اگر در جامعهای ارزشهای دینی محوریت پیدا کند، بسیاری که فاقد این ارزشها هستند میکوشند آنها را در وجود خودشان جلوهگر نشان دهند و دیگران را قانع به این امر کنند.
محمد سعید مهدوی کنی که دانش آموخته ارتباطات، در پاسخ به این سئوال که آیا ذات تکنولوژی فضای مجازی ذات منفی، فاسد و مخرب است؟ می گوید: تکنولوژی به طور معمول فی نفسه جهتگیری خاصی ندارد.
به گزارش جماران وی در این باره گفت و گویی با خبرگزاری مهر انجام داده که خلاصه آن عبارتست از:
- امروزه شاهد پیامدها و محصولات جانبی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هستیم که اتفاقا مثبت و در جهت عکس خاستگاه و نیت ابداعکنندگان آن در حرکتاند.
- فضای مجازی به تنهایی به طور معمول نمیتواند تحولات وسیعی را به صورت ماندگار ایجاد کند. اگرچه نمیتوان اثرات شگرف این زیست دوم را در انسان امروزی نادیده گرفت.
- از نظر قرآن کریم بسیاری از آنچه انسان با آن خود را سرگرم میکند فضای مجازی است و هیچ یک حقیقت عالم نیست.
- به قول مارکس گاهی تغییرات کمّی به اندازهای زیاد میشود که به تحول کیفی میانجامد. در فضای مجازی چنین اتفاقی افتاده است.
- یکی از آسیبهای موجود در جامعه دینی پیدا شدن کسب دینی(god business) و «دینفروشی» است.
- انسان سوژه و تصمیمگیر است. باید روی توان تصمیمگیری افراد و خودکنترلی آنها بیش از کنترل بیرونی آنها کار کنیم.
- در فضای غیر مجازی هم دچار اشکالات متعدد هستیم. یعنی نظام آموزشی ما به خاطر ویژگیهایی که دارد و ورود منفعل و ناقص به فضای مدرن، دچار اشکالات عدیدهای است و نتوانسته خود را با آن تطبیق بدهد.
- باید در شیوههای تعلیم و تربیتمان به تناسب این تحولات فضای مجازی بازنگریهای اساسی انجام دهیم.
متن کامل گفت و گو با حجت الاسلام محمدسعید مهدوی کنی، دانشآموخته فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق(ع) و رییس سابق این دانشگاه درباره اینکه «کاربران دیندار ایرانی چه ابزارهایی برای مقابله با هجمهها در فضای مجازی میتوانند در اختیار داشته باشند» را در ادامه میخوانید:
با آنکه به نظر میرسد امروزه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به موازات فضای واقعی امکان رفع نیازهای بشر را فراهم کرده است؛ برخی صرفا با نگاه سلبی و انکار به این پدیده مینگرند. شما در این باره چه فکر میکنید؟
ابتدا بگذارید مسالهای را مطرح کنم. آیا ذات تکنولوژی فضای مجازی ذات منفی، فاسد و مخرب است؟ آیا به تعبیر دینی فسادزا یا به تعبیر انسانی از بین برنده اخلاق است؟ به تعبیرجامعهشناسانه ضد فرهنگی است و ارزشهای فرهنگی را مورد حمله قرار میدهد؟
تکنولوژی به طور معمول فی نفسه جهتگیری خاصی ندارد و جهتدهنده آن، نیت استفادهکننده، فضا و نحوه استفاده از آن است. در خصوص تکنولوژیهایی که در حوزه فرهنگ و ارتباطات نیستند، این نکته واضح و مبرهن است. معمولا در حوزه فرهنگ و ارتباطات بحث دوگانه «مفسدهانگیزی» و « غیرارزشی بودن» این تکنولوژیها مطرح میشود. اینکه سازندگان یک تکنولوژی و خاستگاه آن وابسته به کدام مکتب و چارچوب فرهنگی است و به دنبال چه مقصدی هستند، معمولا ماهیتی را بر تکنولوژی القا یا بهتر بگویم جلوهگر میکند.
