در کوره راه خستگی
وقتی کسی در راه نیست
وقتی جهانی در غم و اندوه و ماتم مانده است
وقتی زمین سرد است و ماه
در پشت ابر تیره ی نابخردی
مبهوت و مات و تار و مبهم مانده است.
او باز می آید و شب
در خویش پنهان می شود
صبح از کنار آسمان
سر می کشد
خورشید تابان می شود
او راه را تا آسمان
او ماه را تا کهکشان
او خانه را تا بوستان
او چشم ها را تا به جان
یکباره روشن می کند
س،ح،صفا
کپی شد