جماران _ سجاد انتظاری: استاد حوزه و دانشگاه و نویسنده شرح نهج البلاغه با انتقاد از برداشت های ضعیفی که از نهج البلاغه و سایر احادیث صورت می پذیرد سخیف بودن برداشت های از دین را به دلیل دور بودن مردم و خواص جامعه از نهج البلاغه می داند و معتقد است، از آنجایی که مردم از دین درس زندگی می خواهند اگر به جای توجه به ظاهر متون دینی از جمله قرآن و نهج البلاغه به فهم مردم از آنها کمک کنیم می توانیم در زمینه ارائه الگوی زندگی علوی موفق باشیم.

 

حجت الاسلام و المسلمین دکتر اکبر حمیدزاده به مناسبت چاپ دوره هفت جلدی از مجموعه شرح دوازده جلدی نهج البلاغه گفت و گویی با خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران انجام داده که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

 

 آقای حمیدزاده! از چه زمانی شروع به کار در زمینه نهج البلاغه کردید؟

از گذشته های دور یعنی از دوران طلبگی یکی از آرزوهای دیرینه من این بود که بتوانم در خدمت نهج البلاغه باشم و قدمی برای نهج البلاغه بردارم. به همین دلیل منبرهای دوران انقلاب من که مخصوصا مورد عنایت امام راحل هم بودند و در واقع منابر من به عنوان منابر حماسی نهج البلاغه ای برای نوع اهل منبر شناخته شده است از قدیم الایام علاقه و ارادت و عشق من را نسبت به نهج البلاغه بیان می کند.

من در منابر و سخنرانی ها در کنار آیات قرآن از نهج البلاغه بیشترین استفاده را کردم و همچنین در کلاس های درسی که داشته ام قسمت های زیادی از این کتاب پر بها را در جلسات تدریس مطرح کردم. ضمن اینکه کوشیده ام از مجموعه کارهایی که حول محور نهج البلاغه صورت گرفته یک طبقه بندی تألیفی و تصنیفی هم داشته باشم.

البته خود انقلاب، امام راحل و تفکری که در دوران انقلاب به انقلابیون اصیل بخشید زمینه مناسبی برای وارد کردن نهج البلاغه در زندگی انقلابی ما بود. به همین دلیل نه تنها در منابر و سخنرانی ها از نهج البلاغه استفاده می کردم بلکه حتی گویش های روزانه ما نیز در جلسات صبغه نهج البلاغه ای به خود گرفته بود.

دلیل جذابیت نهج البلاغه

سال هایی که در محضر استاد شهید آیت الله مطهری بودم و طبیعتا آن علی شناس بزرگ را با نگاه تیزبینش به نهج البلاغه می دیدم، سال هایی که در مشهد مقدس بودم و در آنجا درس های نهج البلاغه رهبر معظم فعلی انقلاب را در مسجد کرامت می دیدم، اساتید بزرگواری که در رابطه با نهج البلاغه زحمات زیادی را متحمل شده بودند و مخصوصا نگاهی که آیت الله منتظری به نهج البلاغه به عنوان مانیفیست اسلام و تشیع داشت، بهره هایی که از مرحوم آیت الله ایزدی، آیت الله صالحی نجف آبادی و پیش گام تر از اینان مرحوم مغفور استاد میرزا علی آقای شیرازی داشتم و اینکه واقعا نهج البلاغه حرف و سخن معمولی نیست بلکه مطالبی است که واقعا از جان شیفته علی برخواستند و به همین دلیل توانسته اند در گستره زمان و مکان همه دل های مستعد و آماده را مجذوب کرده و تحت تأثیر قرار دهند.

 

آیا قسمت هایی از این کتاب باقی مانده و یا اینکه به پایان رسیده است؟

بخش هایی از این کتاب که شامل حکمت ها و نامه ها می شود، در گذشته به صورت متفرق و در قالب نوشتارهای دیگری از من منتشر شده است و برخی از آنها بارها چاپ شده اند. اما این شرح 7 جلدی به طور منظم بر اساس نسخه فیض الاسلام و با همان ترتیبی که مرحوم فیض الاسلام در ترجمه خود مورد استفاده قرار داده یا ترتیبی که مرحوم دکتر صبح صالح در نهج البلاغه داشتند را برای شرح و بیان مورد استفاده قرار دادم. البته به اسناد و منابع بسیار قدیمی و نسخه های قدیمی در این رابطه ها مراجعه کردم. در واقع آن چیزی که محور شرح و بیان در این نوشتارها قرار گرفته با نسخ معتبر حتی خطی هم تطبیق داده شده است.

