رهبر حکیم انقلاب در سالهای اخیر رویکرد امام در منشور روحانیت را به دقت تعقیب کردهاند و در دیدارهای پی در پی خود با روحانیون از آن سخن گفتهاند. گویا، وظیفه ما روحانیون و طلاب است که در سالگرد انتشار این نامه تاریخی به بازنگری و بازخوانی دقیق آن بپردازیم و برای حرکت آینده حوزهها و حضور سرنوشتساز روحانیت در جامعه از آن بهره گیریم.
پایگاه خبری جماران: اگر روزگاری تفریط دوری از سیاست و تجنب از انزوا و انفعال خطرناک بود، امروز افراط دوری از جایگاه اصیل معنوی و قدسی روحانیت خطرناکتر است. قرار بود سیاست ما دینی بشود و امروز دین ما سیاسی شده و گویا، دین ما عین سیاست ما هست، ولی نه این قدر!
قیام تاریخی امام خمینی (ره) و شکلگیری انقلاب اسلامی ایران که پیش از هر چیز ماهیتی دینی داشت، متکی به رابطه عمیق میان مردم و روحانیت بود و تصویری تازه از نقش اجتماعی و سیاسی روحانیت رقم زد.
امام خمینی(ره) در فضای سنتی حوزه، چهره تازهای از روحانیت انقلابی و روزآمد و پیشرو را نشان داد که در متن زندگی طلبگی و در مسیر فقاهت جواهری از واقعیتهای بیرونی و عینی و ملموس جامعه غافل نیست و در عین دعوت به آخرت، میداند که مسیر اصلاح آخرت از اصلاح دنیا میگذرد.
این رویکرد مبتنی بر حفظ جایگاه اصیل روحانیت به عنوان متولیان دین و اصالت ارزشهای اسلامی و رابطه عمیق میان مردم و روحانیت بود. امام چنان که صراحتا گفتند عدم موفقیت تجربه سیدجمال را نبود پایگاه ملی و مذهبی در بین مردم میدانستند (1) و عمیقا به این موضوع باور داشتند که هنر و صداقت و تعهد روحانیت، موجب اقبال و اعتقاد مردم به روحانیت شده است (2) و در سختترین شرایط اجتماعی، از باور و دلبستگی مردم به روحانیت ناامید و نگران نبودند.
یکی از بزرگان علما برای من نقل کرد که پس از اوجگیری گرایشهای ضددینی پیش از انقلاب تصمیم به ترک لباس روحانیت و خروج از حوزه گرفتم و این موضوع را به حضرت امام عرض کردم.
ایشان فرمود که به رغم ظواهر امر، هرگز مردم از روحانیت و دین جدا نیستند و شما خواهید دید که مردم در عمق وجود خود، دیندار و مذهبی هستند و با روحانیت همراهند. این همان باوری است که مقام رهبری، حضرت آیتالله خامنهای نیز همواره نسبت به مردم و به ویژه جوانان داشته و دارند.
شاید حساسیت و اهمیت همین پیوند است که باعث میشود حضرت امام در آخرین ماهها و روزهای زندگی مبارک خود به نوشتن و انتشار نامه تاریخی خود خطاب به روحانیون و طلاب حوزههای علمیه (منشور روحانیت) مبادرت کنند. زیرا امام بزرگوار به خوبی میدانست اگر این جایگاه آسیب ببیند و این پیوند عمیق گسسته شود، هیچ عامل دیگری نخواهد توانست جای آن را پر کند و بیتردید انقلاب و نظام و کشور به سراشیبی سقوط خواهد افتاد.
امام در شرایطی از پیوستگی دین و سیاست سخن گفت و کلام مرحوم سید حسن مدرس (دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست) را فریاد کرد که محیط مذهبی جامعه و فضای فکری حوزهها در رخوت و انفعال شدید میبود و به دلایل گوناگون از جمله تراکم تجربههای تلخ تاریخی از هر گونه دخالت در مسایل اجتماعی و سیاسی پرهیز میکرد و وظیفه و رسالت خود را تنها در مباشرت اعمال عبادی فردی یا مناسک دینی محدود اجتماعی میدانست.
امام کوشید تا با بذل جان و عمر و آبروی خود، این فضای به شدت دور از جامعه و سیاست را آرام آرام به متن زندگی سیاسی اجتماعی نزدیک کند و با ظرافت و دقت فراوان (3) ضمن حفظ اصالت و سلامت آن اصل و اساس قویم و بنیادین به پیراستن شاخ و برگها پرداخت.
بدین ترتیب، امام میگفت حوزه و روحانیت وظیفه دارد، رسالت الهی خود در دعوت مردم به حق و ترویج ارزشهای دینی مانند معنویت و عدالت را در متن زندگی به انجام برساند و پیام قرآن و رسول خدا(ص) و اهل بیت(ع) را در جریان واقعیتهای بینالمللی و داخلی به مخاطبان گسترده عرضه کند و با قیام لله برای تحقیق امر به معروف و نهی از منکر بشتابد.
