ضرورت بازخوانی اندیشه های حضرت امام (س)درباره ایجاد و حفظ استقلال دانشگاه ها پس از گذشت قریب به سه دهه از وقوع انقلاب فرهنگی موضوعی است که حول آن با دکترعماد افروغ صاحبنظر این عرصه به گفت و گو نشستیم "
"وحدت سیاسی- اخلاقی حوزه و دانشگاه در اندیشه امام (س)پر رنگ است "،"امام (س)خواهان توسعه معنوی و کیفی دانشگاه بودند نه کمی آن "،"باید عینک مان را در فعالیت های علمی عوض کنیم در هیچ دوره در جهت تغییر پارادایم علمی گام برنداشتیم "،"معرفت شناسی پوزیتیویستی در این دولت تداوم یافته است"،"استقلال مورد نظر امام (س)یکسر ی ملزومات دارد"از جمله محورهای سخنان دکترافروغ رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران است.
امام همواره به آزادی واستقلال دانشگاه تاکید داشتند آیا این آرمان ایشان بعد از گذشت قریب به سه دهه از پیروزی انقلاب و وقوع انقلاب فرهنگی محقق شده است؟
امام چند محور را مورد توجه قرار می دادند بارها بر استقلال دانشگاه ها، بر فایده مند بودن محیط دانشگاهی و آثار محصولات دانشگاه، بر تهذیب نفس،بر استقلال و همان بحث "نه شرقی"نه غربی تاکید خاصی داشتند و علاوه بر این تاکید سه گانه که مرتبط با فضای دانشگاه است ایشان تاکید زیادی هم بر روی وحدت حوزه و دانشگاه داشتند،درست است که حضرت امام (س)بنابه دلایل تاریخی و اجتماعی تاکید ویژه ای روی پرهیز از شرق زدگی و غربزدگی داشتند یا اینکه روی وحدت حوزه ودانشگاه تاکید ویژه ایی داشتند به گونه ای که انسان می تواند گمان کند که رویکرد امام (س)در حوزه و دانشگاه یک رویکرد اخلاقی - سیاسی و اجتماعی است،امام (س)به دنبال یک تعریف خاص از علم هم بودند یعنی وقتی که می گفتند نه شرقی،نه غربی یا پرهیز از غربزدگی یا شرق زدگی در دانشگاه فقط مراد شان یک استقلال سیاسی نبود فقط مرادشان این نبود که ما حسب همین گفتمان ها یا پارادایمها علمی غالب در دنیا مستقل باشیم و هیچ تغییری در این پارادیم ایجاد نکنیم.مسئله خیلی ظریف است یک وقتی می گویند خیلی خب ما دانشگاه ها را مستقل تعریف بکنیم که در ذیل همین معرفت شناسی و پارادایم علمی فعالیت داشته باشند و تحت تاثیر آن القائات شرق و غربی قرار نگیرند من فکر می کنم که برغم آن شرایط سیاسی- اجتماعی زمان انقلاب و پس از « مسئله استقلال وحدت سیاسی و اخلاقی واجتماعی حوزه و دانشگاه در اندیشه امام (س)پر رنگ است بدان معنا نیست که امام (س)به دنبال تعریف جدید از علم نبودند. در عبارت های متفاوتی که امام (س)می فرمودند علم مقدمه معرفت خداست از سوی دیگر امام (س)ضمن اینکه توسعه غرب را انکار نمی کردند معتقد بودند اینها توسعه مادی است و توسعه معنوی نیست.خلاصه اینکه امام (س)خواهان توسعه کیفی و معنوی دانشگاه بودند نه تنها توسعه کمی و عددی دانشگاه ها و دانشجویان .