نهج البلاغه کتاب زندگی است

از آنجایی که نهج البلاغه کتاب زندگی است و به اعتقاد من اگر کسی بخواهد دین را حتی از منظر آیات قرآن کریم ببیند لازمه آن این است که نگاه دین شناسان بزرگی مثل علی بن ابیطالب(ع) را در فهم قرآن و دین استخدام کند. این یک مسأله ثابت شده و تجربی است که عالمانی که با نهج البلاغه بیشتر مأنوس بودند در فهم قرآن هم دست بالا را داشته اند. به طور مثال امروز اگر تفسیر قرآن آیت الله العظمی جوادی آملی به عنوان اولین تفسیر مطرح می شود برای این است که نسبت به نهج البلاغه و صحیفه سجادیه نیز ورود کارشناسانه داشتند.

من هم در حد توان و با استفاده از مجموعه مطالعات خودم به نوشتن این شرح شاید از 20 سال قبل مشغول شدم و به صورت متفرق و پراکنده قسمت هایی از نهج البلاغه را نوشتم. بعضی از آن قسمت ها با عناوین خاصی به چاپ رسید؛ تا اینکه در 5 سال اخیر دنبال جمع کردن آن نوشته های پراکنده در موضوع نامه ها و حکمت ها برآمدم و به شکل موجودی که می بینید در آمد. البته یادآوری این نکته را لازم می دانم که حکمت ها در قالب دیگری تحت عنوان «قطره ای از دریا» حدود 10 نوبت به چاپ رسیده است. ولی همان هم احتیاج به بازنگری داشت که من با یک پژوهش و بازنگری دیگری در آن شروح را نیز تجدید نظر کردم.

 

خطبه های امیرالمؤمنین نیز مدنظر شما بوده است؟

خطبه ها نیز جزو محورهای کار من بوده اند و کارهای زیادی روی آن انجام گرفته که در 5 جلد به طور مجزا چاپ خواهد شد. از خدای متعال درخواست می کنم که به اندازه عمر من جواب دهد که بتوانم حتما شرح خطبه ها را هم با این شیوه ای که خودم در پیش گرفته ام چاپ کنم.

 

یعنی کارهای ابتدایی برای خطبه ها را هم انجام دادید؟

کارهای ابتدایی نه، بلکه بیشتر از ابتدایی در رابطه با خطبه ها و ترجمه، شرح، موضوع بندی و فهرست بندی آن صورت گرفته و امیدوارم که با استمداد از نفس مولای متقیان و یاری خداوند بتوانم به نتیجه برسانم.

 

انگیزه اصلی شما برای اینکه به این شکل منظم یک شرح کامل از نهج البلاغه امیرالمؤمنین ارائه دهید چه بوده است؟ چرا نهج البلاغه را انتخاب کردید؟

مهمترین انگیزه من برای ورود در نهج البلاغه مباحثی بود که در دوران انقلاب از آنها استفاده می کردم. در واقع محوری ترین کتابی که افکار و اندیشه های انقلابیون گذشته را بارور می کرد نهج البلاغه بود. از دیگر کتاب های حدیثی هم می توانیستیم استفاده کنیم. مثلا از صحیفه سجادیه هم استفاده کردیم. اتفاقا شرحی برای صحیفه سجادیه هم دارم که اگر خدا کمک کند چاپ خواهد شد. از اصول کافی و مجموعه جوامع روایی استفاده می کردیم. ولی به دلیل اینکه در دوران بیش از 4 سال خلافت رسمی علی بن ابیطالب (ع) بحران های سیاسی خاصی برای ایشان ایجاد کردند، تجربیاتی در زندگی علی بن ابیطالب در رابطه با ظلم ستیری، انحراف ستیزی، خرافه ستیزی، فساد ستیزی، تباهی ستیزی و استکبار ستیزی وجود داشته که همه در دوران انقلاب و در مباحث انقلابی برای انقلابیون به ویژه در عرصه گویش های خطابی مطرح بودند.

جایگاه بلند نهج البلاغه در افکار و اندیشه های امام خمینی (س)

البته مهمترین انگیزه را برای ورود به نهج البلاغه امام خمینی (س) به ما دادند. ما به دنبال این معنا راه افتادیم تا ببینیم خود امام که محوریت انقلاب اسلامی بود از کجا شروع کرده؟ من سیری در افکار و اندیشه های آن بزرگ کردم و در فرمایشات ایشان جایگاه بس بلندی برای نهج البلاغه دیدم. این امر برای من مهمترین عامل ورود در حوزه تحقیق و استفاده از نهج البلاغه بود.