امروزه شاهد پیامدها و محصولات جانبی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هستیم که اتفاقا مثبت و در جهت عکس خاستگاه و نیت ابداعکنندگان آن در حرکتاند
ممکن است زمان بروز و ظهور یک تکنولوژی و ترکیب آن با سایر مولفههای فرهنگی متفاوت باشد، مثلا میتوان احتمال داد که اینترنت در نظام تفکر دین خاصی پدید نمیآمد؛ اما این به معنی آن نیست که اگر اینترنت در فضای لیبرال دموکراسی و در فضای سرمایهداری نوین پدید آمده است، ذاتا دارای چنین ارزشهایی است که منتقدان آن بیان میکنند. این تکنولوژیها قاعدتا در فضای موجودشان خنثی نیستند و میتوان گفت غلبه استفاده از این ابزار، خدمترسانی به فضای لیبرال دموکراسی و سرمایهداری نوین است. شرایط جاری تکنولوژی حوزههای ارتباطاتی بر فرهنگ همه مناطق جهان تاثیرگذار بوده و بر اساس منافع گردانندگان و بهرهبرداران اصلی طراحی شده است. هرچند طراحان و ذینفعان اولیه نتوانستند عوارض آن را کنترل کنند. همانطورکه در سایر پدیدههای اجتماعی میتوان شروعکننده و جهتدهنده بود، اما لزوما تداومبخش و پایاندهنده آن نخواهیم بود. لذا امروزه شاهد پیامدها و محصولات جانبی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هستیم که اتفاقا مثبت و در جهت عکس خاستگاه و نیت ابداعکنندگان آن در حرکتاند؛ این که چقدر میتوانند منافع بشر را تامین کنند یا کردهاند و این که آیا پرداخت این میزان هزینه برای این منافع میارزد، نیاز به مطالعه دقیق دارد.
عدهای معتقدند که فضای مجازی ما را دچار از خود بیگانگی میکند. در مقابل گروهی معتقدند که افراد جامعه با توجه به محدودیتهایی که دارند، خودِ واقعیشان را در فضای مجازی به نمایش میگذارند به نظر شما آیا فضای مجازی ما را جادو میکند یا ما خودِ واقعیمان را در این فضا به نمایش میگذاریم؟
مفهوم «خود» را به چه چیزی تعبیر میکنید؟
منظورم همان شناختی است که هر انسانی از هویتش دارد.
پاسخ به اینگونه سوالها به نوعی سهل و ممتنع است. پاسخ ساده دادن یا قبول یکسوی دو گانهها راحت است اما مشکل را حل نمیکند. من «خود» را همان هویتی میدانم که انسان از ترکیب صفات وراثتی و فطری بهعلاوه تاثیرات محیطی و فرایندهای تربیتی و جامعهپذیری به دست میآورد.
انسان تا هنگام مرگش تحت تاثیر محیط پیرامونش است. فضای مجازی مانند بسیاری دیگر از عرصههای زندگی هر دو سو را در خود دارد. سوال شما بیان موردی همان فرایندی است که انسان در تعامل با محیط پیرامون خودش دارد. انسان هم تاثیر میپذیرد و هم تاثیر میگذارد. تاثیرپذیری میتواند تا حد «از خود بیگانگی» یا «وادادگی» برسد. به عبارتی انسان در این فضا میتواند نهایت تاثیر را بپذیرد و به طور کل مفهوم خودش عوض شود یعنی «خود» انسان در این فضا در جریان تعاملاتی که دارد، میتواند با «خود» پیش از تعاملش متفاوت باشد یا به صورت موقت اثر گذارد و فرد چیزی را از خود بروز دهد که ممکن است حتی بعدها باور هم نکند که خودش این رفتارها را انجام داده است.
از سوی دیگر مساله این است که با ورود به فضای مجازی و برداشته شدن پارهای از محدودیتها یا مسئولیتها در فضای واقعی، فرد فرصت بروز خود واقعی و بدون فیلتر و بدون روتوش خود را بیابد.
این پیوستار از تحولات به عوامل بسیاری بستگی دارد و فضای مجازی به تنهایی به طور معمول نمیتواند تحولات چنین وسیعی را به صورت ماندگار ایجاد کند. اگرچه نمیتوان اثرات شگرف این زیست دوم را در انسان امروزی نادیده گرفت.