تحقق آرمان حضرت امام (س)برای استقلال دانشگاه ها نیازمند چه اسباب و شرایطی است؟
ما باید به سمتی حرکت کنیم که از منظر الهیات و معنویات و ابعاد معنوی به عالم مادی بنگریم و خواه ناخواه این به این معنی نیست که ابتدا همان توسعه مادی غرب را داشته باشیم و یک چاشنی معنوی به آن اضافه کنیم،به هیچ وجه.این بدان معناست که ما باید عینک مان را در فعالیت های علمی عوض کنیم ما باید پارادایممان را در عرصه علمی تغییر دهیم یعنی از منظری دیگر به توسعه مادی بنگریم.از منظری دیگر به پیشرفت علمی و فناوری توجه کنیم. عطف به این نکته آخر که حکایت از یک تغییر پارادایم و گفتمان در فعالیت های علمی می کند من عرض می کنم که در هیچ دوره ای توفیق نداشتیم، در هیچ دوره ای ما در این مسیر گام برنداشتیم. می توان گفت حتی حرکت جهت پارادایم ،گفتمان،معرفت شناختی پوزیتیویستی یا اثبات گرایی که امروزه شاهدش هستیم در دوران گذشته شکل گرفته و ثبت می شود و در دولت فعلی هم تداوم می یابد،مسلم است که ما حسب همان معرفت شناسی پوزیتیویستی که مولفه های خاص خود را دارد نبال می کند و بیشتر به عملیات توجه می کند قالب خاصی را برای فعالیت های علمی تعریف می کند، ظاهرا توفیقی به صورت شکل گرایی یا فرمالیستی داشته باشیم ویک سری ظرفیت سازی خاصی که به جهت سخت افزاری شکل گرفته باشد، امابنده نمی توانم مدعی این شوم که اولا ظرفیت سازی های نرم افزارانه صورت گرفته است و ثانیا در جهت تغییر پارادایم غالب پوزیتیویستی یا حرکتی به سمت پارادایم مطلوب علم شناسی فلسفی مورد نظر امام (س)گامی جدی برداشته شده است، حتی دولت فعلی که در فضایی از نقد معرفت شناسی غالب به قدرت رسید همان سیاست ها را به صورت سطحی تر و نخ نماتر دنبال می کند. ما باید توجه کنیم که اگراستقلال دانشگاه ها را می خواهیم این استقلال برای خودش یک سری ملزومات دارد، با اداره متمرکز دانشگاه وسلب اختیار و اراده کردن از دانشگاه ها و توجه به یک رقابت آزاد نداشتن دانشگاه ها ما نمی توانیم به آن استقلال مورد نظر حضرت امام (س)برسیم. ما هم اکنون به لحاظ محتوایی همان سیاست هایی را دنبال می کنیم که سیاست های اثبات گرایانه قبلی است منتها با استقلال بیشتر یعنی دانشگاه ها استقلال سیاسی پیدا کردند و ظاهر دیگر مستشاری درآن حضور ندارد و کسی مستقیما به دانشگاه خط و ربطی نمی دهند، اما به صورت غیر مستقیم سیاست ها همان سیاست های قبلی است.بعضا به شکل غیر مستقیم ما شاهد بازتولید همان سیاست های قدیمی هستیم که بازتاب این سیاست ها را مادر فرمالیزم علمی،در نحوه ارتقا اساتید،بعضا در سرقت های علمی در مقالات برگرفته شده از تلاش دانشجویان شاهد هستیم. هنوز هم که هنوز است ما نتوانسته امی در این مملکت جابیاندازیم که وقتی می خواهد یک مقاله ارزش یابی شود باید محتوای مقاله ارزیابی شود.
به نظرتان مانع رفع این نقص چیست؟
کسانی دست اندرکار سیاست های آموزشی و پژوهشی ماهستند که عظمت جمهوری اسلامی را در ابزار ها و در آمار و عدد و رقم جستجو می کنند. این بدان دلیل است که مسلط به پارادایم های معرفت شناسی الهی ،حالا چه علم دقیق طبیعی و چه علوم انسانی و اجتماعی، نیستند،چرا که فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی و جامعه شناسی علوم ،فلسفه تعلیم و تربیت ،مبانی متافیزیکی و فلسفه علم در این کشور جایگاهی ندارد.
همان طور که اشاره کردید امام (س)قائل به ایجاد وحدت حوزه و دانشگاه بودند آیا این موانعی که برشمردید در حوزه هم وجود دارد؟
متاسفانه حوزه در فعالیتهای نوین خودش تحت تاثیر دانشگاه قرار گرفته است. توقع و انتظاری که ما از حوزه داشتیم این بود که حوزه طبق تابعیت و عقبه تاریخی خودش بیاید و بنای یک معرفت شناسی جدید علمی را پی ریزد اما نه تنها این اتفاق رخ نداد بلکه با غفلت از مقوله فرهنگی و قابلیت ها و عقبه تاریخی خودش بشدت تابع فعالیت های دانشگاهی شد،یعنی امروز متاسفم که این را بگویم ولی بارها گفته ام،وقتی یک کانونی می خواهد در حوزه فعالیت های نوینی داشته باشد می رود و از کانون های دانشگاهی اجازه می گیرد و تحت تاثیر همان شاخص ها معیارها و متاسفانه افتخار هم می کند.من احساس می کنم که این در دراز مدت آسیب جدی برای ما ایجاد می کند یعنی مااز قابلیت های خودمان نه فعلیت ها غفلت کردیم و به اصطلاح تابع یک سری معیارها و شاخص ها شدیم که توجهی به نسبت هم با جامعه و فرهنگ از یکسو و با مبنای متافیزیک ما از سوی دیگر ندارد ما متاسفانه در اوج این مصیبت هستیم.
