ارزش کتاب آقای حنیف را بد نیست صحبت کنیم که به سه دلیل این کتاب را من ارزشمند می دانم؛ یکی اینکه مربوط به یک شهر خاص است، دوم اینکه یک مقطع خاص است و سوم اینکه خوب به مسائل پرداخته شده است.
پایگاه خبری جماران: بررسی و نقد کتاب «اصفهان در انقلاب» نوشته دکتر محمد حنیف، با حضور نویسنده این کتاب و دکتر فضل الله صلواتی، دکتر عباس نصر آزادانی، دکتر محمدجواد مرادی نیا و دکتر مصطفی ایزدی توسط پایگاه خبری جماران، در سالن اجتماعات آرشیو ملی ایران برگزار شد؛ در این جلسه ضمن نقد و بررسی این کتاب، با حضور اساتید و محققین تاریخ اصفهان تاریخچه حضور و نقش مردم اصفهان در پیروزی انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار جماران، متن این نشست در ادامه می آید:
محمدجواد مرادی مرادی نیا: موضوع امروز ما معرفی و نقد یک عنوان از مجموعه عناوین و کتاب های تاریخ محلی انقلاب اسلامی است که در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) تدوین و منتشر شده است. قبل از ورود به بحث من تاریخچه کوتاهی از این تاریخ های محلی انقلاب را بگویم و بعد از مهمانان استفاده کنیم.
مجموعه تاریخ های محلی انقلاب با هدف ترسیم دقیق رخدادهای انقلاب با ذکر جزئیاتش در سراسر ایران و برای جلوگیری از تحریف تاریخ در آینده و برای فراهم آوردن امکان تحلیل درست و واقع بینانه چرایی و چگونگی انقلاب در حال حاضر و آینده شکل گرفت.
هدف دیگر جلوگیری از فراموشی و گم شدن نقش و سهم مردم غیر پایتخت نشین در انقلاب بود. بر خلاف تصور خیلی ها که می پنداشتند انقلاب عمدتا در تهران شکل گرفت و تداوم یافت و مردم تهران باعث سرنگونی رژیم پهلوی شدند، وقتی ما به صورت علمی، ریز و دقیق وارد جزئیات تاریخ انقلاب می شویم می بینیم که در تقریبا تمام شهرستان ها و حتی روستاهای ما نیز در سال های 56 و 57 حرکت های خودجوش مردمی در جریان انقلاب اسلامی را داریم که شاید در بعضی شهرها جریان تندتر از تهران بوده و یکی از اهداف مجموعه تاریخ های محلی انقلاب این بود که سهم و نقش مردم غیر پایتخت نشین را برای تاریخ ثبت و ضبط کند.
روشی که در مجموعه تاریخ های محلی استفاده شد یکی مشاهده مستقیم توسط تعدادی از نویسندگان کتاب ها بود. بعضی از نویسندگانی که در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) در خدمت آنها بودیم خودشان از فعالان انقلاب بوده اند و در جریان انقلاب حضور داشته اند؛ مثل آقای نصر و آقای حنیف و من که چند جلد از این کتاب ها را نوشتیم، اولین روش مطالعه ما مشاهده مستقیم خود نویسنده بود. بعد مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و بعد تاریخ شفاهی روش هایی بود که استفاده شد. بهره مندی از اطلاعات مستقیم و بی واسطه تاریخ سازان انقلاب، مستند بودن به اسناد و مدارک و تصاویر، بی طرفی و کار گروهی از ویژگی های این کتاب ها بودند.
نحوه شکل گیری هم به این صورت بود که من کارشناسی ارشد را تمام کردم، عنوان پایان نامه من «تاریخ انقلاب اسلامی در خمین بود»؛ شهری که خود من زمان انقلاب آنجا حضور داشتم. بعضی از دوستان پیشنهاد دادند که این کتاب را تکمیل و به صورت کتاب منتشر کنیم و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) بانی این کار شد. وقتی این کار آنجا شکل گرفت و به انجام رسید من پیشنهاد دادم که این کار را به بقیه شهرستان ها تعمیم دهیم و آقای دکتر انصاری، مدیر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، این پیشنهاد را پذیرفتند. بعد از آن دفتر تدوین تاریخ های محلی انقلاب اسلامی شکل گرفت و در مرحله بعدی چند تیم از جمله تیم مصاحبه و تاریخ شفاهی شکل دادیم. دوستان زیادی از جمله آقایان فخرزاده، قزوینی، زین العابدینی و چند نفر دیگر با ما همکاری داشتند و با تفکیک جغرافیایی برای شهرهای مختلف شروع به انجام مصاحبه ها کردند. تیم دومی که تشکیل شد تیم مطالعات کتابخانه ای و اسنادی بود که این دوستان در کتابخانه های مختلف از جمله کتابخانه مجلس، دانشگاه تهران و کتابخانه ملی تقسیم شدند و تمام روزنامه های ایام انقلاب را از سال 1340 تا 1357 کاملا ورق زدند و هر اطلاعاتی راجع به شهرهای مورد نظر ما بود فیش برداری کردند و در پرونده آن شهرستان قرار دادند. آقایان دکتر متولی و کامور جزو عوامل این تیم بودند.
