد شگرفت و همت عالی خود در هم آمیخته، بیش از دو دهه در حوزه علمیه قم مدرس حکمت متعالیه بوده و دو متن درسی آن را تدریس میکرده است. یعنی شرح منظومه ملاهادی سبزواری و اسفار اربعه صدرالمتألهین شیرازی، طی این سالها در چندین نوبت توسط ایشان در حوزه علمیه قم تدریس شده است. بر اساس اظهارات بعضی از شاگردان ایشان شرح منظومه در چهار تا پنج دوره و اسفار هم دو تا سه دوره از سوی ایشان تدریس شده است.

کتاب «تقریرات فلسفه» که در آخرین دوره تدریس این دو متن درسی در دهه بیست شمسی توسط مرحوم آیت الله سیدعبدالغنی موسوی اردبیلی(ره) از بیانات استاد نوشته و به همت محققین مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در قم، در سه جلد تدوین و متشر شده، در واقع درس گفتارهای شرح منظومه حکمت و کتاب النفس اسفار میباشد.

امام خمینی خود حکمت متعالیه را در همان سالهای اولیه تحصیل در حوزه علمیه قم فرا گرفت؛ و پس از آنکه به مدت چهار سال شرح منظومه را از محضر استاد برجسته حکمت متعالیه، آیت الله سیدابوالحسن رفیعی قزوینی(قدس سره) فرا گرفت و برجستگی و چیره دستی استاد و استعداد فوق العاده شاگرد به گونه ای نتیجه داد که ایشان را بی نیاز از شرکت در درس اسفار کرد و آن کتاب مهم را با هم مباحثه خود مرحوم آیت الله میرزاخلیل کمره ای(ؤه) با مباحثه دو نفره فرا گرفتند و در سالهای تدریس از اساتید بزرگ اسفار ملاصدرا گردید، به گونه ای که شاگردان برجسته ای در درس فلسفه ایشان شرکت و بهره بردند. آیت الله شهیداستاد مطهری و نیز مرحوم آیت الله منتظری از شاگردانی بوده اند که حکمت متعالیه را طی سالهای متمادی از حضرت امام فرا گرفتند و بعدها از اساتید معروف حکمت متعالیه در قم و تهران شدند. اسامی بعضی از شاگردان ایشان در درسهای حکمت متعالیه بدین قرار میباشد:

1ـ میرزا جواد حجت همدانی، 2ـ سیدابراهیم مقبره ای خوئی، 3ـ میرزا صادق سرابی، 4ـ سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، 5ـ شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی، 6ـ عباس زریاب خوئی، 7ـ سیدعزالدین زنجانی، 8ـ سیدرضا صدر، 9ـ شیخ مسلم ملکوتی، 10ـ مرتضی مطهری، 11ـ حسینعلی منتظری، 12ـ سیدمصطفی خمینی، 13ـ سیدعبدالغنی موسوی اردبیلی، 14ـ دکتر مهدی حائری، 15ـ شیخ محمد فکور یزدی، 16ـ  شیخ عبدالجواد جبلی عاملی، 17ـ شیخ حسن انصاری محلاتی، 18ـ شیخ عزیزالله خسروی، 19ـ شیخ یحیی عبادی طالقانی

مرحوم دکتر مهدی حائری(ره) درباره این درسها میگوید:

«چون آن وقت این چیزها در حوزه تعلیم و تعلمش رسماً رایج نبود، آقای خمینی خصوصاً و اختصاصاً در منزل خودشان به من درس می دادند و گاهی هم در مدرسۀ دار الشفا. بنده یک دوره کامل منظومه پیش ایشان خواندم..... به استثنای فلکیات منظومه. فلکیات را ایشان گفتند که اباطیل است و فلکیات جدید با اینها قابل مقایسه نیست.... آقای خمینی می گفتند اسفار را نخوانده اند، اما آن را با میرزا خلیل کمره ای مباحثه کرده اند و لذا به نظر من، درس اسفار ایشان خیلی سنتی نبود تا بتوان گفت سلسله سند ایشان در تعلیم اسفار به صدر المتألهین می رسد. هر چه بود حدّت و جودت فهم خود ایشان بود که می توانست از عهدۀ تدریس اسفار برآید؛ زیرا این خصوصیت اسفار است که سطح آن بسیار شیوا و روان است و ژرفای فوق العاده پیچیده و پیل افکن دارد. شاهد راستین آن حواشی بعضی از محشین اسفار است که نکات مخدوش و غیر وارد به متن بسیار دارد. ایشان علاقه ای به فلاسفۀ مشاء و منطق نداشت. درس اسفار ایشان بیشتر جاذبۀ عرفان داشت، عرفان هم پیش آقای شاه آبادی به خوبی خوانده بودند و دائماً هم مشغول مطالعۀ کتب ابن عربی و غیره بودند؛ لذا به اسفار هم از نظر ابن عربی نگاه می کردند، نه از نظر ابن سینا و فارابی. به کلمات ابن سینا و فارابی که می رسیدند به کلی ناراحت می شدند و با توان سرشار عرفانی از تنگناهای فلسفه خارج می شدند. روزی که من ایرادی اظهار کردم، ایشان در جواب گفتند: شما باید از این گونه سخنان ابن سینا استبراء شوید. باری، بعد از تمام شدن منظومه با دو سه نفر از رفقا.... پیش آقای خمینی اسفار را شروع کردیم. ده سال طول کشید که اسفار را خواندیم.» (تقریرات فلسفه، ج 1، ص 15)

