دکتر اکرمی از سویی به این نکته اشاره داشت که تعطیلی بخشی از سیاست ها و برنامه های آموزش و پرورش در سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد نظر امام خمینی نبوده و در دوران وزارت وی دوباره احیا شد و از سوی دیگر به این نکته تکان دهنده اشاره می کند که برنامه هایی که برای اجرای سیاست های مورد تأکید امام خمینی در دوران مدیریت وی در پیش گرفته می شود؛ پس از وی متوقف می شود. او بحران عدم تداوم سیاست ها را بزرگترین مشکل این بخش پس از بودجه می خواند
جماران ـ آنچه که در پی می آید متن دومین بخش نشست صحیفه خوانی با دکتر سید کاظم اکرمی وزیر آموزش و پرورش دولت مهندس میرحسین موسوی است که به بررسی بخشی از سخنان امام خمینی در دیداری که وی در سال 63 به عنوان وزیر وقت آموزش و پرورش وقت با ایشان داشت اختصاص دارد.
دکتر اکرمی در بخش پیشین این نشست از سویی به این نکته اشاره داشت که تعطیلی بخشی از سیاست ها و برنامه های آموزش و پرورش در سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد نظر امام خمینی نبوده و در دوران وزارت وی دوباره احیا شد و از سوی دیگر به این نکته تکان دهنده اشاره می کند که برنامه هایی که برای اجرای سیاست های مورد تأکید امام خمینی در دوران مدیریت وی در پیش گرفته می شود؛ پس از وی متوقف می شود. او بحران عدم تداوم سیاست ها را بزرگترین مشکل این بخش پس از بودجه می خواند.
وزیر آموزش و پرورش دولت معاصر امام خمینی با تحلیل جایگاه سیاست «توأمان بودن آموزش و پرورش» و عدم تفکیک این دو رکن به عنوان سیاست مورد تأکید امام خمینی در اندیشه فیلسوفان تعلیم و تربیت و سیاست گذارهای امروزین آموزش و پرورش، بر ضرورت ایجاد نظام آموزش عالی ای تأکید دارد که با لحاظ کردن شاخص های روانشناختی و شخصیتی علمی، دبیرانی را انتخاب و تربیت کند که توانایی انتقال الگوهای رفتاری و اخلاقی را ضمن تدریس هر نوع درسی به دانش آموزان داشته باشند.
او هم توقف این سیاست و هم توقف سیاست آموزش روانشناسی به دبیران پرورشی و تربیتی پس از پایان دوران خدمت خویش را مورد انتقاد قرار می دهد و بر ضرورت تدریس سرفصل هایی همچون هوش اخلاقی و هوش معنوی و هوش اجتماعی و مهارت های زندگی برای دانش آموزان تأکید دارد.
در پی ادامه نشست صحیفه خوانی با دکتر سید کاظم اکرمی را می خوانید که می توان آن را بخش مهمی از تاریخ شفاهی دولت دهه 60 و منبعی مناسب برای پژوهشگران و تحلیل گران امروز در بخش آموزش و پرورش دانست.
شما در بخش قبلی گفت و گو از یک نظام آموزش عالی ویژه سخن گفتید؛ با کارکرد تربیت معلمانی که توانایی ترکیب آموزش و پرورش را در تدریس خود داشته باشند. اما سوال این است اگر سیاست آموزش و پرورش مورد تأکید امام خمینی درهم تنیدگی و توأمان بودن آموزش و پرورش بود و شما هم تأکید به عنوان وزیر آموزش و پرورش دوران امام خمینی تأکید بر عدم تفکیک این دو بخش از یکدیگر داشتید؛ پس چرا تا کنون چنین بخشی در نظام آموزش عالی ما شکل نگرفته است؛ خود شما به عنوان وزیر وقت چه اقدامی کردید؟
مراکز تربیت معلم در آن دوره این کارکرد را داشتند. در این مراکز به مسائل معنوی و اخلاقی توجه زیادی می شد؛ ضمن این که اساسا موقعیت این مراکز به گونه ای بود که شخصیت های متدین و باگذشتی وارد آن ها میشدند. ما از تربیت معلمی سخن می گوییم که نمونه های فراوان ایثار و گذشت را در آن شاهد بودیم. یک بار من به تربیت معلم کردستان رفته بودم دیدم آنجا 30-40 نفر بیشتر نیستند، پرسیدم بقیه کجا هستند؟ گفتند همه در جبههها هستند. ولی بعدا تربیت معلم را تضعیف کردند. دوره تربیت معلم در دولتهای مختلف در نوسان بوده است. دانشگاه فرهنگیان هم دو سه سال پیش تاسیس شده است.