پس در پاسخ به این پرسش میتوان گفت که مطلقا این طور نیست که هر انسانی با ورود به فضای مجازی حتما دچار تغییر کلی و ماهوی شود یا به قول فروید به مرتبه ناخوداگاه بازگردد به قول شما «خود» واقعیاش را نشان دهد یا خود و فراخود (ایگو و سوپر ایگو)اش یکسره تغییر کند و به شخصیت جدیدی برسد و باز هم به قول شما از خودبیگانه شود. بستگی به فرد، تجربیات فرهنگیاش و فضای زندگی او دارد.
اما بالاخره شاهدیم که امروزه فضای مجازی امکان نمایش زندگی روزمره افراد را فراهم کرده است و به قول معروف هر فرد یک رسانه است. آیا نمایش زندگی روزمره در این فضا از ما انسانهای سطحی ساخته و ما را از تعالی باز داشته است؟
این که به طور معمول انسان در مواجهه با پدیدههای این دنیا به تعبیر قرآن کریم «... أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ... [آیه 20 سوره حدید]» است. یعنی تفاوتها و نگاه به چهرههای متعدد این دنیا انسان را دچار نوعی از سطحینگری و گرفتار تخیلات میکند. قرآن کریم خیلی از این تصاویر را تخیل میداند. یعنی از نظر قرآن کریم بسیاری از آنچه انسان با آن خود را سرگرم میکند فضای مجازی است و هیچ یک حقیقت عالم نیست.
سبکهای متعدد زندگی نوعی از تذوق و بیقراری را ایجاد میکند. یعنی انسان نوعی گرفتار اوهام و بازیهایی میشود اما از سوی دیگر با کمی تامل میتواند متوجه بشود که بسیاری از آنچه میبیند تنوع سطحی و امور مشابه است
فضای مجازی بر سرعت و وسعت چنین تخیلات و تصوراتی افزوده است. البته نمیخواهم موضوع فضای مجازی را تا این حد ساده کنم و بگویم شبیه همین اتفاقات روزمره است. به قول مارکس گاهی تغییرات کمّی به اندازهای زیاد میشود که به تحول کیفی میانجامد. در فضای مجازی چنین اتفاقی افتاده است. اینکه حجم بالای تصویرسازی و هجمه ناشی از آن امکان هضم را از انسان میگیرد و فرد قدرت تحلیلش را از دست میدهد، یک واقعیت است؛ اما با نگاه به این دنیای مادی از دریچه دینی و تفکرات عمیق (که لزوما دینی هم نیستند) درمییابیم که دنیای مادی نوعی از تخیل را در انسان ایجاد میکند و امکان تعمق و عمق بخشیدن به حقایق را از انسان میگیرد.
البته همانگونه که قبلا گفتم این همه حقیقت فضای مجازی نیست. همین فضای مجازی میتواند مکانی برای تامل و تعمق هم بشود کما اینکه خداوند ما را به نگاه به همین عالم محسوسات و تاریخ – که آیه غفلت بسیاری است- دعوت میکند. در آیه ۱۷و ۱۸ سوره مبارکه غاشیه که میفرماید: « أَفَلَا یَنْظُرُونَ إِلَی الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ ﴿۱۷﴾ وَإِلَی السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ ﴿۱۸﴾» و همچنین در آیه ۱۳۷ سوره مبارکه آل عمران میفرماید: « فَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُروا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبینَ» یعنی اگر انسان به همینها به صورت عمیق نگاه کند میتواند برای او زمینهای برای رشد باشد و میتواند به درک حقیقت عالم کمک کند.
پس در پاسخ شما باید گفت که بله. بستگی دارد که به نمایش زندگی روزمره در فضای مجازی از کدام لایه نگاه کنیم. سبکهای متعدد زندگی نوعی از تذوق و بیقراری را ایجاد میکند. یعنی انسان نوعی گرفتار اوهام و بازیهایی میشود اما از سوی دیگر با کمی تامل میتواند متوجه بشود که بسیاری از آنچه میبیند تنوع سطحی و امور مشابه است.
