مرحوم آیت الله صانعی در بخشی از پنجمین جلسه سخنرانی در ماه رمضان سال 1390 بیان می کند: (کُتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ)، آن طوری که علامه طباطبایی میفرماید: این «کُتِبَ» اِخبار است نه انشاء. (لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ)، غرض و فایده روزه را بیان میکند، غرض روزه این است که انسانها متقی بشوند. یک اشارهای در (لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ)، وجود دارد و این است که میخواهد بفهماند که نفع تمام احکام و تکلیفهای الهی به خود مردم برمیگردد و غیر از تکالیفی است که بشر برای دیگری دارد. تکلیفها و قوانین الهی برای مردم است، نه برای خودش، او غنی است و احتیاجی هم به این حرفها ندارد
به گزارش جماران؛ مرحوم آیت الله صانعی جلسه پنجم سخنرانی ماه مبارک رمضان سال 1390 را این گونه آغاز می کند: الحمد لله رب العالمین و الصلاۀ و السلام علی رسول الله ابی القاسم محمد، و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین الهداة المهدیین واللعن علی اعدائهم اجمعین قال الله العظیم فی کتابه الکریم: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)[1]
ما این روزها به شیوهای عمل میکنیم که به شیوه آیتالله بروجردی و حاج آقا مصطفی خمینی شباهت دارد. ما بحث خلل را حدود شش ماه در درس آیتالله بروجردی شرکت کردیم و امتحان کفایه و خارج را هم با جزوه خودش دادیم. مرحوم آیتالله بروجردی شنبه یک مطلبی را میگفت، یک شنبه باز خلاصه شنبه را میگفت با یک مقدار اضافه، دوشنبه خلاصه شنبه و یکشنبه را میگفت با یک مقدار اضافه، سهشنبه خلاصه شنبه و یکشنبه و دوشنبه را میگفت با یک مقدار اضافه، چهارشنبه همه مطالب روز قبل را میگفت با یک مقدار اضافه، سرّش هم این بود که آقای بروجردی در اوایل زندگیاش که در اصفهان بوده به قول خودش گرفتار وسواس بوده که همین امر در تألیف نکردن کتاب هم معلوم است، ایشان ظاهراً هیچ تألیفی به قلم خودش ندارد. ایشان میفرمود: در اصفهان که بودم، تا ساعت دو بعد از ظهر یقین نمیکردم که ظهر شده است! به هر حال این وسواس آقای بروجردی در درسش هم اثر گذاشته بود، یک جهت دیگرش هم این بود که ایشان خودش میفرمود من خیلی کم استعداد بودم و لذا باور نمیکنم مطالبی را که میگویم دیگران فهمیده باشند، چون خودم با سختی فهمیده بودم. بعضی از بزرگان هم که شاگرد آیتالله بروجردی بودند همین وسواس را داشتند، یعنی مدام مطالب را تکرار میکردند و این وسواس در فتاوایشان هم ظاهر شده است. امام (ره) این طور نبود و این حالت وسواس را نداشت. این شیوه آقای بروجردی را ما هم داشتیم و ادامه میدهیم تا بعد ببینیم ادامه پیدا میکند یا نه؟! یک شیوه هم حضرت آقای اخوی از مرحوم حاج آقا مصطفی نقل میکرد و میگفت ایشان وارد هر مطلبی میشد، اگر میرسید به یک مطلبی میرفت سراغ آن مطلب، یعنی این طور نبود که مطلب اول را دنبال کند، مثلاً در وسط مطلب، بحث به تمسک به عام میرسید، این مسأله موقوف است بر اینکه تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص جایز است یا نه؟ میرفت سراغ بحث اصولی تمسک به عام، چند روزی بحث میکرد و برمیگشت.
بحث ما در این آیه شریفه بود. چیزهایی را که عرض کردیم یکی راجع به خطاب بود، گفتیم این خطابات خصوصیتی به مؤمنین ندارد، تکلیف برای همه است، یکجا از وجدان عقلی و اخلاقی و فطری بهره میگیرد و میگوید: (یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا)، یک جا میگوید: (یا أیها النَّاس)، برای این که ضمانت اجرایی را بگیرد.
(کُتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ)، آن طوری که علامه طباطبایی میفرماید: این «کُتِبَ» اِخبار است نه انشاء. (لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ)، غرض و فایده روزه را بیان میکند، غرض روزه این است که انسانها متقی بشوند. یک اشارهای در (لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ)، وجود دارد و این است که میخواهد بفهماند که ز و غیر از تکالیفی است که بشر برای دیگری دارد. تکلیفها و قوانین الهی برای مردم است، نه برای خودش، او غنی است و احتیاجی هم به این حرفها ندارد:
گر جمله کائنات کافر گردند/ بر دامن کبریاییش ننشیند گرد
اگر بخواهید نمونه روایات کذب را بفهمید، و بدانید، مرحوم بحرانی در مقدمه جلد اول حدائق این بحث را مفصل آورده است. شما میبینید با اینکه روایات تهذیب شده، اما باز هم در روایات ما دروغ هست که کار اجتهاد را مشکل میکند. شما به باب القرآن کافی مراجعه کنید، در آنجا روایتی هست که عدد آیات قرآن را بسیار بیشتر از عدد معروف ذکر کرده که دلیل بر این است که مثلاً قرآن خیلی بزرگتر از قرآن فعلی بوده بوده و تحریف شده است، در کتاب کافی که امام خمینی از آن تعبیر به کافی شریف میکرد و بسیار کتاب معتمد و معتنابهی است، و جامع بین اخلاق و احکام و اصول عقائد است، خیلی مفصل و قدیمیتر از تهذیب و استبصار است در آنجا این روایات را آورده است. لذا از این نکته باید فهمید که باب جعل روایات تا کجا بوده است.
جالب است آدمهای دورو و منافق، همیشه طوری حرف میزنند که مردم را ناآگاه فرض میکنند. ابوهریره جاعل دروغ بود. یک روایت از ابوهریره را نگاه میکردم که میگوید: وقتی کسی که حرف میزند دروغ میگوید و وقتی حدیث نقل میکند اعم از حدیث گفتن و سخن گفتن و یا هر چیز دیگری، دروغ میگوید و وقتی وعده میکند وفا نمیکند و وقتی امانت نزدش گذاشته میشود خیانت میکند، این شخص منافق است. خیلی عجیب است دزدی داشت فرار می کرد، مردم دنبالش کردند و فریاد می زدند: «دزد، دزد»، خود دزد هم میگفت دزد را بگیر، که راه را گم کند. ابوهریرهای که مرد شماره یک جعل حدیث است ببینید چطور عوام فریبی میکند و چطور به مردم توهین میکند. این توهین به مردم است، چون خودش منشأ همه دروغها و خیانتها بود، شماره یک است، اگر بخواهیم به او شماره بدهیم عددها نمیتوانند به او شماره بدهند که چه قدر دروغ و حدیث نادرست جعل کرده است، آن وقت میگوید کسی که حدیث دروغ میگوید، به وعدهاش هم وفا نمیکند، در امانت هم خیانت میکند، منافق است. به هر حال جعل در روایات فراوان بوده است. دروغ همیشه حرام بوده است، احتمال دارد که برای جلوگیری از این خیانت بزرگی که به اسلام و مسلمین شده، و باید جلویش گرفته بشود، آن را جزو مفطرات قرار دادهاند.
سپس در آیه 184 آمده است: (أَیاماً مَعْدُودَات فَمَن کانَ مِنْکم مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ)؛ «روزهایى چند، پس هر که از شما بیمار یا در سفر باشد، به شمار آن از روزهاى دیگر روزه بدارد»، ایام معدودات در اینجا تفسیر شده که منظور ماه رمضان است، ولی میگوید ایام شمرده شده، میخواهد بگوید کم و انگشت شمار است خیلی زیاد نیست، بعد بیان میکند که این ایام معدودات ماه مبارک رمضان است. بعد میگوید: اگر فرد مریض یا مسافر است در وقت دیگری روزهها را بگیرد. دو نکته در این جا وجود دارد: یکی اینکه میگوید ایاماً معدودات، اینها با همان روایات دروغ، تفسیر کرده و گفتهاند این آیه منسوخ است، (أَیاماً مَعْدُودَات)، یعنی سه روز از هر ماه و روز عاشورا! گفتهاند روزههای اینها واجب بوده، بعد نسخ شده و گفته شهر رمضان، که روزه ماه رمضان واجب باشد، گفتند این منسوخ شده است. این از جعلیات و دروغ است، یکی دو روایت هم نیست، بلکه چندین روایت است. از سه روزش بگذریم، دیگر چرا روز عاشورا؟ روز عاشورا روز عید ملی بوده مثل عید نوروز فارس؟ روز عید اسلامی بود مثل عید فطر و اضحی و مبعث پیامبر؟ چه بود؟ نه عید مذهبی بوده مثل غدیر خم؟ چه بوده؟ روز عاشورا بیدلیل عید شد؟ گفتهاند سه روز از اول هر ماه و روز عاشورا، به عنوان عیدی که باید روزه گرفت؟ چطور عید بوده؟ این را جعل کردهاند و منشأ جعل آنرا هم همه میدانید. می خواهند بر اعمال بنیامیه و یزید بن معاویه صحه بگذارند، لذا گفتند این روز عید است، روز عزا نیست که شما به سر و سینه میزنید و یا حسین یا حسین میگویید، میگویند روزهاش قبلاً واجب بوده و با آیه بعد نسخ شده است. اگر یک چنین چیزی بوده چطور صحابه نزدیک پیامبر که با ایشان بودهاند یا ائمه معصومین: که با وحی سروکار داشتند، این را نقل نکردهاند. یک عده از علمای اهل سنت آنرا ناآگاهانه نقل کردهاند، آگاهانهاش هم با نقشه کشی بوده، گفتهاند بله، این نسخ شده است. عدم نقل یک، عید نبودن روز عاشوا دو، اینها خود دلیل قطعی بر جعل این حدیث است، قطع نظر از اینکه علامه طباطبایی1 میفرماید: از نظر ادبیات، این (أَیاماً مَعْدُودَات)، مربوط به مابعدش است و میخواهد ماه مبارک رمضان را بگوید.
