نویسنده این کتاب یک مقطع طولانی را در دستور کار قرار داده که باعث شده به خیلی از موضوعات کلیدی نپردازد و مترجم در مقدمه باید آنها را بسط می داد تا خواننده بتواند با تأمل بیشتری این کتاب را مطالعه کند.
هفتمین نشست «در قلمرو کتاب» جمعیت دفاع از ملت فلسطین به کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن» نوشته «دیوید مناشری» و ترجمه محمدحسین بادامچی اختصاص داشت؛ که عصر سه شنبه (21 اسفند 97) برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، علیرضا سلطانشاهی در ابتدای این نشست گفت: متاسفانه ما در نظام آموزش و پرورش و روابط و ساختار حاکم بر آن در مورد مسأله فلسطین بیشتر درگیر شعار و شور هستیم. این نقیصه ای است که از ابتدای انقلاب تاکنون با آن دست به گریبان هستیم، به همین دلیل و بسترهای نامناسبی که شکل گرفته به ناگاه ما زمانی شاهد سردادن شعارهایی از جمله «نه غزه، نه لبنان» می شویم .
این پژوهشگر حوزه فلسطین با بیان اینکه مهمترین مقصر این قضیه آموزش پرورش و آموزش عالی است، تصریح کرد: متأسفانه در سیستم آموزشی، کتب درسی و نیروی انسانی متناسب با شأن انقلاب کار نکردیم. به عنوان مثال ما چندین بار گفته ایم که بحث فروش اراضی وجود نداشته، ولی هنوز در یکی از درس های سوم دبیرستان این بحث هست. این در حالی است که دشمنان ما در سیستم آموزشی خود اهداف و راهبردهای مشخص و مهمی را دنبال می کنند.
وی در مورد کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن» نیز گفت: مناشری یک ایران شناس معروف اسرائیلی است و تقریبا در تمام مجامع علمی و تحقیقاتی که بحث ایران مطرح است حضور دارد. وی یکی از نیروهای دیوید الیانس است که سال 1982 دکترای خود را از دانشگاه تل آویو گرفته و از سال 1989 در مورد ایران و انقلاب ایران و بنیادگرایی کتاب نوشته و در بحث ایران متمرکز است. جالب است که اکثر کتاب های او در دانشگاه ها و مراکز خارج از اسرائیل چاپ شده است.
محمدحسین بادامچی، مترجم کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن» نیز در این نشست گفت: این کتاب از سوی اندیشکده مهاجر به عنوان یکی از آثار مرجع در حوزه مطالعات آموزشی ایران پیشنهاد شد. ما این کتاب را از جهت مرجع بودن آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد دادیم چون به اعتقاد من هیچ کتابی در زمینه سیستم آموزشی ایران ارائه نمی شود که در آن به دیوید مناشری اشاره نشده باشد. خوشبختانه این کتاب اخیرا در حال جا افتادن در سیستم اموزش عالی است و در برخی دانشگاه ها در حال تدریس است.
مسئول مرکز مطالعاتی اندیشکده مهاجر افزود: این کتاب را می توان یک روایت مرکزی و اصلی از سیستم آموزشی در دوران پهلوی دانست. ما همواره به خاطرات دوران پهلوی با یک روایت مثبت و منفی نگاه می کنیمT اما به پروژه نوسازی سیستم آموزشی در آن دوران را اشاره نمی کنیم؛ حتی اگر اشاره کنیم چه بسا از آن به عنوان نکته مثبت یاد کنیم. متأسفانه پس از انقلاب ما هیچ اشاره ای به مراکز علمی ایجاد شده در دوران پهلوی نمی کنیم و این حلقه مفقوده سیستم آموزشی ما در دوران پس از انقلاب محسوب می شود. ما جای خالی یک روایت دست اول از طرح آموزش و پرورش پهلوی را حس می کنیم و نکته اصلی این کتاب همین است.
وی با اشاره به اینکه ایران در دهه 60 و 70 میلادی به عنوان لابراتوار آموزشی آمریکا محسوب می شده است، اظهار داشت: کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن» توانسته یک روایت یکپارچه از سیستم آموزشی ایران از دوران پهلوی تاکنون ارائه دهد. به نظر من ساختار الآن همان ساختار است و اساسا فلسفه تأسیس نظام آموزشی در ایران تا به امروز فقط بسط پیدا کرده و خیلی در آن تغییر ندادیم. نظام آموزشی ما برای یک تقلید سیستماتیک طراحی شده و عملا در 200 سال اخیر باعث از خود بیگانگی شده است.