ضمن اینکه من معتقد هستم و این را حتی در جمع فضلا و علما هم به مناسبت بیان کردم که اصلا کسی که مخصوصا به عنوان یک طلبه و عمامه به سر و یا به تعبیر صدا و سیما کارشناس دینی وارد حوزه دین شناختی و شناساندن دین به دیگران می شود، اگر دستش از نهج البلاغه تهی باشد، نه خودش می تواند دین شناس واقعی باشد و نه می تواند دین را آن چنان که هست به دین داران و دین باوران بشناساند. به همین دلیل به اعتقاد من اگر عالم، عمامه به سر، حوزوی، دانشگاهی و مخصوصا آنهایی که در عرصه تبلیغ یا نگارش و قلم زنی به نام دین و تشیع فعالیت می کنند، از روح تشیع که نهج البلاغه است بی بهره باشند نمی توانند کاری جوابگوی نیازهای روز را به نام تشیع ارائه دهند. لذا انگیزه ورود در نهج البلاغه برای من انگیزه دین شناختی بوده است. باید برای هرکسی که ادعا دارد می خواهد برای علی بن ابیطالب (ع) و تشیع کاری انجام دهد نهج البلاغه محور تحقیق و پژوهش قرار گیرد.

 

امام خمینی (س) برای مرجعیت شیعه کسب آبرو و احترام کرد

به تأثیر امام خمینی (س) بر کارتان اشاره کردید. کمی بیشتر در این زمینه توضیح دهید.

پیش از امام راحل و در کنار امام راحل مراجع بزرگواری داشتیم که همه مورد احترام هستند. ولی فکر کردم چطور در بین این مراجع بزرگوار پرچم انقلاب به دست امام به اهتزار درآمد؟ این شاه را دیگران هم می دیدند، این ظلم و بیدادگری را دیگران هم شاهد بودند، این زندان ها و بگیر و ببندها و حاکمیت پلیسی و امنیتی شاه را دیگران هم در زندگی خودشان می توانستند خیلی ساده ببینند، چطور شد که امام راه افتاد؟

سخنرانی های امام خمینی (س) عصاره نهج البلاغه

به اعتقاد من یکی از علل اینکه امام به عنوان یک مرجع انقلابی برای مرجعیت شیعه کسب حیثیت، آبرو و احترام کرد، این بود که امام به حق ارادتمند علی بن ابیطالب (ع) بود. سخنرانی هایی که امام خمینی (س) قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مناسبت های مختلف ایراد فرمودند عصاره نهج البلاغه بود. در واقع انسان می توانست زلال نهج البلاغه را در جمله جمله امام راحل به عنوان فارغ التحصیل مکتب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) مشاهده کند.

البته حضرت امام دنبال این نبود که خیلی به متون بپردازد و دنبال این بود که بیشتر از قرآن و نهج البلاغه الهام بگیرد و راه انقلاب را برای انقلابیون هموار کند. ولی وظیفه امثال من بود که به دنبال تحقیق و استفاده از قرآن و روایات و متن نهج البلاغه و صحیفه سجادیه برویم که الحمدلله با الهام گیری از آن منبع پر فیض روح خدا توانستیم در این راستا گام هایی برداریم و با بضاعت و توان اندکی که داشتیم کار بزرگی در این رابطه انجام دهیم.

 

منابعی که برای کار خود مطالعه کرده و مورد استفاده قرار داده اید را اشاره کنید.

بیش از 130 شرح و ترجمه راجع به نهج البلاغه منتشر شده اما امّهات شروح نهج البلاغه 4 شرح است. یکی از این موارد شرح منهاج البرائه متعلق به علامه میرزا حبیب الله خویی است که البته به دلایلی نتوانست تمام کند و بزرگواری مثل آیت الله حسن زاده آملی در تمام کردن این شرح وارد میدان شدند. شرح میرزا حبیب الله خویی در واقع یک شرح همه جانبه است. میرزا حبیب الله خویی بیشتر به جهاتی مثل رد صوفیه و مسائل و مباحثی که در رابطه با نهله های اعتقادی در درون شیعه وجود داشت کار کرده و از جهات ادبی، کلامی و در مواردی از جهات حکمی نیز تحقیقاتی را انجام داده است. در واقع یک شرح جامع در جهات مختلف نهج البلاغه است که در مواردی هم کاستی هایی به نظر می رسد که من فعلا در مقام نقد شرح نیستم.