اما دوره های تربیت معلم از آغاز در قالب دوره های کاردانی و فوق دبپلم تأسیس شد؛ به نظر شما دورههای تربیت معلم از دورههای کارشناسی دبیری که در دانشگاه ها تأسیس شد؛ بهتر بود؟
در این که این سطح باید ارتقا پیدا می کرد تردیدی نیست؛ ما می توانستیم مراکزی تخصصی با سطح آموزش بالاتر ایجاد کنیم. یا مراکز تربیت معلم را ارتقا دهیم. گزینه های مختلفی برای اجرای این سیاست پیش روی ما بود که هیچ یک پس از من دنبال نشد. دقت کنید که در دوره جنگ، دولت به شدت در تنگنای محدودیت بودجه قرار داشت و ما نمی توانستیم ارتقای مراکز تربیت معلم را با دست باز دنبال کنیم. باز هم باید تکرار کنم که مشکل اساسی آموزش و پرورش بعد از مساله بودجه، بحران عدم تداوم سیاستها بوده است.
شما از طرفی می پذیرید که دوره های کاردانی تربیت معلم به رغم کارکردهای مثبتی که داشت کافی نبود؛ اما توضیح دقیقی نمی دید که ایده آل شما چه بود؟
مراکز تربیت معلم برای تربیت معلم دبستان ها تأسیس شده بود، اما ایده آلی که بعد از مراکز تربیت معلم ما دنبال میکردیم ساختار دانشگاه تربیت مدرس بود. من همچنان تأکید دارم آن طوری که امام فرموده بود تهذیب و تزکیه باید همراه و توام با آموزش علوم صورت می گرفت و تفکیک آن ها سیاست درستی نبود.
شما می فرمایید مراکز تربیت معلم برای تربیت معلم دبستان تشکیل شده بود و از طرفی قبلا اشاره کردید که معلم ابتدایی باید دانش روانشناسی داشته باشد. اما مگر ممکن است یک دانشجوی دوره کاردانی در این مراکز تخصص روانشناسی لازم را پیدا کند؟
برای معلمی حداقل باید مدرک کارشناسی لحاظ شود. تردیدی نیست که این دورهها باید تقویت و تکمیل میشد. ما الگوهای مختلفی را می توانیم برای تربیت معلمان کشورمان دنبال کنیم. اما میخواهم در پاسخ به مسئله اساسی که شما در بخش قبل درباره کلام امام در مورد توأمان بودن آموزش و تهذیب نفس یادآور شدید؛ بگویم امروزه پژوهش های علمی به این نتیجه رسیده است که نبودن معنویت و اخلاقیات جامعه و دنیا را با بحران های متعددی مواجه می کند. به همین دلیل آموزش سرفصل های مثل هوش اخلاقی، هوش معنوی و هوش اجتماعی در دستور کار کشورهای غربی قرار گرفته است.