(وَمَن کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلَى سَفَر فَعِدَّةٌ مِنْ أَیام أُخَرَ)؛ اگر مریض یا مسافر بود، روزهای دیگری را روزه بگیرد. بین شیعه و سنی اختلاف است که آیا افطار روزه در سفر حکم الزامی است؟ به اصطلاح فقهی عزیمت است یا رخصت؟ بسیاری از علمای عامه و شاید همهشان گفتهاند رخصت است، میتواند روزه بگیرد، میتواند هم نگیرد. آیا روز ماه رمضان در سفر نیکویی است یا نه؟ شیعه میگوید عزیمت است، یعنی روزه گرفتن در حال مریضی و در حال سفر حرام است، روایات هم داریم و فتوای امامیه هم بر این است. قرآن هم همین معنا را دارد و همین مطلب از خود قرآن هم استفاده میشود. نکته دوم این است: تا مریض یا مسافر بود باید ایام دیگر روزه بگیرد، ندارد تا مریض یا مسافر بود، «اگر» افطار کرد ایام دیگری روزه بگیرد، میگوید به محض اینکه مریض یا مسافر شد «باید» ایام دیگری را روزه بگیرد، یعنی روزه آن روزش درست نیست، همین که او را مقیّد به افطار نکرده است، دلیل بر این است که روزه او در ایام مسافرت و مریضی حرام است و اگر روزه بگیرد قضای آن بر ذمّه او است، به علاوه اینکه مرتکب حرام هم شده است. تا اینکه میفرماید: (شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ)[2]، در بین همه ماهها فقط اسم ماه رمضان در قرآن آمده، چرا؟ تحلیل این است که اگر میگفت یک ماه روزه بگیرید، هر کسی یک طوری میگفت، یکی میگفت: تابستان سخت است، زمستان میگیرم، یکی میگفت: زمستان سخت است، تابستان میگیرم، پولدارها یک وقت روزه بگیرند، بی پولها یک وقت روزه بگیرند، روحانی یک وقت روزه بگیرد، غیرروحانی یک وقت دیگر، موجود ضعیف باید فدای موجود شریف بشود، ما باید در هوای خوب و زیر کولر روزه بگیریم، اما آن کارگر بیچاره بدبخت باید زیر گرمای سوزان روزه بگیرد، اگر هم نگیرد کتکش میزنیم و تعزیرش میکنیم که چرا روزه نمیگیرد! خلاصه این اختلافات به وجود میآمد، همان طور که در هر کاری که تصریح نشده، اختلافات فراوانی به وجود آمده است. اسلام و قرآن برای اینکه این اختلافات به وجود نیاید، اسم ماه رمضان را آورده و گفته (شَهْرُ رَمَضَانَ)، تا هیچ کس اختلاف نکند. همه یک روز روزه بگیرند و یک روز افطار کنند، یعنی آن اتحاد و وحدتی که در احکام اسلام نمایان است، از نماز جماعت مسجد محله گرفته تا نماز جمعه و نماز عید فطر و اضحی تا حج که همه مسلمانان با هم هستند. یکی از اسرار این که نماز جماعت این همه فضیلت دارد، این است که همه با هم نماز میخوانند، اگر اسم ماه رمضان را نمیآورد اختلاف میشد و آن جنبه وحدت حفظ نمیشد مفاسد دیگری هم داشت. برای اینکه وحدت حفظ بشود روزه گرفتن عید فطر را هم حرام کرد، روزه اول ماه رمضان واجب اما روزه اول ماه شوال حرام است. همه باید یکنواخت باشند اعم از غنیّ و فقیر، در روایت دارد که اغنیا روزه بگیرند تا بفهمند گرسنگی یعنی چه؟ بفهمند یک کسی که دستش از چاره کوتاه است یعنی چه؟[3]
1- بقره(2): 183.
2- بقره(2): 185.
3- سخنرانی استاد در ماه مبارک رمضان، 23/5/90 .