بعد از اینکه این تیم ها کارشان را به جایی رساندند ما به الگویی برای فصل بندی موضوعی این کتاب ها رسیدیم. تقریبا الگویی که چهار صفحه می شود سرفصل های مهم حوادث انقلاب را ترسیم کردیم که هم فراروی محققین و نویسندگان ما باشد که بر این اساس کار را پیش ببرند. در واقع این چهارچوب علمی و فنی کار بود.
در همین مرحله همزمان ما شهرهای اولویت دار را با توجه به امکانات انسانی و اداری انتخاب کردیم. از جمله شهرهایی که انتخاب کردیم اصفهان بود؛ به دلیل حجم حوادثی که در دوره انقلاب تجربه کرده بود. اصفهان یکی از فعال ترین شهرها در مسیر انقلاب بود. تبریز، قم، شیراز، نهاوند، کردستان، سیستان و بلوچستان، تهران، مشهد، ارسباران، خرم آباد و خمین کتاب هایی بودند که از این مجموعه منتشر شدند.
در مرحله اول تیم گردآوری و نویسنده ما جدا بود. یعنی کتاب اصفهان در انقلاب از جمله کتاب هایی است که مرحله تحقیق آن به صورت جدا توسط افراد مختلف انجام شده و نویسنده آن جدا است. اما در مراحل بعدی به این نتیجه رسیدیم که کار گردآوری هم زیر نظر خود نویسنده انجام بگیرد. بر این اساس اصفهان جلد یک توسط آقای دکتر حنیف تألیف شد و چهار جلد بعدی را در خدمت آقای دکتر نصر بودیم که ایشان خودشان اصفهانی هستند و در اصفهان حضور داشتند و با دقت، تیزبینی و ریزبینی قابل توجهی چهار جلد کتاب را تدوین کردند که متأسفانه این کتاب در محاق افتاد و تا امروز این چهار جلد چاپ نشده است. ولی با همت، پشتکار و پیگیری های ایشان چکیده ای از این چهار جلد را انتشارات کویر در سال 94 چاپ کرد.
ایشان آن چهار را در یک جلد خلاصه و منتشر کردند. امیدواریم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) چهار جلد باقی مانده که اطلاعات بسیار خوب و مفیدی دارد را منتشر کنند که جامعه از این مجموعه بی بهره نماند. من فکر می کنم علتش غفلت و اهمال بوده است.
کتاب تبریز در انقلاب را آقای هدایت الله بهبودی، شیراز را دکتر محمدمهدی مرادی خلج و نهاوند را آقای دکتر حسین زرینی نوشتند. کردستان را آقای نصر نوشتند که کتاب دو جلدی کردستان هم منتشر نشده ولی فکر می کنم در دست اقدام باشد. کتاب سیستان و بلوچستان در انقلاب را آقای دکتر مسعود مرادی زحمت کشیدند. کتاب ارسباران را آقای دوستی که اهل دشت مغان بودند نوشتند. گلستان در انقلاب که در سه جلد منتشر شد را آقای غلامرضا خارکوهی نوشتند.
اما در مورد جلد یک کتاب اصفهان در انقلاب، برای این کتاب مصاحبه های زیادی انجام شد و بعضی از مصاحبه ها مثل مصاحبه با استاد مرحوم علی اکبر پرورش، دکتر صلواتی، رضا میرمحمد صادقی، علی بزرگزاد، تقی هسته ای، عباس زرکوب، آیت الله مرحوم نصرالله صالحی، لطف الله میثمی و سیدعلی نکویی را خود من انجام دادم که مصاحبه های پرباری بودند؛ جدای از اینکه در شکل گیری و تدوین این کتاب ها استفاده شد من امیدوارم روزی اصل این مصاحبه ها هم منتشر شوند.
علاوه بر این مصاحبه ها، اسناد و تصاویر خوبی را ما موفق شدیم که با همکاری آقای نصر و بعضی دیگر از دوستان به دست آوریم. از جمله آقای جعفری، خبرنگار و عکاس روزنامه اطلاعات مجموعه عکس های خوبی را در اختیار ما گذاشتند.
بعد از این مراحل تدوین و تألیف توسط آقای دکتر حنیف انجام شد. اما آقای دکتر حنیف بعد از اینکه این منابع را در اختیار گرفتند احساس کردند که این منابع نیاز به تکمیل دارد که بر این منابع گردآوری شده خودشان منابعی را افزودند و با نثر بسیار خوبی که ایشان دارند در تاریخ نگاری اصفهان هم با ادبیات دلنشینی کتاب را تألیف کردند. این کتاب در دو سه مرحله ویرایش شد و بعد برای اعتبارسنجی و مستند شدن هرچه بیشتر کتاب را به آقای دکتر صلواتی دادیم که مطالعه کردند و این کتاب خیلی چکش کاری شد و یک کتاب بسیار پخته ای از کار درآمد. دست اندرکاران دفتر تاریخ های محلی انقلاب تا مرحله آخر به این کار نظارت داشتند و با دقت بسیار زیادی این کار انجام شد. واقعا از اینکه این کتاب در جامعه مغفول مانده من خیلی متأسف هستم. این به اهمال و سهل انگاری ناشر کتاب بر می گردد.