مرحوم آیت الله منتظری(ره) یکی از شاگردان برجسته فلسفه حضرت امام درباره درس استاد و سالهای حضور در درس ایشان و کیفیت تدریس وی میگوید:

«ایشان تدریس  منظومه را از اول شروع کردند، من و مرحوم شهید مطهری در درس منظومه ایشان شرکت کردیم، این آخرین [تدریس] منظومه ایشان بود و دیگر منظومه نگفتند. شاگردهای ایشان ده تا بیست نفر میشدند... ما منظومه را تا اول طبیعیات نزد آقای خمینی خواندیم، یعنی خلاصه مطالب اسفار را هم میگفتند. ایشان خیلی خوش بیان بودند و اساس مطلب را برای شاگرد بازگو میکردند... همه منظومه حکمت را تا اول طبیعیات پیش امام خواندیم و طبیعیات را نیز با مرحوم مطهری مباحثه کردیم. آیت الله خمینی یک درس اسفار هم میگفتند که هفت ـ هشت نفر از بزرگان از جمله آقای حاج شیخ عبدالجواد و آقا رضا صدر و آقای حاج آقا عزالدین زنجانی و چند نفر دیگر در آن شرکت میکردند. من و مرحوم مطهری به آقای خمینی گفتیم ما هم بیاییم؟ ... ما اجازه گرفتیم مبحث نفس اسفار و معاد جسمانی را شرکت کردیم... درس امام به شکلی بود که فلسفه را با عرفان با هم میگفت، مخصوصاً در اسفار که فلسفه و عرفان [در آن] مخلوط است و چون ایشان ذوق عرفانی داشت، طبعاً به مناسبت مسائل عرفانی هم مطرح میشد.»(خاطرات، ج ، ص 197-194)

تکریم شخصیت صدرالمتألهین توسط امام خمینی به گونه ای بوده که  اگر کسی از آن حکیم الهی با عنوان «ملاصدرا» نام میبرد، ناراحت میشد و به او تذکر میداد. آیت الله منتظری میگوید:«من یک بار خدمت آقای خمینی بودم، به مناسبت گفتم: ملاصدرا، ایشان نارحت شدند که چرا میگویید ملاصدرا... [گفتند] ما باید اسم بزرگان را با احترام ببریم.»(همان)

مرحوم آیت الله خلخالی در همین رابطه میگوید:

« برداشت امام از مطالب الهی و فلسفی و از مطالب محی الدین عربی چیزی بود که در دیگران ندیدم و سراغ ندارم. به یاد دارم در اوایل یک سال تحصیلی، یعنی نیمه دوم شهریور ماه از مسافرت برگشتند و درس را شروع کردند، گویا در این هنگام متوجه شده بودند که یک نفر از آقایان ـ که خدا رحمتش کند ـ از صاحب اسفار بد گفته است، امام آنقدر عصبانی شده بودند که فرمودند: الاسفار و ما ادریک ما الاسفار! اصلاً تو میدانی که اسفار چیست و صاحب اسفار کیست؟ معمولاً امام به این گونه مسائل نمی‌پرداختند ولی [در مورد صاحب اسفار] آنقدر ناراحت شده بودند که این برخورد را کردند.»(پا به پای آفتاب، ج 3، ص 53)

مرحوم آیت الله توسلی نیز نقل کرده:

«وقتی امام در مسجد سلماسی قم عصرها درس اصول میفرمودند، به ایشان اطلاع داده بودند که در مجلس درس بعضی از محققین نسبت به ملاصدرا اهانت شده... ایشان با حال عصبانیت، در مقام موعظه و نهی از جسارت کردن به بزرگان دین فرمودند: و ما ادریک ما ملاصدرا! مسائلی که ابوعلی سینا از او عاجز ماند، ملاصدرا آنها را حل نموده، چرا مواظب زبانمان نیستیم؟!»(سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، ج 2، ص 30)

حضرت امام نه تنها سالیان متمادی مدرس ممتاز حکمت متعالیه در حوزه علمیه قم بودند و شرح منظومه و اسفار را برای طلاب مستعداین علوم تدریس میکردند که به موازات تحصیل و تدریس با قلم رسا و شیوای خود کتابهای متعددی در علوم مختلف تألیف کردند که تعدادی از  آنها در موضوع عرفان و اخلاق و فلسفه میباشد. در کتابهای عرفانی ـ فلسفی ایشان، هم فراوان نام صدرالمتألهین مطرح شده و هم با تکریم از او یاد شده است.