علت این کاستی و عدم هماهنگی مورد نظر شما در مبانی علمی و فرهنگی کشور چیست؟
شاید بتوان ریشه این خلأ را در سیاست زدگی مفرط و در اقتصادزدگی یا کمیت زدگی مفرط دانست وقتی که تعریف خاصی از علم می دهیم و علم را بر پایه مشاهده و علیت را بر اساس رابطه انضمامی و مشروط بین پدیده ها تعریف می کنیم خوب طبیعی است که نتیجه ای جز این مسئله در برنخواهد داشت.
برای رفع این مسئله دانشگاه ها و مراکز علمی نیازمند چه اسباب یا شرایطی هستند؟
من و امثال من هم بارها گفته اند و باصطلاح مقاله و کتاب های فراوانی هم در این راستا نوشته شده است که در نهایت بی تاثیر بوده است و تغییر هم ایجاد نکرده است ومتاسفانه برغم این کوشش ها هم ما شاهد هستیم که افرادی که نگرش کیفی دارند و نگاه تاریخی تری دارند و نگاه غیر پوزیتیویستی تری دارند بیشتر متحمل هزینه می شوند و به هر حال یک نسبتی بین خانه نشینی و این نوع نگرش ها ما شاهد هستیم حتی کسانی که در واقع یک عمر روی این مسئله سرمایه گذاری کرد ه بودند و ظاهرا تعینات تکمیلی دانشگاهی هم داشتند و بعضا استاد تمامی هم داشتند با یک وضعیت غیر انسانی کنار زده شدند نمونه های زیادی دارم که نمی خواهم به آنها اشاره کنم،خلاصه اینکه وضع خیلی زننده ای است البته نباید با این مسئله برخورد سیاسی کنیم چرا که مخصوص این دولت نیست،در دولت های گذشته هم شاهد آن بودیم،در دولت گذشته متاسفانه این پارادایم ناخوشایند تقویت و تثبیت شد و در دولت فعلی هم به صورت سطحی تر دنبال می شود جدا از این دو و یکسری مقولات ظرفیتی هم در علم شناسی وجود دارند که متاسفانه اشرافی به آنها وجود ندارد و ما را دچار پارادوکس کرده و ما دچار یک بام و دو هوا شده ایم .
ما در مباحث نظری حرفهای خیلی خوبی می زنیم که حرفهای آشنایی است اما درعمل واقعا جا پای غربی ها می گذاریم و البته افراطی تر برای اینکه در خود غرب پارادایم ها در مقابله با پوزیتیویسم شکل گرفته وامروز واقعا به عنوان یک کسی که معلم فلسفه علوم اجتماعی هست می گویم که پوزیتیویسم دیگر جایگاهی ندارد خود پارادایم های رقیب آمدند اما کماکان می بینم در ایران پوزیتویسم سطحی و نخ نما مانور می دهند .این در حالی است که در محافل علمی پوزیتیویسم حتی دیگر جایی در فلسفه علم هم ندارد. چه برسد به محافل دانشگاهی،منتهادر کشور ما به این مقولات توجهی نمی شود و ممکن است یک عده دلشان خوش باشد که تعداد آمار ما آنقدر رشد داشته یا رشد کمی ما بیشتر شده قبلا فلان تعداد دانشگاه داشتیم الآن آنقدر ،خوب این ها یکسری شاخص هایی است که معمولا دولتمردان ما به آنها چنگ می زنند تا موفقیت شان را به رخ بکشند اما حقیقت این است که این آمارها در محتوا نمایان گر رشد کیفی و عمیق علمی و فرهنگی در کشور نیستند مگر بنابر این باشد که همه بگویند هستند، یعنی یک وقتی است که می گویند ماست سفید است مصلحت اقتضا می کند شما بگویید سیاه است ما با این مشکلی نداریم امااگر به ما بگویند که ماست سیاه است آن وقت خیلی سنگین است .