شرح ابن میثم بحرانی نیز از شروحی است که در بعد عرفانی نهج البلاغه کارهای بزرگی کرده است. شرح محمد جواد مغنیه از لبنان یکی از شرح های به روزی است که نسبتا در رابطه با نهج البلاغه نوشته شده است. شرح چهارم نیز متعلق به ابن ابی الحدید معتضدی است. اما حبیب الله خویی و ابن میثم بحرانی در بسیاری موارد از معتضدی استفاده کرده و الهام گرفته اند.

جامع ترین شرحی که به نهج البلاغه نوشته شده و انصافا از جهات مختلفی مخصوصا از بعد تاریخی قابل استفاده است شرح ابن ابی الحدید معتضدی است. شرح منهاج البرائه یا شرح ابن میثم بحرانی یا شرح محمد جواد مغنیه گرچه در جهاتی برای محقق قابل استفاده هستند. ولی من آنچه که خوبان همه دارند را در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتضدی دیدم. لذا باور استواری نسبت به این مرد بزرگ پیدا کردم. یعنی می خواهم بگویم به قدری مطالب بلند نسبت به علی بن ابیطالب (ع) از ابن ابی الحدید در این شرح آمده که واقعا آدم با یک حلاوت و گوارایی خاصی می تواند از این شرح استفاده کند.

 

ویژگی کار و ابتکار عمل شما در شرحی که از نهج البلاغه ارائه دادید چه بود و امتیاز این شرح نسبت به دیگر موارد چیست؟

ویژگی های این نوشتار موجز و مختصری که من حول محور نهج البلاغه نوشته ام این است که یک نگاه به روز و استفاده کاربردی و راهبردی از فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) است که در شروح دیگر مخصوصا شروحی که امهات شروح به حساب می آید کمتر ملاحظه می شود. حتی بعضی از شارحین شرحی نوشتند که خود نهج البلاغه در آن گم شده است. فرض کنید که از لامارتین و سارتر و هگل و فلاسفه، اندیشمندان، ادبا، محققین و هنرمندان به قدری گفته اند که خود نهج البلاغه در میانه نوشتار گم شده است. یعنی اگر کسی بخواهد از نهج البلاغه چیزی در آن شرح پیدا کند بسیار ناچیز خواهد بود. بعضی از بزرگواران نیز به شکل دیگری همان شروح قبلی را ترجمه کردند.

مخاطب می خواهد از اسلام شیوه زندگی را یاد بگیرد

اولین خصوصیت و ویژگی این نوشته به روز بودن و دومین ویژگی سلاست در ترجمه و شرح است. من سعی کردم اصطلاحات علمی طلبگی را که به درد مخاطب من نمی خورد از جمله اصطلاحات فقهی، اصولی، کلامی، فلسفی و حتی اصطلاحاتی که در درایه و علم الحدیث وجود دارد و به درد مخاطب من نمی خورد را کنار بگذارم. اینها علم هستند ولی افراد به صورت تخصصی آنها را دنبال می کنند. مخاطب من می خواهد از اسلام شیوه زندگی یاد بگیرد؛ مخاطب من می خواهد ویژگی ها و برترین خصال علی (ع) را به عنوان یک انسان در بین انسان ها بشناسد.

سومین خصوصیتی که در این شرح مراعات شده این است که در فصل بندی هایی که من کرده ام نهج البلاغه را برای عموم ارادتمندان امیرالمؤمنین که قدرت مطالعه و استفاده کردن دارند قابل دسترسی قرار دادم. به طور مثال این شروح در منزل و در اختبار یک خانواده متدین که قرار بگیرد برای همه از جهاتی قابل استفاده است. دانشجویی که رساله خود را می نویسد می تواند در مباحث مربوطه از این شرح استفاده کند. طبیب عالی قدر و آن عنصر فرهیخته دانشمند هم به تناسب برداشت خودش می تواند استفاده کند. حتی دانش آموزی که در موضوعی انشاء می نویسد می تواند از بخش هایی از این کتاب استفاده کند.

چهارمین خصوصیتی که من در این شرح به آن توجه داشته ام این بوده که قبل از اینکه این مطالب را بنویسم در سخنرانی ها و کلاس ها با مردم در میان گذاشتم و نقد و انتقاد افراد را گوش کردم و حتی نوشته های آنها را در رابطه های مختلف گرفتم. بنابر این سعی کردم، به تعبیری که مرحوم استاد فلسفی برای ما داشت، از آوردن مطلبی که برای خود من قابل فهم نیست و برای مخاطب من به طریق اولی ممکن است قابل فهم نباشد پرهیز کردم.