در کتاب شرح دعای سحر که اولین تألیف ایشان است، شش مرتبه از مؤسسه حکمت متعالیه یادشده و با این عناوین و القاب از او اسم برده شده است: «صدر الحکمامء المتألهین و شیخ العرفاء السالکین رضی الله تعالی عنه»، «مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین رضوان الله علیه»، «صدر الحکماء المتألهین و شیخ العرفاء الشامحین رضوان الله علیه»، «الفیلسوف الفارسی صدر الحکماء المتألهین رضوان الله علیه» چنانکه در کتاب مصباح الهدایه او را چنین نام برده است: «شیخ العرفاء الکاملین و أعظم الفلاسفه المعظمین، صدر الحکماء المتألهین قدس الله نفسه الشریفه» و در تعلیقه بر فوائد رضویه قاضی سعید قمی از ایشان چنین نام برده:« مجدّدالحکمه المتعالیه و مؤسس الفلسفه العالیه، شیخ مشایخ الأولیاء و الحکماء، صدر صدور المتألهین و العرفاء» و «شیخ مشایخ أرباب الحکمه و المعرفه، صدر صدور الحکماء و المتألهین رضی الله تعالی عنه» ایشان در کتاب آداب الصلوه از این حکیم الهی چنین نامبرده: «فیلسوف عظیم الشأن صدر الملّه و الدین قدس سره» و «فیلسوف عظیم الشأن اسلامی، صدرالمتألهین قدس سره» در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل او را «فیلسوف کبیر اسلامی، صدرالمتألهین قدس سره» و «محقق بزرگ و فیلسوف کبیر، جناب صدرالمتألهین قدس سره» توصیف کرده است. در کتاب شرح چهل حدیث امام خمینی پانزده مرتبه از صدرالمتألهین نام برده شده و انظار و سخنان او مطرح شده است. مانند: «محقق فلاسفه و فیلسوف محققین صدرالمتألهین قدس الله نفسه» «جناب محقق فلاسفه صدر الحکماء و المتألهین قدس الله سره و أجزل أجره» «جناب محقق فلاسفه و فخر طایفه حقه، صدرالمتألهین رضوان الله علیه»، «جناب صدرالمتألهین را که سرآمد اهل توحید است...»، «طریق ظاهریت و مظهریت و وحدت و کثرت، که طریقه أعظم الفلاسفه علی الاطلاق، حضرت صدرالمتألهین...»، «صدر الحکماء و الفلاسفه و افضل الحکماء الاسلامیه»، «جناب فیلسوف کبیر، صدرالمتألهین»، «حکیم بزرگ و دانشمند کبیر صدرالمتألهین قدس سره»، «جناب فیلسوف عظیم الشأن، صدر المتألهین قدس سره» این تکریم های ممتاز و ویژه از مؤسس حکمت متعالیه تنها در دوره تدریس و تألیِف علوم عقلی حضرت امام صورت نگرفته، بلکه بزرگی آن حکیم الهی در ضمیر ایشان نقش بسته بود و در آخرین نوشته های  ایشان هم بروز یافته است. حضرت امام در نامه تاریخی خود به رهبری دنیای کمونیستی و مارکسیستی ـ گورباچف ـ وقتی برای اثبات عالم ماوراء ماده و آن سوی طبیعت، عصارة اندیشه فلاسفه اسلامی از فارابی و بوعلی سینا ـ رحمت الله علیهما ـ و سهروردی ـ رحمت الله علیه ـ نام میبرد، عناوین و احترام صدرالمتألهین در سطحی برتر و ممتاز قراردارد:«از اساتید بزرگ بخواهید تا به حکمت متعالیه صدرالمتألهین ـ رضوان الله تعالی علیه و حشره الله مع النبیین و الصالحین ـ مراجعه نمایند تا معلوم گردد که: حقیقت علم همانا وجوددی است مجرد از ماده و هرگونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.»(صحیفه امام، ج 21، ص 225-224)