اشاره کردید که دولت فعلی با شعارهای ارزش گرایانه تر به فعالیت پرداخته است؟آیا اظهار نظر اخیر وزیر علوم مبنی بر اینکه دانشگاهی که در آن صدای اذان ظهر شنیده نشود باید به خاک یکسان شود را در راستای ارزشی تر شدن یا معرفت شناسی دانشگاه ها می دانید؟
این موضوعات منافاتی با رشد دانشگاهی ندارد،من منافاتی نمی بینم که اذان ظهر به عنوان مقدمه فریضه دینی در دانشگاه ها پخش شود و شور و نشاط معنوی به محیط حاکم شود اما این شور و نشاط در حد صورت نباشد چرا که بین مسجد و دانشگاه تفاوت وجود دارد یعنی اینکه مسجد شاید فقط محل نماز باشد اما دردانشگاه خب خوب است نماز جماعت خوانده شود اما باید کار علاوه ای هم صورت بگیرد که آن کارعلاوه اش بحث فعالیت های علمی است و این فعالیت های علمی باید در ذیل یک معرفت شناسی صورت بگیرد. و گرنه کیست که از یک اذان خوش صوت لذت نبرد اما بحث این است که آیا آن قسمتی که دانشگاه برایش تعریف شده ادای وظیفه می کند آیا در جهت آن پارادایم های نوینی که به تعبیر مقام معظم رهبری" مرزها را باید شکست" آیا دراین جهت اقدامی صورت می گیرد؟ یا در همان راستا و پارادایم فقط خانه های جدول پر می شود.
قریب سی سال از انقلاب فرهنگی سپری می شود به نظرتان بازخوانی اهداف این انقلاب ضرورت دارد؟این ضرورت ها چه هستند؟
بله بازخوانی اهداف و بروز کردن آنها و آسیب شناسی نهادهای متولی یک کار همیشگی و مستمر است و نباید از این مسئله غفلت کرد اولا باید دید که چه اهدافی پس شورای انقلاب فرهنگی بوده است و شورای انقلاب فرهنگی امروز تا چه اندازه توفیق داشته است یا زمینه را برای تحقق آن اهداف فراهم کرده است و آیا ترکیب و آرایش فعلی توان رسیدن به آن اهداف را دارند؟ آیا وقتی بحث معرفت شناسی می کنیم؟،یا به تعداد کیفی معرفت شناس در شورای انقلاب فرهنگی وجود دارد؟آیا آنجا بحث معرفت شناسی به حد کافی مطرح می شود؟اینها بخش هایی است که باید جدی گرفته شود؟آیا شورای انقلاب فرهنگی متناسب با اهدافی که بر اساس آن شکل گرفته است مشکلات، مسائل و چالش ها فرهنگی ما را در سطح کشورهای اسلامی یا جهان احصا کرده است؟آیااین شورا کمک کرده که دانشگاه ها از حالت متمرکز به غیر متمرکز هدایت شوند و یک رقابت بین دانشگاه ها حکم فرما شود؟آیا شورای انقلاب فرهنگی به دانشگاه ها کمک کرده است که شاخص ها کیفی تعریف بشوند؟کمک کرده که ما از این شاخص های کمی،دهن پر کن و پوزیتیویستی رها شویم.
امام(س)به عنوان بنیانگذار انقلاب رهنمودها و توصیه های مکرری در رابطه با رشد دانشگاه ها داشته اند،ضرورت بازخوانی این اندیشه چیست؟
چون خودم بر وحدت حوزه ودانشگاه کار کرده ام عرض می کنم که امام (س)بر وحدت اخلاقی و سیاسی خیلی تاکید کرده و حتی گفتند که ما نباید دراین سطح وحدت دست و پا بزنیم و باید به مبنای هستی شناسی و معرفت شناسی توجه ویژه داشته باشیم،حضرت امام (س)به هر حال عباراتی دارند که می توان آن عبارات را اساس تعریف یک معرفت شناسی جدید قرار داد به همین دلیل احساس می کنم از تحلیل این عبارات می شود مبنای یک معرفت شناسی نوین را پی ریخت بنده حسب اینکه معتقدم امام (س)نگاه صدرایی دارند،خود ملا صدرا یک معرفت شناسی طولی و هماهنگ در اختیار ما قرار می دهد که می تواند با کار روش مند مقدمه ای برای فعالیت های علمی و تجربی ما باشد. این از جمله بازنگری هایی است که باید دربررسی تفکر واندیشه امام (س)صورت بگیرد و می شود بطور جد آن را دنبال کرد البته در جهت تحقق اهداف کیفی تر نه صرفا کمی.