وقتی که این پروژه مهم در مؤسسه شروع شد خیلی افراد از جمله دکتر حمید انصاری خوشحال شدند و کمک کردند و برخی هم متأسفانه احساس تکلیف کردند که مانع تراشی کنند و نگذارند که کار آن طور که باید و شاید پیش رود و به ثمر برسد؛ کما اینکه بعد از چند سال من و بقیه دوستان دلسرد شدیم و کار رها شد. پنج شش سال کار انجام شد و ده پانزده عنوان کتاب بیرون آمد و تعداد بسیار زیادی مصاحبه و فیش گردآوری شد. از جمله اینکه ما مطالعه بسیار وسیعی در مورد حوادث انقلاب در خود تهران انجام دادیم. چون چیزی که در مورد حوادث انقلاب در تهران گفته شده بیشتر کلیات است؛ مثلا فقط در مورد راهپیمایی تاسوعا و عاشورا، 17 شهریور و حوادث مهم گفته شده اما نقش مردم محله های مختلف شهر تهران در انقلاب و حضور و مشارکت آنها در جزء جزء حوادث انقلاب را هیچ کس خبر ندارد. در آن طرح پژوهشی همه اینها انجام شد و از روزنامه ها، اسناد، مدارک و مصاحبه ها اینها استخراج شد و شاید نزدیک به بیست هزار فیش در مورد تاریخ انقلاب در تهران استخراج کردیم که بر زمین مانده است. بعضی از دوستان احساس تکلیف شخصی کردند که نگذارند این کار به درستی پیش برود و موفق هم شدند.
در اینجا لازم است که از آقای عمادالدین باقی هم تشکر کنم. در زمانی که این کار انجام می شد در انجام مصاحبه ها ایشان هم به این کار کمک کردند.
دکتر فضل الله صلواتی: این کتابی که موضوع بحث امروز است را در وقت تدوین یا شاید بعد از انتشار خوانده بودم و حتی اطلاعات اصفهان هم که می خواست درباره اصفهان دو سه جلد کتاب بنویسد این کتاب را نداشتند و از من گرفتند که بیشتر مآخذ و مدارک و مطالبی که الآن در کتاب های منتشر شده اداره اطلاعات هست از این کتاب است.
الحمدلله شاید من با آقای مرادی نیا همان وقت ها گفته باشم که این کتاب خیلی پر محتوا است. آقای دکتر حنیف این کتاب را خیلی خوب و منسجم نوشتند. خیلی از جزئیات آورده شده ولی اگر آدم بخواهد همه محله ها و همه شهرها را بنویسد کار خیلی مشکلی دارد. مثلا اشاره هایی به خمینی شهر و نجف آباد و نقاط دیگر شده ولی به نظر من خیلی کم است و شاید کل این افرادی که با آنها مصاحبه شده بیست نفر هم نیستند. البته خود من کتابی تحت عنوان «خاطرات و سرگذشت ها» نوشتم که هنوز تصمیم نداشتم به چاپ بدهم؛ گرچه اخیرا روزنامه اطلاعات کتابی به عنوان «سقوط شاه» برای من چاپ کرده است. با اینکه فکر می کردم ارشاد و اطلاعات استقبال کنند ولی صد و بیست صفحه از این کتاب را گفتند حذف کنید؛ چیزهایی که مربوط به آیت الله منتظری، مرحوم مصدق و مرحوم بازرگان بود را حذف کردند که من تصمیم داشتم آن را هم چاپ نکنم ولی اصرار آقای دعایی بود که آنها را می شود بعدا چاپ کرد. در هر صورت با قبول کردن سی چهل صفحه ما این کتاب را چاپ کردیم. در آن خاطرات جزئیات خیلی بیشتری را نقل کرده ام.
نکته ای که غیر از این کتاب می خواستم بگویم، زمانی خود اصفهان محور انقلاب بود که این را آقای حمید روحانی هم نوشته که الآن در اصفهان اگر انقلابی شود محور اصفهان است که در جلد اول کتابشان آورده اند و مرحوم بهشتی هم می فرمودند اگر قرار است در آینده انقلابی در ایران به وقوع بپیوندد اصفهان سردمدار آن خواهد بود که اینها در بعضی کتاب ها آورده شده است. در اواخر هم یزد محور بود؛ آقای صدوقی محور اصلی بود و انقلاب را می چرخاند و حتی هزینه های تحصن ها و اعتصاب های اصفهان را آقای صدوقی می داد و مرتب نماینده می فرستاد.
