پایگاه خبری جماران: سه شنبه هفته ای که گذشت در مراسم نکوداشت و تجلیل و تقدیراز شهید زنده فاجعه هفتم تیر سال 1360 جناب آقای استاد سید محمدعلوی تبار که نزد ما خوزستانیهای نسل قبل ازانقلاب به" آقای کیاوش" معروف بوده و هست، توفیق حضوری داشتم و دقایقی در منزلت این معلم بزرگ آبادان سخن گفتم. همو که دهه های مختلف ازعمرش را صرف آموزش  معارف قرآن به نسل جوان آبادان- که اکنون در دهه های شصت و هفتاد عمر خویش هستند- و به تعبیر دقیقتر به مردم خوزستان وغیرخوزستان نمود و دهه هایی ازاین عمر مبارک را که اکنون درمرز نود سالگی است به مبارزه  و جهاد و خدمت به کشورگذرانده است.

این مراسم نکوداشت به اهتمام  مدیرعامل سازمان منطقه آزاد اروند  وتلاش چند ماهه جمعی از فعالان فرهنگی و سیاسی آبادان همیشه مقاوم که به تازگی دبیرخانه  نکوداشت وتکریم مفاخر آبادان و خرمشهررا تاسیس نموده اند برگزار شد .

ین برنامه مطلع مبارک این تاسیس بود .آنگونه  که دبیر مراسم می گفت ازاین پس در دو نوبت در هر سال برای دیگر مفاخر منطقه اروند-خرمشهر و آبادان- چه کسانی که از دار دنیا بار سفر بسته و به محضر دوست شتافته اند و چه کسانی که در قید حیات هستند چنین مراسمی توسط دبیرخانه  نکوداشت مفاخر اروند برگزارخواهد شد.

 این اقدام را باید به فال نیک گرفت چه متاسفانه باید به تلخی اعتراف نمود که نسل دوم وسوم پس ازانقلاب هیچ شناخت ودرک درستی از الگوهای درخشان چند دهه فبل ازخود را ندارد والبته چندان تقصیری هم متوجه اونیست چون کسانی که می بایست این درک را به این دو نسل منتقل می نمودند بعضا سستی و بی تدبیری به خرج دادند وشد آنچه شد و الگوهای این دونسل کسانی شدند که هر کس سری به  صفحات آنها در فضای مجازی بزند در می یابد دغدغه های آنها چقدر بیمقدار وبعضا پوچ است لیک اشتهارشان درعرصه سینما و ورزش باعث الگوشدن شان برای نسل جوان ما که به زودی باید سکاندار اداره کشور باشند ،شده است.

این نوشته بدین خاطر قلمی شد تا دلسوزان به آینده کشور و کسانی که برای تربیت نسل جوان دغدغه مقدسی دارند در شهرستانها به اقدام مشابهی دست بزنند واین دفتر را اگر در شهرشان تاسیس نشده با پشتیبانی مراکزدولتی وغیردولتی مرتبط درشهر و استان شان تاسیس نمایند و به معرفی مفاخر علمی ومعنوی شهر و دیار شان در گذشته  و به خصوص کسانی که هنوز درقید حیات هستند بپردازند و دین خود را هم به این مفاخر وهم به کشور و نسل جوان ادا نمایند.

استادعلوی تبار-کیاوش- درکارنامه  درخشان خود علاوه بر چند دهه معلمی دردبیرستانهای آبادان  و اهواز افتخارات  متعددی را دارد که هر یک از آنها برای اهل درد و درک غبطه آورهستتند.

1-چند دهه معلمی برای آموزش کتاب خدا قرآن کریم به نسل جوان دهه چهل و پنجاه آبادان .قرآنی که هم آمد که وجود مبارک رسول خدا به ما زمینیان هدیه  شود و هم به تعبیر دیگری رسول خدا بهانه نزول این کتاب سراسربرکت به زمین شد!

2-توفیق حدود شش سال برنامه  توضیح و ترجمه و تبیین  معارف قرآن در رادیوی نفت آبادان از سال 1351 تا سال 1356.

از شگفتیهای روزگار دهه  پنجاه که ساواک هر صدایی را خفه می کرد این بود که استاد کیاوش هر هفته با صدایی گرم و پر طنین به رادیوی نفت آبادان می آمد و برنامه  خود را اجرا می کرد برنامه ای که بعدها معلوم شد در سطح کشور از جمله  مشهد هم شنیده شده و طرفدارانی هم دارد.

کیاوش عزیزبا هنرمندی تمام مباحث کتابهای دکترشریعتی را درلابلای سخنان خود مطرح می کرد وبا زبان کنایه که درآن استادی تمام عیاراست به افشاگری رژیم و فسادهای آن می پرداخت .ضرباهنگ  بعضی سخنان او تکرار سه بار کلمه" احد، احد، احد" بود  شعاری که بلال حبشی در زیر شکنجه های اشراف کافر قریش که او را به ترک اسلامی که آورده بود تحت شکنجه های وحشیانه  و طاقت فرسا قرار داده بودند بر زبان می آورد. 