شبیه این بحث را نئومارکسیستها و فرانکفورتیها در چارچوب تحلیلی خود نیز داشتهاند و این فقط یک بحث دینی نیست. به این معنی که بسیاری از آنچه که تحت عنوان تفاوت، تنوع و ذائقههای متعدد در سبکهای زندگی جدید ارایه میشود (اگر خوب تحلیل شوند) مجموعهای از تکرارها هستند با کمی تفاوت. یعنی در آنها حقیقت متمایزی وجود ندارد. در نگاه اولیه تمایز دیده میشود اما نگاه عمیق همه را یکسان میبیند. اتفاقا انسان با پی بردن به این یکنواختی به نوعی دلزدگی میرسد (آدورنو و موسیقی). این در نگاههای غربی مثل مکاتب طبیعتگراها (نیچریستها: افرادی که به دنبال نوعی بازگشت به ساختار اولیه انسانی هستند و به طبیعت پناه میبرند) نیز دیده میشود.
از آنجا که ذائقه فرهنگی کاربران میتواند تحت تاثیر فضای مجازی قرار گیرد، آیا دامنه تغییر ذائقه فرهنگی کاربران در فضای مجازی میتواند معنویت کاربران را هم تحت تاثیر قرار دهد؟ نقش سواد رسانهای در این میان چیست؟
با آنچه گفته شد و البته نگاه به شرایط جاری جامعه جواب بلاشک مثبت است. اما اگر ما همان روشی که در فضای تربیتی برای افراد ایجاد میکنیم تا بتوانند از تجربیات گذشته برای ساختن خودشان استفاده کنند به تعبیر دینی مهذب و رشید شوند یا به تعبیر علوم اجتماعی شخصیت اجتماعی قابل قبول با استانداردهای جامعه پدید بیاورند، از این سرعت فوقالعاده میتوان در خدمت ساختارهای تربیتی و فرایندهای جامعهپذیری افراد کمک گرفت.
به یک معنا میتوان گفت این کار، بخشی از همان «سواد رسانهای» است. فاصله رشد فرهنگ مادی و معنوی را میتوانیم با سرعت بخشیدن به حوزههای تربیتی و جامعهپذیری افراد و ایجاد ارزشهای متناسب با آن و کار کردن بر حوزههای نظارتی (چه نظارتهای خودکنترلی و نظارتهای اجتماعی) برطرف کرد و این کار اتفاقا با بهره بردن از ظرفیتهای فضای مجازی امکان پذیر است.
برخی چهرههای شناخته شده فضای مجازی یا آنها که سودای چهره شدن در این فضا را دارند، از دین به عنوان ابزاری برای توجیه یا استحکام سبک زندگی خود بهره میگیرند؛ به طوری که به نظر میرسد الهیات نوپدید را در فضای مجازی شاهد هستیم که امر دین و دینداری را در مرتبه کالایی شدن قرار میدهد. نظر شما در این باره چیست؟ آیا میتوان برای مقابله با این پدیده راهکاری ارائه داد؟
این نکته که میفرمایید اختصاص به فضای مجازی ندارد و فضای مجازی توانسته است اشکال آن را تغییر دهد یا بر سرعت و امکانات دسترسی به آن بیفزاید. به طور کلی یکی از آسیبهای موجود در جامعه دینی پیدا شدن کسب دینی(god business) و «دینفروشی» است. ایجاد مکاتب و فرقههایی که بیش از آنکه افراد را به یک مکتب یا فرقه دعوت کنند، به صاحبان آن ایده یا مکتب دعوت میکنند یا باورِ آنچه نیست را میخواهند برای آن پدیده ایجاد کند و نه حقیقتی را نشان دهند.
بسیاری از آنچه که تحت عنوان تفاوت، تنوع و ذائقههای متعدد در سبکهای زندگی جدید ارایه میشود (اگر خوب تحلیل شوند) مجموعهای از تکرارها هستند با کمی تفاوت. یعنی در آنها حقیقت متمایزی وجود ندارد
وقتی جامعهای دارای ارزشهایی میشود، شیادان از این فرصت استفاده میکنند. البته نه فقط شیادان که بیشتر افراد جامعه سعی میکنند خود را حاوی ارزشها نشان دهند؛ در حالی که آن ارزشها را ندارند. حال اگر در جامعهای ارزشهای دینی محوریت پیدا کند، بسیاری که فاقد این ارزشها هستند میکوشند آنها را در وجود خودشان جلوهگر نشان دهند و دیگران را قانع به این امر کنند. برخی هم آن ارزشهایی که کاملا جنبه شخصی دارد یا مربوط به عقاید و آمال آنهاست را به عنوان ارزشهای دینی جا میزنند.