در هر صورت این کتاب خیلی خوب تنظیم شده است. این چند وقت دوباره خواندم و حتی غلط ماشین نویسی ندارد و تمام اسناد صحیح و کامل است و قطعا اگر چهار جلد دیگر منتشر شود و باز هم جناب دکتر حنیف یک نگاه کلی داشته باشند، یک مجموعه خیلی نفیس و با ارزش در رابطه با انقلاب خواهد بود. البته برای خودم حاشیه هایی نوشته ام که مثلا موردی که در مورد این شخص نوشته اید، ایشان طرفدار انجمن حجتیه بودند. انجمن حجتیه افراطی و ضد امثال ما بودند و مبارزین در مقابل اینها می ایستادند. دیدم با بعضی افراد مصاحبه شده و نکاتی را گفته اند. بعد از انقلاب همه طرفدار انقلاب بودند و حتی انجمن حجتیه ای وجود نداشت. انجمن حجتیه از تمام اعضا و حتی بچه های دبیرستانی تعهد می گرفتند که در سیاست دخالت نکنند و این تعهد را به ساواک می دادند و اولین اقدامی که اعضای انجمن حجتیه کردند این بود که اطلاعات را تصرف کردند و این اطلاعات را برداشتند.
در هر صورت اینها مسائلی است و همه هم جریان انقلاب را می دانستند و آیت الله طاهری، آیت الله خادمی و آیت الله منتظری چه کارهایی انجام دادند. روی چنین مسائل اینها ایستادگی و بیان کردند. امیدواریم در چهار جلد بعدی این مورد نقد را نداشته باشیم.
دکتر محمد حنیف: آقای مرادی نیا گفتند که سال های سال است که تمرکز من روی ادبیات داستانی است اما به اتکای مطالعات دانشگاهی من از این کارها هم انجام شده است. خدا را شکر این کار ارزش داشته که بعد از 15 سال یک مراسم رونمایی برای آن برگزار شود.
من قبل از اینکه صحبت های خودم را شروع کنم یک گلایه از مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) داشتم. من فکر می کنم بودجه ای که به دست مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) می رسد، چون با زحمت به دستشان نمی رسد اصلا قدر آن را نمی دانند؛ من فرزندی است که از پدر ارثی به او رسیده و چون با زحمت به دستش نرسیده راحت آن را از دست می دهد. من پیش از اینکه راجع به این کتاب بگویم، مثلا رمان «قفس» من سال 88 منتشر شد و سال 89 به چاپ دوم رسید و حتی یک نسخه هم از چاپ دوم به من ندادند و بعد از آن در بازار هم نیست. این کتاب کاندیدای جایزه فصل و کتاب برگزیده جشنواره شهید غنی پور است و بخش های دیگر بسیار برای آن مایه گذاشتند اما انگار مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ارزش این کار را درک نمی کند.
من برای این کتاب با بزرگوارانی مثل مهندس میرمحمد صادقی، دکتر صلواتی، آقای پیشگاهی فرد، آقای حداد، آقای مهندس ایزدی مصاحبه کردم و با دهها نفر دیگر برای جلدهای بعدی مصاحبه کردم. ما منتظر می نشینیم که دانشگاه هاروارد و جاهای دیگر مصاحبه و مدارکش را منتشر کند و این بخش از تاریخ مغفول بماند. خیلی متأسفم و امیدوارم که این حرکت شروعی باشد برای اینکه ما به داشته هایمان بیشتر اهمیت دهیم و بیشتر بپردازیم.
علاوه بر آن ما اسناد تصویری بسیار گرانبهایی در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) داریم. بسیاری از مصاحبه هایی که من می گرفتم تصویری و مرحوم آقای قلیچی هم فیلمبردار بود؛ از اولین روزهای انقلاب در جماران بود و متأسفانه ایشان می گفت به خاطر عدم رسیدگی درست و عدم کار کارشناسی روی این فیلم ها بسیاری از آنها کیفیت خود را از دست داده اند و از بین رفته اند. در حالی که اگر یک آدم متخصص بود در همان سال ها این اسناد ارزشمند انقلاب را به منابع و ابزارهای با عمر طولانی تر تبدیل می کردند. وقتی که من نویسنده یک نسخه از کتابم را نداشته باشم این خودش جای سؤال دارد.
اما راجع به این کتاب من اول بگویم، اگر قرار بود امروز من این کتاب را بنویسم قطعا با اطلاعاتی که امروز اضافه می شد این کتاب بهتر می شد. البته من به عنوان کسی که سال ها از این کتاب دور شده مطالبی در نقد آن داشتم؛ مثل مثال مربوط به اصول شش گانه یا بعضی ایرادهای جزئی که به نظر من می رسد. اما قرار است که از آنها بگذریم. چیزی که امروز من در این کتاب می بینم، زبان روایی و قصه گویی این اثر است و خوشبختانه این روایی بودن در دام عامی نگری نیفتاده است. گاهی وقت ها ما از بزرگان که کتاب هایی در این زمینه دارند می بینیم که کتاب هایی نوشته اند و این روایی بودن اثر باعث شده که کمتر به آمار، ارقام و اسناد توجه شود و هدفش سرگرمی بوده است. ولی در اینجا خوشبختانه این اتفاق نیفتاده است؛ یعنی تلفیقی از زبان روایی و نگرش و رویکرد علمی در این کار هست.