کیاوش هوشمندانه با تکرار این کلمه با ایهام  به مخاطب چنین القا می کرد همچون بلال حبشی باید تا پای جان در زیر شکنجه های رژیم شاه ثابت قدم بماند و از دین خدا حمایت نماید وتاب بیاورد! همین افشاگریها باعث شد ساواک از وی بخواهد یا دست از این گریزها وکنایه ها بردارد ویا برنامه را تعطیل نماید که با استنکاف این مجاهد همیشه خروشان این برنامه تعطیل  شد.این برنامه هفتگی طرفداران زیادی در استان خوزستان داشت و باعث شد جمعی به کیاوش لقب" دکترشریعتی خوزستان" بدهند که عنوان بجایی بود.

از قضا آوازه این بیان گرم و نافذ و آتشین به گوش دکترشریعتی هم رسیده بود و وی دیداراتفاقی آقای سید محمد صدرهاشمی در خیابان انقلاب با اوتا فهمیده بود  وی اهل آبادان است ،پرسیده بود این کیاوش کیست که می گویند حرفهای مرا در رادیوی نفت آبادان می زند و با زیرکی خاصی گفته بود، نکند کار، کار ساواک باشد؟!

بعدها این دوبا هم به وساطت  صدرهاشمی دیداری طولانی داشتند که درتداوم افشاگریهای کیاوش بسیار موثربود.خود ایشان درخاطراتش که توسط مرکز استادانقلاب اسلامی بیان نموده گفته است برای اینکه این برنامه را در رادیوی نفت آبادان اجرا کند به سراغ دو تن از علما ،آیت الله مشکینی درقم و آیت الله غلامحسین جمی درآبادان- که بعدها امام جمعه و نماینده امام در آبادان شد و برگ همیشه زرین تاریخ مقاومت درایران و آبادان لاله خیز است - رفته و از آنها کسب نظر نموده و نظر تایید هر دو را جلب نموده است.کیاوش می گفت آقای مشکینی به من گفت نه تنها لازم است به رادیو بروی و برنامه اجرا کنی بلکه به رادیو برو و آنقدر در آن بمان تا کشته شوی!خود می گوید به برکت نماز شبها و توسلهای من بود که ساواک متوجه قیام من دراین برنامه  نشد وشش سال اجازه پخش آن را داد!اجازه  ساواک  به پحش این برنامه  هنوز از رمز و رازهای دوران مبارزه است!

3- استاد کیاوش استاد تمام عیار کنایه دربیان بود مثلا شب و یا روزعاشورا که به شهرهای مختلف خوزستان  برای سخنرانی دعوت می شد دستمال قرمزی را در جیب بالای کت خود می گذاشت ونیمی از آن را عمدا بیرون می انداخت تاهمگان ببینند . وقتی از او می پرسیدند رمز و راز این دستمال که درطول سال در سخنرانیها از آن خبری درلباسهای شما نیست، چیست همین سرخی رنگ را بهانه طرح مسایل انقلابی خود می کرد.

خود گفته است در سخنرانی در گتوند و شوشتر وقتی دیده بود بعضی برای شنیدن سخنان او به دیوار تکیه داده اند با صدای بلند به آنها گفته بود از دیوار ها فاصله بگیرید! به دیوارها تکیه ندهید! به خدا و قرآن تکیه بدهید!

روزی در سرکلاس صدای بوق کشتیهای نفت کش را که شنید به دانش آموزان خود گفت این بوق  به ما و شما می گوید این کشتی ها خون شما را بار زده اند و دارند می برند!

می گفت وقتی به دزفول می رفتم برای اینکه از دسترس ساواک دورباشم جووانهای انقلابی را به وسط رودخانه می برئم وبا آنها صحبت می کردم.وی می گفت پیشنماز مسجدی در دزفول  از ترس ساواک مرا به مسجد برای سخنرانی راه نداد و در را به روی من و مردم بست!

4- از افتخارات استاد کیاوش این بود که وقتی امام برای حل مساله  اعتصاب کارگران صنعت نفت در سال 1357 که تولید وصدور نفت را درداخل و خارج متوقف کرده بود هیاتی را به سرپرستی مرحوم مهندس مهدی بازرگان  که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی هم وی را همراهی می کرد به آبادان فرستاد تا کارگران تولید داخل را راه بیندازند ولی صدورنفت به خارج را متوقف کنند تا کمر رژیم شاه در اثراین اعتصاب بشکند که شکست، این هیات در منزل کیاوش این معلم مومن زنجانی تبار ساکن آبادان مستقرشد.خود به من می گفت من از 18 سالگی ساکن آبادان شدم.آبادانی که وی علت وجه تسمیه آن را "عبّادان" می نامد یعنی شهری که مملو از عباد وبندگان نورانی خداوند بود.

5- افتخار اولین فرمانداری آبادان در آن روزهای پرتلاطم انقلاب در آبادان و فعالیت گروهکها از آن کیاوش شد.وی دراقدامی خاص عنوان فرمانداری را برداشت وی درزیر نامه های اداری می نوشت:" خدمتگزار آبادان!"جالب اینکه بر در اتاق وی هم همین عنوان بجای فرماندار نصب شده بود!