بادامچی تأکید کرد: به نظر من در این کتاب خوب پرداخته شده که مدرک گرایی چطور گسترش پیدا کرده است. ما امروز بیشترین تعداد مهندس جهان را داریم؛ در حالی که اصلا یک کشور صنعتی نیستیم. وقتی پیگیری می کنیم به تز هویدا می رسیم که تعداد مهندس باید افزوده شود؛ ولی ما هم آن را بسط دادیم.
عباس سلیمی نمین نیز در این نشست گفت: من اعتقاد دارم این جلسه باید در شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار می شد و باید به تصمیم سازی می رسید تا منشا تأثیر باشد. متأسفانه مرکزی که باید بیش از همه اهتمام داشته باشد غایب است.
این پژوهشگر تاریخ معاصر در خصوص ترجمه کتاب «نظام آموزشی و ساختن ایران مدرن» اظهار داشت: مناشری در این کتاب پرگویی دارد و بعضی بخش های آن ملال آور است. من معتقدم دلیلی برای بزرگ کردن مطالب کتاب مناشری وجود ندارد. ما در ارتباط با اینکه این کتاب را به عنوان یک مرجع بدانیم یک مقداری دچار خودکم بینی هستیم و نباید تعلل و کم کاری خودمان در این زمینه ها را این گونه جبران نکنیم که مناشری کار فوق العاده ای را انجام داده است. نویسنده این کتاب یک مقطع طولانی را در دستور کار قرار داده که باعث شده به خیلی از موضوعات کلیدی نپردازد و مترجم در مقدمه باید آنها را بسط می داد تا خواننده بتواند با تأمل بیشتری این کتاب را مطالعه کند. به عنوان مثال در کتاب هیچ اشاره ای به نقش فرانکلین نشده است. مناشری اشاره ای نکرده و مترجمین نیز اشاره ای نکرده اند. این در حالی است که کاری که فرانکلین پس از کودتای 28 مرداد در سیستم آموزشی ما انجام می دهد یک تحقیر و توهین برای ما است.
وی با تأکید بر جعل تاریخ توسط مناشری گفت: مناشری می گوید دلیل عمده روی آوردن جوانان به انقلاب اسلامی این است که در آن دوران پشت کنکور مانده اند و این برای آنها عقده شده و به انقلاب اسلامی پیوستند. این یک تحقیر جوانان ایران است و واقعیت ندارد و نباید آن را پذیرفت. کارشناسانی که آمریکایی ها گسیل می داشتند رده های بسیار نازلی داشتند که این هم باعث تحقیر ما می شد. بنابر این مناشری تاریخ را تحریف می کند و سعی می کند وطن پرستی رضاخان را به مخاطب حقنه کند. مترجم به این مسأله نپرداخته که ما هیچ میهن پرستی در رضاخان سراغ نداریم. او کمترین تعلقی به ایرانیت ندارد و هیچ اهتمامی برای جلوگیری از ورود متفقین به ایران ندارد و سه بار مفتضحانه فرار می کند؛ با اطلاع از اینکه متفقین از طرف قزوین به سمت تهران راه افتاده اند.
سلیمی نمین افزود: در این کتاب هرگز بین روشنفکران تفکیک نشده و تلاش شده که بین روشن فکران و نیروهای مذهبی فاصله انداخته شود. آیا واقعا ما با انقلاب اسلامی توانستیم این ساختار را بر هم بریزیم؟ قطعا پاسخ مثبت است. من قبول دارم که انقلاب اسلامی نتوانست دیوان سالاری را کاملا از بین ببرد اما انقلاب فرهنگی توانست گسست بین روشنفکران و افراد مذهبی را کم کند. قطعا آنها هم بیکار ننشسته اند. بسیاری از عدم توفیقات به کم کاری های ما بر نمی گردد و به تلاش های دشمن بر می گردد.
وی با اشاره به اینکه انقلاب فرهنگی توانست تفکر خودباختگی را بر هم بریزد، گفت: اینکه الان یک امام جمعه برای درمان به انگلیس می رود و توسط جامعه هو می شود نشان می دهد انقلاب فرهنگی توانسته به توفیقاتی دست پیدا کند. قطعا انقلاب اسلامی در مسائل فکری، علمی و پزشکی تغییر ایجاد کرده است و ما نباید مقهور نوشته های مناشری در این مسائل شویم. اکثر منابع وی دست دوم است و اصل منبع را روایت نکرده است. پس نمی توان کار وی را محکم و قوی و بی نقص توصیف کرد. در واقع منابع وی ارزش علمی و عقلی قابل قبول ندارد. چرا طوری عمل می کنیم که من تعبیری جز خود باختگی نمی توانم برای آن بگویم. شورای عالی انقلاب فرهنگی می توانست آثار به مراتب بهتری را ارائه دهد?!