بی طرفی نویسنده در طرح وقایع و دوری از قطعیت گرایی در موضوعاتی که ما به آنها اشراف کامل نداریم. مثلا در صفحه 74 اعلامیه تسلیت شاه به آیت الله حکیم آمده است. به نظر من انصافی که نویسنده در آن زمان به خرج داده برای من جالب است که با توجه به جوی که در آن زمان بوده جای تشکر از خودم دارد (با لبخند).
استفاده از آمار و ارقام اقتصادی – اجتماعی و زمینه های فرهنگی در نتیجه گیری های سیاسی از جمله دیگر ویژگی های این کتاب است و فقط مسائل سیاسی در این کتاب بررسی نشده و در کنار آن ریشه های مسائل سیاسی را در مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم جست و جو کرده است. مثلا آمار بیکاری در دوره سال 39 تا 43 در اصفهان و جمعیت جوان آن و اینکه اصفهان در آن دوران جوانترین جمعیت کشور را داشته بررسی شده و پیش بینی کرده که ممکن است زمینه های اعتصاب کارگری را رقم بزند. حتی نوع گذران اوقات فراغت و سبک زندگی جوانان آن دوره در این کار آمده که این امر برای مطالعه تاریخ اجتماعی آن دوران بسیار مفید است.
غیر از اسنادی که به دست من دادند بسیاری از اسناد تاریخی از جمله مذاکرات مجلس را مطالعه کردم که در این کار بسیار به درد من خورد. من قرار بود در قسمت های بعدی هم همکاری داشته باشم ولی احساس کردم نوشتن از تاریخ بعد از سال 43 به خاطر ورود گروه هایی مجاهدین خلق یا فدائیان این امکان نبود که بشود بی طرفانه نوشت و قضاوت کرد؛ در نتیجه ترجیح دادم کار را به آدم بزرگتری بسپارند که این قدرت را دارد که بی طرفانه بنویسد. حتما همین طور بوده است. در مجموع تاریخ مغفول مانده اصفهان در آن دوره، در حد توان نویسنده و اطلاعاتی که در اختیار داشته، زنده شده و امیدوارم که با چاپ قسمت های بعدی این قسمت ها هم ماندگار شود.
صلواتی: یک حالت اجتماعی در آن دوران بود. قطعا شما این توجه را داشته اید. زلزله طبس یا زلزله فردوس، مردم گناه را گردن شاه می انداختند و می گفتند زباله های اتمی را در کویر دفن کردند و همین باعث زلزله شد. یک حالت بدبینی و نفرت عمومی ایجاد شده بود. شاید اگر تلگرام بود قیامت می شد. ولی هر کاری که آنها می کردند مردم برخلافش را دوست داشتند و عمل می کردند. حتی دکتر بقایی در جزوه ای نوشت که اگر این شاه از سلمان فارسی حمایت کند مردم شک می کنند که حدیث «سلمان منا اهل البیت» درست نیست و اگر یک دفعه این رادیو و تلویزیون ما به شمر فحش دهد مردم می گویند چطور شده که خدا شمر را آمرزیده است. مراجع آن دوران گفتند که شاه می خواهد مرجعیت را از ایران بیرون ببرد و به همین دلیل مخالفت می شد. شما خیلی خوب نوشته اید ولی جوّ اجتماعی آن وقت این طور بود.
عباس نصر آزادانی: «و لکم فی القرون سالفه لعبره» (امام علی (ع)
یک چهارم از حجم ایمانی اسلام به تاریخ وصل می شود؛ چه قرآن، چه نهج البلاغه و چه کتب حدیثی. امام علی (ع) در چهار عرصه اعتقادی، شناخت جهان، شناخت فرد و کاربردی برای جهان صحبت هایی دارند.
امروز با دو کتاب در اینجا مواجه شدیم؛ یکی دایرة المعارف انقلاب اسلامی که آقای صلواتی هستند و باید از حضورشان خیلی استفاده کرد. بسیار جای تأسف است که این پدران انقلاب به جای اینکه مشاور عالی ترین مقامات کشور باشند، انقلاب ما هم پدران را خورد و هم پسران را برد.