اکنون سالها از آغاز انقلاب گذشته است و گویا، تجربه حضور سی و سه ساله اجتماعی و سیاسی روحانیت، نیازمند مطالعه و بررسی جدی و عمیق باشد. آنچه در نگاهی گذرا به چشم میآید، این است که اگر حضرت امام امروز در حیات ظاهری بود، شاید به ما هشدار میداد که: کمی آرامتر، زیادی تند رفتهاید.
در فضای سیاسی این روزهای برگزاری انتخابات و حواشی رقابتهای حزبی و جناحی که شاید بیش از سالهای گذشته حضور پررنگ و جدی روحانیت را نشان میدهد و حتی سخنگویان بسیاری از گروهها در پوشش روحانیت هستند، این پرسش جدی را در ذهن مخاطب عام میرساند که راستی چه قدر از این آشوب و جنجال به خاطر حفظ دین خدا و میراث الهی حوزههاست؟ آیا واقعا تکلیف شرعی روحانیت را به این سطح از حضور و فعالیت مستقیم و جدال سیاسی انتخاباتی کشانده است؟
شاید امروز، اعتدال در میزان مشارکت اجتماعی و سیاسی روحانیت بیش از هر زمان ضروری و لازم باشد. اگر روزگاری تفریط دوری از سیاست و تجنب از انزوا و انفعال خطرناک بود، امروز افراط دوری از جایگاه اصیل معنوی و قدسی روحانیت خطرناکتر است. قرار بود سیاست ما دینی بشود و امروز دین ما سیاسی شده است و گویا، دین ما عین سیاست ما هست ولی نه این قدر!
مردم باید با دیدن یک روحانی به یاد خدا بیفتند و در حضور او آرامش یابند و با کردار او به آخرت ترغیب شوند و از گفتار او حکمت و معرفت بیاموزند و از همنشینی با او گوهرهای معنویت بیندوزند.
این اساس و اصل است و حالا قرار بوده ببینند که میشود در کنار این اساس و اصل، حضور اجتماعی و سیاسی فعال نیز باشد. قرار بوده از گفتار و کردار روحانیت در عرصه اجتماعی و سیاسی تقوا و اخلاص و ادب و معنویت فراگیرند و از حضور و محضر همه بزرگان حوزه از مراجع بزرگوار تقلید تا یک امام جمعه منطقهای و یک امام جماعت محلی درس دینداری و معنویت بیاموزند. از گفتارشان ادب و حکمت و از حضورشان آرامش و صفا یابند و ببینند که میشود هم روحانی اصیل و سنتی حوزه بود و هم مبارز و مجاهد میدان خدمت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی.
از این روست که امام در آخرین روزها و ماههای زندگی خود در وصیتنامه اختصاصی خود خطاب به روحانیون با آن شور و حرارت و حرص و نگرانی از خطرات آینده برای حوزهها و روحانیت مینویسند و میکوشند تا به وارثان دستاوردهای گرانقدر مجاهدت علمای سلف هشدار و بیم دهند.
رهبر حکیم انقلاب در سالهای اخیر رویکرد امام در منشور روحانیت را به دقت تعقیب کردهاند و در دیدارهای پی در پی خود با روحانیون از آن سخن گفتهاند. گویا، وظیفه ما روحانیون و طلاب است که در سالگرد انتشار این نامه تاریخی به بازنگری و بازخوانی دقیق آن بپردازیم و برای حرکت آینده حوزهها و حضور سرنوشتساز روحانیت در جامعه از آن بهره گیریم.
اگر در خود فرورفتن حوزهها و خزیدن روحانیان به کنج عزلت موجب نفوذ بیگانگان و خطر انحراف نظام و جامعه و تهدید خارجی باشد، دخالت بیش از اندازه در جزییات امور و غلتیدن به جنجالها و آشوبهای سیاسی، باعث از دست رفتن موقعیت مردمی روحانیت و فقدان آن پایگاه اصیل ملی و مذهبی و تهدید داخلی خواهد بود. حساسیت رسالت تاریخی روحانیت دقیقا حفظ تعادل حرکت خود بین این دو تهدید جدی خارجی و داخلی است تا بدون سیاسی شدن دین برای دینی شدن سیاست بکوشد و به اعتدالی برسد که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانتمان باشد.
___________________________________
پینوشتها:
(1) صحیفه امام ، ج 5 ص 290
(2) همان ، ج 21 ص 276
(3) مانند نوع برخورد با علما و مراجع ناسازگار با حرکت انقلاب و تأکید بر حفظ حرمت آنان در عین قاطعیت، تشکیل دادگاه ویژه روحانیت، اصرار بر حفظ شیوههای سنتی و اصیل حوزههای علمیه و امثال اینها که خود نیازمند بررسی مستقل است.