6- کمی بعد از این انتصاب از سوی شهید رجایی که آوازه خصائص وی را درجریان استقرارهیات  امام در منزل او شنیده بود به مدیرکلی آمورش و پرورش استان خوزستان منصوب شد.

7- افتخار نمایندگی مردم خوزستان در اولین مجلس خبرگان تهیه و تصویب قانون اساسی و دو دوره نمایندگی مردم آبادان واهواز درمجلس شورا ی اسلامی ازدیگرافتخارات استاد کیاوش است .وی با محبوبیتی که درکشور و در میان نمایندگان مجلس داشت بعنوان عضوهیات رییسه مجلس انتخاب شد.

8-وی در احکامی از سوی مهندس میرحسین موسوی نخست وزیر وقت و آیت الله هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس شورای اسلامی بعنوان مسول رسیدگی و بازرسی به مسایل جنگ زدگان ومهاجران جنگ تحمیلی منصوب شد و در بازرسی از جبهه ها نیزاهتمامی تام داشت و گزارشهای لازم را به آیت الله هاشمی رفسنجانی که از سوی امام فرمانده عالی جنگ بود، می رسانید.

9- افتخار برجسته کیاوش این است که درفاجعه انفجار دفترمرکزی حزب جمهوری اسلامی در7 تیرماه 1360 درسرچشمه تهران سه ساعت و نیم درزیر آوار ماند و آنگونه که  خود گفته و می گوید یک چشم و یک گوش و یک دست و یک پای خودرا در اثر این انفجار تقدیم خداوند نموده است .فرزند و داماد وی می گویند وقتی وی را از زیر آوار بیرون آوردند انگار یک تکه زغال بود و یک چشمش از حدقه بیرون زده بود !خوشبختانه  خاطرات  در باره استاد کیاوش در ویژه نامه ای تمام رنگی در صد صفحه که به این مناسبت منتشر و در آبادان توزیع گردید به خوبی بیان شده اند.

10- کیاوش جانباز هفتاد درصد و از محدود بازماندگان این فاجعه تلخ است .گفته های او از این سه ساعت  و نیم حبس در زیر آوار بسیار شنیدنی وجانسوز است .وی شاهد شنیدن صداهایی  بود که به "یا صاحب الزمان" بلند بود و رفته رفته خاموش می شد .وی می گوید در زیر آوار که بودم شنیدم صدایی به من گفت: تو زنده می مانی چون زندگی را درخواست کردی!

کیاوش مرد خداست . و در سخنانش که به دلیل الزایمرهای موقتی گاه با لکنت  و به سختی ادا می شود وگاه بسیار روان وپر طنین است مدام دم از خدا و حقیقت و لزوم توسل به اهل بیت می زند خانم روحانی همسرش می گوید آقا سید با اینکه 89 سال دارد نیمه شبها بر می خیزد و ایستاده  بیش از یک ساعت نماز شب می خواند وبا خدای خود مناجات می کند.

کیاوش همچنان مردم دوست و مستمند گراست .چند ماه قبل وقتی به او گفتم قصد داریم از شما تقدیرکنیم، نپذیرفت .تشکری کرد و گفت هزینه این مراسم را صرف فقرای آبادان کنید .در نهایت به سختی و کمک همسر و فرزندش سیدعلی آقای کیاوش راضی به سفر به آبادانی شد که نزدیک به سه دهه بود آن را ندیده بود.

کیاوش مستاجراست وی منزل مسکونی خود را در چند دهه  قبل فروخت و ما بین فرزندانش برای تهیه خانه  تقسیم نمود. وی اگر چه  مستاجر است ولی دردل بسیاری از ما خوزستانیهای خون گرم و قدرشناس  والبته مظلوم خانه ای دائمی دارد!

در سخنرانی ام با خاطره ای از اولین لحظات انفجار به نقل از مرحوم آقای باغانی که خاطراتش را برای من در زیر آوار می گفت با اشاره به کیاوش که دو ساعت  تمام در ردیف جلو نشسته بود  صبورانه  به  سخنان حدود هشت تن از شاگردان دهه پنجاه خود گوش می داد به مردم گفتم این مرد بوی بهشت می دهد و بخشی از اجزای خود را پیشاپیش به بهشت فرستاده است.

این نوشته  ادای دینی به بیش از شش دهه مجاهدتهای استاد سید محمد علوی تبار معروف به کیاوش است.

درود همیشه خدا براین سیدعلی تبار وپدروی سیدحسن که شغل قهوه چی در بازار زنجان داشت و مادر با تقوایی رقیه نام اهل تهران که این گوهر ارزشمند و این شهید زنده را به ملت ایران تقدیم نمودند. 

زبان حال من و ما حال که گلهایی همچون بهشتی و رجایی و مطهری و اندرزگو و...پرپر شده اند ،بوی گل را از که جوئیم از گلاب !

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.