کتاب دوم، کتاب خوب برادر عزیزمان آقای حنیف است که در مورد آقای صلواتی می گویند که آقای دکتر صلواتی سال 39 و 40 شعرهای انقلابی را به عراق می فرستادند و رادیو عراق می خواند. ما بد نیست بدانیم که چه کسانی چه سال هایی انقلابی شدند؛ بعضی ها بعد از فوت امام انقلابی شدند و جالب است انقلابی شدنشان علیه ملت است، بعضی ها بعد از جنگ انقلابی شدند، بعضی ها بعد از پیروزی انقلابی انقلابی شدند، بعضی ها در آستانه پیروزی انقلاب انقلابی شدند و وقتی در این کتاب که مورد تأیید همه هست می گوید سال 39 و 40، یعنی زمانی که حضرت امام هم به طور صریح وارد عرصه نشده کسانی از اصفهان شعرشان در رادیو عراق به عنوان شعر انقلابی خوانده می شده است. من حدود سال 52 که کردستان بودم صدای روحانیت مبارز و آقای دعائی به خوبی می آمد و اصفهان فقط رادیو میهن پرستان را می گرفتیم ولی کردستان می توانستیم صدای روحانیت مبارز را بگیریم؛ آن شعرها انرژی به آدم می داد که وجودش می خواست منفجر شود.
ارزش کتاب آقای حنیف را بد نیست صحبت کنیم که به سه دلیل این کتاب را من ارزشمند می دانم؛ یکی اینکه مربوط به یک شهر خاص است، دوم اینکه یک مقطع خاص است و سوم اینکه خوب به مسائل پرداخته شده است. شهر خاص که اصفهان است.
من در کتاب بعدی که نوشتم ادعا کردم که حضرت امام حرکت خودشان را با اصفهان تنظیم می کردند و در آنجا از گفتارهایشان دلایلی آوردم که احساس می شود به خوبی امام، یا به دلیل اینکه کسانی مثل آیت الله بهشتی و آیت الله منتظری با امام مرتبط بودند و یا حرکت هایی که در اصفهان رخ می داد. مثل روزی که برای اولین بار در یکی از تظاهرات های اصفهان به صورت جمعی «مرگ بر شاه» گفته شد، عصر همان روز امام سخنرانی کردند و گفتند که «مرگ بر شاه» در کشور ملی شده است؛ هیچ جایی ملی نشده بود و در اصفهان ملی کردند و برای اولین بار به صورت قطعی آنجا گفته شد. ما امیدواریم روی ناسیونالیستی نباشد چون اسناد و مدارک گویای این حرف ها است که اصفهان یک شهر خاص در بحث انقلاب بوده است.
دوم، طرح یک مقطع خاص است. سال های 38 تا 45 یک مقطع عجیبی است. ما سه چهار مقطع داریم که در تاریخ ایران بسیار عجیب است و فرازهای بسیاری دارد. در آن زمان بورژوازی در کشور در حال جهش بود و می خواست همه بازارها را بگیرد و به لحاظ اقتصادی فشار می آورد که فئودالیست را برطرف کند. دوم اینکه روحانیت سنتی نمی خواست وارد سیاست شود و برعکس روحانیت پیش رو وارد سیاست شود و اگر امام و اطرافنش نبودند و در این مقطع روحانیت وارد سیاست نمی شد قطعا سرنوشت امروز ما چیز دیگری بود.
بنابر این از این نظر خاص است که روحانیت سنتی چه می خواست و روحانیت پیشرو دنبال چه ایده ای بود. آمریکا در پی حاکمیت مطلق بر ایران بود و شوروی از اینکه مثل جاهای دیگر اینجا را کمونیست کند ناامید شده بود و سهم اقتصادی می خواست. رهبری سیاسی مبارزات از مذهبی های روشنفکر، به خصوص نهضت آزادی، در این مقطع به روحانیت و طیف امام منتقل شد. بعد از کودتا تقریبا سکوت شده بود و آنها فقط دنبال سرکوب بودند. اگر آن نهضت مقاومت و بعدش نهضت آزادی نبود قطعا در سال 40 روحانیت نمی توانست وارد سیاست شود. این را با دلایل بسیار درست و جالب آقای سحابی گفته که قبل از کودتا رهبری سیاسی مخالفان با ملی گراها بوده است. حتی از مشروطیت تا ستار خان نمی آمد موفق نمی شد. ولی بعد از کودتا این گروه که آقای طالقانی و زنجانی است توانستند رهبری سیاسی مخالفین را از دست ملی گراها و توده ها به سمت مذهبی ها بیاورند و در سال های 40 به اینجا رسیده بودیم که مذهبی ها هم می توانستند رهبری سیاسی معارضین را بر عهده بگیرد و وقتی امام طلوع کرد صحنه برای این قصه آماده شده بود.
آغاز جهش اقتصاد ایران از کشاورزی محور به تجاری محور و از روستایی به شهری در این پنج سال است، مسأله زنان بعد از یک سکوت از مشروطیت تا این دوره، در سال 40 شکل می گیرد؛ چنانچه در کتاب آقای حنیف آمده که در اعتصابات فرهنگیان زنان نقش مؤثری داشته اند. رقابت بین سران رژیم در این دوره است. امینی و شاه با هم به رقابت می افتند که کدامشان نوکری بهتری داشته باشند و جالب است که امینی در اصفهان به شاه طعنه می زد و وقتی می خواهد داغ ترین سخنرانی ها را انجام دهد، در روزنامه ها یا مجامع تهران نیست بلکه به اصفهان می آید و طعنه های اصلی را می زند. بحث های جانبی مثل توسعه بهائیت و اسرائیل در این دوره زیاد است که در اصفهان هم نمودهای آن دیده می شود. شکست ملی گراها و حزب توده در این سال ها قطعی شد به طوری که ساواک کنترل آنها را کم و کنترل بچه مسلمانان را زیاد کرد.