البته در فرجام این مقاله به این واقعیت تلخ هم باید پرداخت که تحجر و قشری گری و مقدس مآبی زحمت و مرارت کمی برای ارباب حکمت و اولوالالباب ایجاد نکرده است. امام خمینی هم گرچه  در حوزه تحت زعامت مرجع فهیم و مدبر آیت الله حائری (قدس سره) فلسفه و عرفان را فراگرفت و سالیان طولانی به تدریس و تألیف در آن زمینه اشتغال و بدان اهتمام داشت، ولی تیر جهل و جمود جاهلان مقدس مأب هم به سویش روان بود و ایشان تنها در پیام تاریخی به مراجع و روحانیت سراسر کشور زبان به شکوه گشوده و چنین گفته:

«‌‎ ‎‌به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای‌ ‎‌وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت.‌‎ ‎‌و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود. یاد گرفتن زبان‌‎ ‎‌خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار می رفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند‌‎ ‎‌خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من‌‎ ‎‌فلسفه می گفتم.» (همان، ص 9-278)

حضرت آیت الله شبیری زنجانی در این رابطه ماجرای زیر را نقل کرده است:

«مرحوم حاج آقا رضا زنجانی میگفت شخصی نزد من آمد و از من خواست که به او منظومه درس بدهم. به او گفتم من منظومه نخوانده ام، شرح اشارات را نزد پدرم خوانده ام، اگر میخواهی شرح اشارات درس بدهم. او منظومه میخواست، لذا به او گفتم نزد آقا روح الله برو و پیش ایشان منظومه بخوان. آن شخص گفت: ایشان منظومه تدریس نمیکند. من گفتم: چرا ایشان منظومه درس نمیدهد؟ گفت: آقایان تدریس فلسفه را تحریم کرده اند. آسیدمحمدباقر قزوینی و حاج میرزا مهدی بروجردی گفته اند که فلسفه خواندن حرام است و آقای خمینی هم ترک کرده است.

من گفتم: خب حالا که اینها تحرم کرده اند من با مطالعه درس میدهم، البته تا وقتی که تحریم بشکند، وقتی تحریم شکست، تو نزد آقا روح الله برو. او هم قبول کرد و قرار شد به همان شرط من منظومه تدریس کنم. آقای حاج آقا رضا میگفت در همان ایام که من برای آن شخص منظومه تدریس میکردم، یک روز خدمت حاج شیخ بودم. آسیدمحمدباقر قزوینی هم نزد آقای حاج شیخ بود. حاج میرزا مهدی بروجردی هم آنجا بود. آسیدمحمدباقر به من گفت: شنیده ام شما منظومه تدریس میکنید. گفتم بله، گفت: نکنید! گفتم: چرا؟ گفت: مضر است. گفتم: علم همیشه نافع بود نه مضر. گفت: مضلّ است گفتم: علم همیشه وسیله هدایت بوده و نه ضلالت. (ترتیب این دو سؤال و جواب یادم نیست.) آسیدمحمدباقر گفت: میگویم: نگویید! گفتم: خواهم گفت. حاج میرزا مهدی هم قدری در بحث ما مداخله کرد و به کمک آسیدمحمدباقر آمد.

آقای حاج شیخ که مشغول جواب استفتاء یا کار دیگری بود و متوجه شد که در حال یک و دو کردن هستیم. به آقای سیدمحمدباقر قزوینی رو کرد و فرمود:

شما چه تدریس میکنید؟ ایشان مثلاً گفت: شرح لمعه(تعبیر ایشان یادم نیست) حاج شیخ گفت: شما به همان تدریس مشغول باشید.

به حاج میرزا مهدی هم فرمود: شما هم به کارهای خودتان مشغول باشید. سپس آقای حاج شیخ فرمود: من معقول نخوانده ام ولی خیلی از بزرگان در همین رشته کار کرده اند و خیلی مواقع برای تحکیم عقاید از فلسفه استفاده کرده اند. اینکه من فلسفه نخوانده ام منشأ نمیشود که ما فلسفه را تحریم کنیم. بزرگانی که راجع به این موضوع کار کرده اند برای تحکیم عقاید از آن استفاده کرده اند.

بعد از این فرمایش مرحوم حاج شیخ من به آن شخص گفتم: تحریم  شکست، لذا شما به سراغ آقا روح الله بروید.»(جرعه ای از دریا، ج 3، ص 612-611)

امید که زین پس مجالی برای جولان جهل مقدس و میدان داری مقدس نمایان جاهل نباشد و فروغ حکمت و اندیشه های تابناک و روشنگر پرچمداران دانش و دانایی و حکمت و عرفان، راهنمایان جوامع انسانی باشند و افکار و اندیشه های مؤسس حکمت متعالیه صدرالمتألهین(قدس سره) و شارحان میراث گرانقدر او از جمله فیلسوف عارف امام خمینی(س) در عمق جانهایمان و در متن و سطح جوامع ما تحقق یابد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
5 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.