پنجم اینکه سعی کردم در هر بحث از آیات مربوطه استفاده کنم و از اشعار مربوطه که مناسب بحث است استفاده کنم. مخصوصا در شرح حکمت ها در هر حکمتی از آیات گرفته از روایات حتی غیر نهج البلاغه ای گرفته و متن نهج البلاغه و اشعار متناسب پرداخته شده برای اینکه برای مخاطب جاذبه داشته باشد و بتواند از آن استفاده کند.

نارسایی ترجمه ها یکی از علل عدم نفوذ نهج البلاغه

ششمین ویژگی این شرح این است که تلاش کردم طوری قلم زنی کنم که اگر در ترجمه های دیگر کمترین پیچیدگی در کلام امیرمؤمنان هست در این ترجمه و شرح وجود نداشته باشد. به طور مثال بسیاری از شروح هستند که صرفا مقفی و مسجع نوشته شده؛ یعنی آرایه های ادبی را اهمیت داده است. در واقع به اندازه ای تنگنا در ترجمه در پیش گرفته که در کلام مولی برای مخاطب قابل فهم نیست. اصلا یکی از علل اینکه نهج البلاغه نتوانسته در جامعه به شکل صحیح و گسترده ای نفوذ پیدا کند نارسایی ترجمه ها بود.

 

در تحقیقات چندین ساله خود از نهج البلاغه به چه نتایجی دست پیدا کردید؟

آنچه که من از موفقیت حتی در تأثیرگذاری و مدیریت منبر مجالس بزرگ توفیق پیدا کردم همه نتیجه ای است که از نشستن بر سر سفره نهج البلاغه برداشت کردم. واقعا به کسانی که روحانیون التماس می کنم که به چهار حدیث ضعیف بسنده نکنند. اگر ما از روی درایت از روایت استفاده کنیم آن وقت است که بیشتر و بهتر به ما جواب می دهد.

سخیف ترین برداشت ها از دین به دلیل دور بودن از نهج البلاغه است

امروز متأسفانه اهل منبر دنبال احادیث ضعیف می روند. مثلا همین امروز من در تلگرام دیدم که یک روحانی دارد از قول عارفی می گوید که مالک اشتر به کسی کنار راه نشسته بود می گوید که کنار برو و جواب می دهد نمی روم و مالک با شمشیرش او را دو نیم می کند. یعنی سخیف ترین برداشت ها به دلیل دور بودن از نهج البلاغه است .

از نگاه حدیث شناسان حدیث صحیح، موثق، مرسل، واحد، متواتر و امثال آن را به اعتبار راویان مورد بررسی قرار می دهند؛ در حالی که متن شناسی حرف اول را می زند. یعنی من طلبه می خواهم مطلبی را برای شما بگویم قبل از اینکه سلسله راویان را ببینم باید متن را ببینم. امام صادق (ع) فرمود متن حدیث را به میزان قرآن عرضه کنید. اگر با قرآن تطبیق نکند به سینه دیوار بزنید. همچنین با معیارهای عقلی این حدیث را بسنجید. گرچه ممکن است متن حدیثی به مباحث مابعد الطبیعه و متافیزیکی مربوط باشد اما امام صادق (ع) و امام باقر (ع) به ما می گویند مطلبی که به شما رسیده را ارزیابی کنید. یعنی سلسله سند معیار درست بودن یک حدیث نیست. بلکه ما باید متن حدیث را ببینیم و بررسی کنیم و با معیارها بسنجیم. لذا به عنوان اینکه سلسله راویان در نقل حدیثی همه قابل اعتماد هستند دلیل بر صحیح بودن آن نیست. ما هزاران حدیث داریم که اصلا قابل گویش نیست. چرا «اسماء و العالم بحار الانوار» علامه مجلسی در جمهوری اسلامی چاپ نشده است؟ اینها همه حدیث بودند.

منبری ها از گفتن احادیث ضعیف پرهیز کنند

ما در دیگر کتب حدیثی نیز ضعاف حدیث فراوان داریم. ما باید اسلام را اسلام محکم و استوار مطرح کنیم. اسلام دین متین و قویم است. ما در تبلیغ و منبر الآن ماه رمضان است. منبری ها باید از گفتن احادیث ضعیف پرهیز کنند. منبری ها باید از بیان احادیثی که از نظر متن شناسی قابل اعتماد نیست اجتناب کنند. این نوعی کم اطلاعی و بی اطلاعی است که آدم هر چیزی را به عنوان حدیث نقل کند.