برادر عزیزمان در این کتاب خیلی خوب به این مسأله ورود پیدا کردند ولی به برخی موارد ورود نکرده اند. ای کاش می شد اینها را به طور جامع منتشر کرد، شاید چند جلد کتاب می شد، ولی نهضت سال 42 را بیشتر معنی دار می کرد. ما در نوشتن خاطرات انقلاب کمی ضعیف هستیم. وقتی با نوشته های خارجی مقایسه می کنیم، اگر می خواهد یک بحث تاریخی کند حتی به شیوه تربیتی یک بچه در مدرسه شروع می کند. اما من می دیدم همه سؤال هایی که در آن زمان طراحی شده بود اولین سؤال این بود که از چه زمانی امام را شناخته اید. در حالی که اگر از من بپرسید از چه زمانی آقای صلواتی انقلابی بوده، می گویم از ژنتیک و موقع تولد انقلابی بوده است. باید آن سیر را دید که در جامعه چه گذشت که می گوید یک مرجع شجاعت و شهامت داشته باشد. اشاراتی در این کتاب هست ولی به طور اخص به آن پرداخته نشده است. وقتی تاریخ را ننویسیم زحمت های مردم در انقلاب دیده نمی شود.
این مقطع سال 32 تا ظهور و بروز علنی نقش امام خیلی در این کتاب ضعیف دیده شده است. البته حق با آقای حنیف است و من می دانم که مؤسسه در آن زمان چه می خواسته است و شرایط اینکه از آقای سحابی، آقای بازرگان و نهضت آزادی تعریف کنیم آن زمان فراهم نبود. باید این ضعف را ببینیم که در این کتاب هست که نباید مبارزات آنها را نادیده بگیریم که خیلی زحمت کشیدند تا آثار کودتا را برطرف کنند.
من دوست داشتم چهار جلدی بعدی هم خود آقای حنیف بنویسد. ولی وقتی دیدم اولین سؤال این است که چه زمانی با امام آشنا شدید، نشان می دهد که اصلا با قبل کاری نداریم. برای آن چهار جلد من چارچوبی که برای کار نویسنده تعیین شده بود و پنج شش کارتن فیش را هم کنار گذاشتم و بعد از بررسی دیدم در مورد نقش خارجی ها، که نقطه ضعف این کتاب هم هست، دیدم که اصلا در مورد اسناد لانه و نقش آمریکایی ها در اصفهان نیست که در چهار جلد هم نتوانستم حق مطلب را به جای بیاورم. فرانسه سرکنسولی داشت که چهل سال در اصفهان بود و پنج سال بعد از انقلاب رفت و کتابی از 35 سال قبل از انقلاب تا پنج سال بعد از انقلاب نوشته است. سفیرشان در کره جنوبی به من گفت که اگر می خواهید بفهمید اصفهان چه کار کرده این کتاب را بگیرید. ما اصلا دسترسی نداشتیم و حالا هم ندارم و به مخاطبین توصیه می کنم که ان شاء الله به این کتاب دسترسی پیدا کنند.
مرادی نیا: بحث تاریخ انقلاب در اصفهان به این کتاب یا چند کتاب محدود نمی شود و انتظار می رود که کتاب ها و مقالات زیادی در این زمینه نوشته شود و جلسات سخنرانی و میزگرد در این زمینه برگزار شود. به هر حال همین طور که شما هم اشاره کردید نقش اصفهان تعیین کننده و انکارناپذیر است. هرچند در این جمله که شما گفتند امام کارهای خودش را با اصفهان تنظیم می کرد، من شدیدا تردید می کنم.
مصطفی ایزدی: من این کتاب را ده دوازده سال پیش مطالعه کردم؛ گرچه واقعا کتاب خواندنی است. خارج از دیدگاهانی که دوستان گفتند، برای بعضی از مقالات و نوشته ها از این کتاب استفاده کرده ام. اولین کتابی که من دیدم مسائل مربوط به انقلاب در اصفهان است سیدحسن نوربخش نوشته بود که بیشتر عکس و سند بود و تحلیل در آن نبود. در رابطه با بخشی از استان اصفهان به نام نجف آباد من کاری را شروع کردم. البته اولین باری که من شروع کردم دوران سربازی من یعنی سال 57 بود که پیامی از حضرت امام منتشر شد که افرادی که در شهرستان ها هستند و توانایی نوشتن و ثبت و ضبط حوادث انقلاب را دارند بنویسند تا فراموش شود. این در ذهن من بود تا کتابی در مورد انقلاب را دیدم که کمونیست ها نوشته بودند.