ما برای توجه به این خواسته امام می باید با تاسیس و تشکیل مراکز و سیاست گذاریهایی که امکان پذیر است راه را برای تربیت معلم و دبیر و استاد دانشگاه طوری هموار کنیم که خروجی های این مراکز و دانشگاهها انسانهایی با دانش و مسلط به علوم باشند. همچنین توانایی انتقال و آموزش اخلاق و معنویت را داشته باشند، مقید به اصول اخلاقی و معتقد به مسائل دینی باشند. اما کسی در کشور متولی این سیاست نبوده و اکنون هم نیست. ببینید دانشگاه تربیت مدرس الآن چه وضعی دارد؟ آیا چنین سیاست آموزشی ای در این دانشگاه دنبال می شود؟
آقای دکتر نظرتان درباره کتابهای درسی بینش دین چه بود؟
کتابهای بینش اسلامی اول انقلاب یا آن هایی را که شهید بهشتی نوشته بودند؟
هم دوره خودتان و هم آن هایی که شهید بهشتی و شهید باهنر نوشته شده بودند.
کتابهایی که شهید بهشتی نوشته بودند بسیار عالی بود. خود این کتاب ها یکی از عوامل انقلاب بودند. البته کتاب هایی که بعدا توسط آقای سروش و آقای حداد عادل نوشته شدند کتاب های سختی بود. زمانی که من در دولت آقای رجایی در آموزش و پرورش بودم عده ای از مدیرکل ها اعتراض داشتند که این کتاب ها سخت هستند. که بعدها تغییر پیدا کرد.
اما بخش اخلاقیات در کتاب هایی که شهید بهشتی و شهید باهنر قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نوشته بودند؛ به مراتب پررنگ تر از کتاب هایی است که امروز با عنوان «دین و زندگی» جایگزین آثار شهید بهشتی و شهید باهنر شده اند؛ بسیاری از دبیران دینی باسابقه که کتاب های قبلی را دیده اند معتقدند محتوای آثار شهید بهشتی و شهید باهنر به مراتب از محتوای کتاب های امروز بهتر بود.
با توجه به شخصیت اخلاقی شهید بهشتی و شهید باهنر، به نظر می رسد آنها معتقد بودند که دین منهای اخلاق صرفا در عبادیات خلاصه می شود. آدم های عبادی که فقط عبادت می کنند ممکن است خوب عبادت بکنند اما تضمینی نیست که از لحاظ اخلاقی انسان های ارزنده ای باشند. پیغمبر خودش نمونه ای از یک انسان اخلاقی است. این شهیدان بزرگوار مطمئنا قرآن را فهمیده بودند. در قرآن آیات اخلاقی خیلی بیشتر از آیات عبادی است.
نظرتان درباره کتاب های دین و زندگی امروز چیست؟
ما مشکل داریم. ما در کتاب های درسی مان خیلی مشکل داریم
شما امام را درک کرده اید با ایشان ملاقات و ارتباط فکری داشته اید قبل از انقلاب در راه امام مبارزه کردید و زندان شدید و بعد انقلاب در خط ایشان شناخته شده اید. به نظر شما در کتاب های درسی امروز امام و انقلاب در مدارس ما واقعا معرفی می شود؟
نه. ما چند سال پیش در پژوهشگاه آموزش و پرورش تحقیقی کردیم به این نتیجه رسیدیم که از اندیشه های امام فقط آنهایی که سیاسی بوده و مربوط به ولایت فقیه است را وارد کتاب ها کردند. از حوزه اخلاق بسیار کم و تقریبا چیزی را وارد این کتب نکردند. این نحوه تدریس امام و انقلاب در کتب درسی درست نیست و مردم را راضی نگه نمی دارد. اصلا همین کتاب تاریخی که امروز در مدارس تدریس می شود به نوعی تدوین شده است که انگار تمامی اشتباهات به دکتر مصدق بر می گردد و آیت الله کاشانی کوچکترین اشتباهی نداشته اند. ما در تاریخ اشکالاتی هم از آقای کاشانی دیدیم. این نحوه نگارش غیرعلمی موجب بی اعتمادی به محتوای کتاب های درسی می شود.
ادامه دارد....