من گاهی به دوستان طلبه می گویم اگر می خواهید هر حدیثی را که دیدید نقل کنید حداقل به سراغ کتاب الحیاة علامه بزرگوار محمدرضا حکیمی بروید؛ چون ایشان خودش احادیث را انتخاب کرده است. به اعتقاد من نهج البلاغه از نظر متن شناسی جزو محکمات است. البته در مواردی هم به اعتبار سلسله راویان جای بحث دارد. ولی من سعی کردم در شرح و بیان فرمایشات امیرمؤمنان(ع) حتی از احادیثی که انتخاب می کنم از نظر متن شناسی جای هیچ گونه حرف و حدیثی نباشد.

من بضاعت ناچیزی در ورود به عالم فراخ نهج البلاغه داشتم و سعی کردم از همه توشه و توان خود استفاده کنم. البته در راستای رفع ضعف ها و پوشش دادن به مباحثی که باید تکمیل تر شود به اظهار نظر و نقد بررسی صاحب نظران محتاج هستم. هر یک از اساتید دانشگاه و حوزه و اندیشمندان بزرگ در این رابطه نقد و نظری داشته باشند من به دیده منت می نگرم و به همه شارحان مفسران و مترجمان نهج البلاغه تا امروز عرض ادب می کنم.

من از عزیز بزرگوار حاج حسن آقای خمینی درخواست کردم در کنار دروسی که دارند اگر بتوانند یک درس نهج البلاغه هم داشته باشند. البته ایشان به درس تفسیر تمایل بیشتری داشتند که نهج البلاغه هم در دل آن مطرح شود که درست هم هست چون اصل، قرآن است و باید از نهج البلاغه در راستای بیان قرآن استفاده کنیم.

فهم قرآن و نهج البلاغه مهمتر از حفظ آنها است

امروز در کشور به حفظ قرآن و نهج البلاغه اهمیت داده می شود ولی من می گویم حفظ قرآن ملاک نیست حفظ نهج البلاغه هم ملاک نیست؛ بلکه فهم قرآن و نهج البلاغه و توسعه فرهنگ قرآن و نهج البلاغه ملاک است. مهم این است که ما بتوانیم قرآن و نهج البلاغه را در جای جای زندگی خود نشان دهیم؛ آن وقت ما مسلمان واقعی خواهیم بود. علی شناسی و عرض ادب به علی بن ابیطالب (ع) در ماه مبارک رمضان به این نیست که من چند عدد خطبه حفظ کردم؛ به این است که من چه اندازه در زندگی خود به نهج البلاغه و تفکر علی (ع) یعنی به حقوق مردم، حقوق افتادگان، دستگیری از درماندگان، توجه به مظلومان و آزاد اندیشی احترام می گذارم و پایبند هستم.

ما باید از نهج البلاغه امیر المؤمنین(ع) برای نشان دادن چهره علی بن ابیطالب (ع) استفاده کنیم. امیرالمؤمنین(ع) به مالک می گوید تو به مصر می روی که یادگار فراعنه است. ممکن است افرادی به تو پیشنهاد کنند که از شمشیر استفاده کنی. مالک شمشیر ملاک نیست. بلکه «و اشعر قلبک الرحمة للرعیة» باید ظرف جانت از رحمت، مودت و دوستی نسبت به مردم آکنده شود.

بعد می فرماید مردم دو گروه هستند یا ارتباط دینی با تو دارند و برادر و خواهر دینی تو هستند و یا آفریده همان خدایی هستند که شما را آفریده است. آنها دچار اشتباه و لغزش می شوند. باید از موضع رأفت و رحمت برخورد کنی و توجه داشته باشی که چطور از خدا توقع داری که زود تو را ببخشد در حالی که کمترین نگاه رحیمانه ای نسبت به مردم نداری؟

من امیدوارم کسانی که واقعا برای قرآن و نهج البلاغه کار می کنند توجه داشته باشند که جامعه را به سوی فهم قرآن و نهج البلاغه جامعه سوق دهند. ولو یک کلمه حکمت، اما فهم درست و تمرین آن در زندگی و تجربه علی شناختی در زندگی می تواند تشیع واقعی را شکل دهد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.