آنجا نوشته بودند که در 29 دی ماه 56 کارگرها علیه فئودال ها و کارخانه دارها قیام کرده بودند و تعداد دروغ های آن خیلی زیاد بود. آنجا دست به کار نوشتن شدم و اولین نوشته ام که چاپ شد کتابی به نام «آغاز آزادی» بود که بیشتر پاسخ به مطالب آن کتاب بود. بعد از آن من وارد بحث نجف آباد شدم. یکی از دوستانم را واداشتم که همه اعلامیه ها را جمع کنند و بعد حزب جمهوری اسلامی اعلامیه داد که هرکس عکس، اعلامیه و خاطره ای دارد بگوید. بالأخره مقداری که پیش رفت به شخصیت های مربوط به نجف آباد رسیدیم. چهار نفر از شاگردان ویژه امام خمینی نجف آبادی بودند؛ مرحوم آقای منتظری، مرحوم آقای صالحی، مرحوم آقای ایزدی و آقای امینی که تعیین کننده و پیشتاز شدند. وارد زندگی آیت الله منتظری شدیم که خودش یک کتاب مجزا شد. امیدواریم بتوان این کار را تمام کرد.
حنیف: ما در چارچوب حرکت می کردیم. ولی به هر حال در ادبیات داستانی هم تأثیر تاریخ سیاسی در سیر تحول محتوای آثار داستانی هم زیاد است. در دوره سال های 32 تا 39 که خفقان است کارهای رمزی مثل سرگذشت کندوها و نون والقلم را می بینیم و بعد تنگسیر و همسایه ها و شاهزاده احتجاب و کارهای انقلابی نوشته شده است. دلایل مختلفی دارد مثل رشد طبقه متوسط جامعه که تأثیر خودش را می گذاشت. القای رژیم ارباب و رعیتی در واقع به نفع روحانیت و تقویت بازار شد. محدود کردن یا حذف توده ای ها و ملی گراها و آزاد گذاشتن شبکه گسترده روحانیت در سراسر کشور از جمله دلایل قابل بررسی است. به هر حال من سعی کردم که در این روند حرکت کنم. ضمن اینکه فقط اصفهان موضوع ما بوده است.
مرادی نیا: می خواستم سؤالی را از استاد صلواتی بپرسم. آقای صلواتی سرتاسر عمرشان را در خدمت اسلام و انقلاب بوده اند و در یک مسیر حرکت کرده اند و نه خط عوض کرده اند و نه جا به شده اند. بنابر این پاسخ این سؤال از زبان ایشان مهم خواهد بود. امروز بعد از چهل سال و اینکه جامعه با مسائل و مشکلات جدی دست و پنجه نرم می کند این سؤال برای برخی افراد پیش می آید که چرا انقلاب کردیم؟ شما به عنوان تاریخ مجسم انقلاب، امروز بعد از چهل سال و پشت سر گذاشتن از این همه فراز و فرود، اگر به آن دوران برگردید دوباره انقلاب خواهید کرد و یا راه دیگری انتخاب می کنید؟
صلواتی: ما از زمان مصدق با استبداد و ظلم مخالف بودیم؛ هر وقت و هرجایی که ظلم باشد با آن مخالف هستیم. الآن تندترین نامه ها را برای آزادی محصورین نوشته ام و به دوستانم هم گفته ام که شاید این وصیت نامه من باشد.
ما با ظلم مخالفیم و این اعتقاد جانی، قلبی و روحی من است که «الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم».حکومت ها با کفر، عرق خوری و بی حجابی می ماند. فرهنگ تمامی اروپا عریانی است و هیچ مشکلی ندارند و حکومتشان هم سرنگون نمی شود. ولی ظلم حکومت را سرنگون می کند. شوروی را ظلم سرنگون کرد.
من با شیوه فرهنگی فرهنگی مبارزه می کردم. یک روز بعد از ظهر اردیبهشت تا غروب، آقای عباس دوزدوزانی شمرد که فقط 284 عدد کابل خورده بودم. من که مسلح نبودم و فقط سخنرانی کرده بودم این همه شکنجه شدم. من معتقدم که اگر دوباره 28 مرداد شد همانیم، 15 خرداد شد همانیم، امام را سمبل انقلاب می دانیم، بهشتی و دیگران را سمبل انقلاب می دانیم و در تمام وجود من ذره ای پشیمانی نیست. گلایه من از اداره کنندگان انقلاب است که مدیریت نداشتند یا غلط مدیریت کردند و برخی موارد دچار انحطاط یا انحراف شده است. در روزنامه ها راجع به دکتر احمدی نژاد می نویسند ولی هرکس در درون خودش آقای احمدی نژاد است. در هر صورت ما دلمان می خواهد که اصلا زندانی سیاسی، ظلم، تبعیض، رشوه و اهانت نباشد و مرگ کسی از خدا خواسته نشود و همه مردم با همدیگر دوست و مهربان باشند. اگر دوباره همان شرایط بود دوباره با انرژی و قدرت مبارزه را ادامه می دادیم تا به مدینه فاضله و عدالت علی (ع) برسیم.