فضای مجازی این روند را تسهیل کرده و سرعت اتفاقات را بالا برده است. این پدیده «استفاده از ارزشهای دینی برای باوراندن خود به دیگران» همواره بوده است و خواهد بود اما باید دید که چگونه میتوان جامعه را آماده مواجهه با این پدیده کرد. به خصوص در فضایی که امکانات دسترسی در آن افزون است.
بخش زیادی از این آسیب به این نکته بر میگردد که ما نمیتوانیم همه فرصتها را از متخلفان و شیادان یا نفسِ سرکش انسانی سلب کنیم، اما برای مقابله با آن علاوه بر اینکه حتما حوزههای نظارتی بیرونی موثر است؛ باید فاعلیت فاعل را به رسمیت بشناسیم و او را منفعل (object) حساب نکنیم. انسان سوژه و تصمیمگیر است. باید روی توان تصمیمگیری افراد و خودکنترلی آنها بیش از کنترل بیرونی آنها کار کنیم.
به نظر شما زیربنای آموزشی ما چقدر برای این نوع آموزش و تعالیم آماده است؟
ما در حال حاضر در فضای غیر مجازی هم دچار اشکالات متعدد هستیم. یعنی نظام آموزشی ما به خاطر ویژگیهایی که -ناشی از مشکلات هویتی است_ دارد و ورود منفعل و ناقص به فضای مدرن، دچار اشکالات عدیدهای است و نتوانسته خود را با آن تطبیق بدهد. الان و با ورود به فضای مجازی و زیست دوم شکاف بیشتری احساس میشود. مساله ما این است که نظامهای رسمی و غیر رسمی و سنتی ما اصلا آمادگی برای مواجهه با این رخداد را ندارند.
ما در حال حاضر در فضای غیرمجازی هم دچار اشکالات متعدد هستیم. یعنی نظام آموزشی ما به خاطر ویژگیهایی که -ناشی از مشکلات هویتی است_ دارد و ورود منفعل و ناقص به فضای مدرن، دچار اشکالات عدیدهای است و نتوانسته خود را با آن تطبیق بدهد... مساله ما این است که نظامهای رسمی و غیر رسمی و سنتی ما اصلا آمادگی برای مواجهه با این رخداد را ندارند
گرچه استعداد و سرمایههای قدرتمندی در بحثهای معنوی در اختیار داریم و فرهنگ ما ظرفیت خوبی دارد (و به همین دلیل بخشی از بازدارندگی در تعالیم انبیای الهی ظرفیتهای خوبی را ایجاد کرده است) اما با این رخداد به شکل منفعلانهای برخورد میشود. ما باید در شیوههای تعلیم و تربیتمان به تناسب این تحولات فضای مجازی بازنگریهای اساسی انجام دهیم.
در پایان اگر نکتهای هست، بفرمایید.
امری که وفاق در مورد آن است این که امروز نمیتوان از تکنولوژیهای جدید گریزی داشته باشیم باید فکری برای استفاده از این رخداد داشته باشیم. این فضا میتواند فرصتهای زیادی را در اختیار انسان بگذارد. مثل همین بحث سبک زندگی و تنوعی که عرضه میشود. فضای مجازی فرصتهایی را برای انتخاب پیش روی انسان قرار میدهد و این انتخابگری لزوما انسان را از انسانیتش دور نمیکند به شرطی که موضوع آن القا و احساسی کردن انسان و بهرهگیری از غرایز نباشد. اگر ما بتوانیم انسان را بیشتر به سمت تعمق و تحلیل از این فضا ببریم و اگر به جای آسیبزا دانستن آن فضا، و نگاه یکسره آسیب شناسانه به نگاههای ماهوی بپردازیم و به فرصتها بیشتر توجه داشته باشیم، فضای پدید آمده موجبات ارتقائات جهشی در تعلیم و تربیت میشود.
البته این را نیز تاکید میکنم که آسیبها را نباید به هیچ وجه نادیده بگیریم. باید در کوتاهمدت برای این آسیبها فکری کرد اما در عین حال باید به یاد داشته باشیم که اینها همه مسَکن هستند و مسکنها تا حدی میتوانند تخریب و درد را به تعویق بیاندازند. تزریق زیاد آن، به پوسیدگی و در نهایت به مرگ آن پدیده میانجامد.