پیانیست ایسلندی: صدای شجریان را میپسندم
چند روز اخیر، شهر تهران میزبان اولافور آرنالدز، پیانیست و موزیسین ٣١ساله ایسلندی بود. اولافور آرنالدز از روز چهارشنبه همراه گروهش به دعوت مجموعه فرهنگی، هنری «عمارت روبرو» به ایران آمد و به مدت سهشب کنسرتی به نام «نور پاییزی» را در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار کرد.
به گزارش جی پلاس، روزنامه شرق نوشت: اولافور آرنالدز موفق به بردن جایزه بفتا برای ساخت موسیقی متن و تیتراژ سریال «برودچرچ» شد. او تاکنون چندین آلبوم موفق منتشر کرده و تمام فعالیت و زمان خود را صرف ایجاد قطعههای موسیقی با تکنیکهای خلاق و فضاهای خلسه و مینیمالیستی میکند. هر آلبوم موسیقی او یک تجربه جدید برای شنوندگان اوست و بسیاری از آثارش را فیالبداهه تولید میکند.
روز یکشنبه مراسم پرسشوپاسخی برای او و افراد گروهش با دوستدارانشان در عمارت «روبرو» برگزار شد. او به فارسی به مخاطبانش سلام گفت و در ادامه از حضور در ایران ابراز خشنودی کرد و در میان سؤالهای افراد دنبال کسی بود که از او بپرسد: نظرش در مورد سفر به ایران چیست؟ وقتی نوبت به این سؤال رسید، بسیار هیجانزده شد و گفت این سفر برای او تجربیاتی غیر از آنچه در ذهنش بود ایجاد کرده است. هیجانانگیزترین جایی که رفته، دربند بوده و از میهماننوازی ایرانیها متعجب بود. در جایی گفت با هرکس که صحبت میکرده، او را دعوت به شام میکرده؛ حتی روز قبل که به بازار بزرگ تهران رفته و در میان بازار دنبال سرویس بهداشتی میگشته، افرادی او را به صرف غذا و شام دعوت کرده بودند.
از او در مورد بداههپردازی در کارهایش پرسیدم. در جواب گفت: «از جای سخت شروع کردید، انتظار داشتم بپرسید ایران چطوره؟». سپس ادامه داد: «هرکسی تکنیک خود را برای آهنگسازی دارد، کاری که من میکنم این است که ابتدا پشت پیانو مینشینم و با نواختن پیانو بدون فکر قبلی به دنبال یک ملودی یا تم یا صدایی میگردم که من را جذب کند، سپس پشت کامپیوتر میروم و آن را بررسی میکنم. تصمیم میگیرم که آن را در بخش اصلی کار قرار دهم یا از آن در بخشهای دیگر ملودی اصلی استفاده کنم. بعد از بهنتیجهرسیدن، نوبت به سازهای زهی میرسد که در اکثر کارهایم حضور دارند، مانند ویلن و ویلنسل و آن را به اثر اضافه میکنم. من همهچیز را از همان اول ضبط میکنم، زیرا هر صدایی از موسیقی، خود موسیقی است و با این روش، احساس واقعی بیان میشود».
یکی از حضار در مورد نامگذاری هر قطعه از او پرسید و اینکه بسیاری از آثار او نام مکانی است که او آن اثر را آنجا تولید کرده. اولافور در پاسخ گفت: «اتفاقا دیروز با موبایل خود قطعهای ساختم و اسم آن را «تهران شماره ۱» گذاشتهام». حضار با هیجان او را تشویق کردند. او گفت: «این کار را انجام میدهم تا به یاد داشته باشم هر قطعه را کجا ساختهام و ارتباطم را با آن مکان به خاطر داشته باشم. تمام قطعههایی که با تلفن همراه خود ساختم به نام آن روز یا آن مکان است».
اولافور در ادامه درباره فراگیری کارهایش از طریق اینترنت صحبت کرد و گفت: «من اولین اثر خود را در سال ۲۰۰۶ ساختم و آن را در My Space قرار دادم و مورد توجه افراد زیادی در سراسر جهان قرار گرفت و در همان زمان اولین تور موسیقی من به آلمان شروع شد. چند سال بعد هم از همین طریق کمپانی موسیقی «Indie» با من قراردادی بست و همهچیز از آنجا شروع شد.
در کشور ایسلند، دولت برای هنرمندان فرصتی را فراهم میکند که بتوانند سالانه و با هزینه دولت تورهایی در سراسر دنیا برگزار کنند، زیرا هزینه سفر برای من و گروهم به کشورهای مختلف بسیار زیاد بود. در اجراهای اول تعداد کمی بلیت میخرند و در کنسرتها شرکت میکنند، شاید کمتر از ٥٠ نفر و درآمد کافی برای برگزاری کنسرت خارج از ایسلند به دست نمیآید. به پشتوانه دولت ایسلند موفق به برگزاری تورهای زیادی در سراسر دنیا شدیم و اگر این حمایت نبود، ما هم اینجا نبودیم». او درباره احساسش بعد از ساخت هر قطعه جواب داد: احساس خوشحالی میکنم و خیالم از بابت خوببودن قطعه راحت میشود، زیرا ساختن یک قطعه و فکر به نتیجه آن میتواند اعصاب آدم را خراب کند، ولی وقتی به سرانجام خوبی میرسد و شما دیگر به خودتان شکی ندارید، آنموقع است که حس خلاصشدن و رضایت دارید. ممکن است ساخت یک قطعه هشت ساعت طول بکشد، بدون اینکه بفهمید چگونه زمان گذشته است، ولی به نتیجه میرسید».
این نوازنده ادامه داد: «من معمولا به استودیو میروم و یک فنجان قهوه میخورم و دوساعتی به خودم آرامش میدهم. وقتی شروع به کار میکنم ممکن است تا شش ساعت به هیچچیزی نرسم و دیگر آخر شب شده باشد، در اینموقع تصمیم میگیرید که به خانه بروید، ولی کاری که باید بکنید این است که به خانه نروید. درست وقتی فکر میکنید هیچ اتفاقی نمیافتد، همان زمان است که قرار است آن اتفاق رخ دهد».
آهنگساز و نوازنده ایسلندی درباره پروسه کارش گفت: من ابتدا ساز درامز را یاد گرفتم، درامز به شما ریتم را یاد میدهد، نه تئوری موسیقی. سپس به دانشگاه موسیقی در ایسلند رفتم، ولی در همان سال اول نمره کافی نگرفتم و خارج شدم. برای پنج دانشگاه دیگر درخواست دادم و قبول نشدم. مقدار کمی از تئوری را میدانم، ولی لازم نیست از تئوری موسیقی در تمام کارها استفاده کرد». او در مورد پروژه سریال برودچرچ توضیحاتی داد. او برای هر قسمت از این سریال قطعهای جدید میساخت و جلسات زیادی با تهیهکنندگان و عوامل فیلم داشت. وقتی از او پرسیدم که آیا به محل فیلمبرداری رفته یا نه؟ گفت که در ابتدای فصل اول به نقاط فیلمبرداری رفته است تا حالوهوای سریال را بهتر درک کند.
در انتها وقتی در مورد موسیقی ایرانی از او پرسیده شد، گفت بیشترین چیزی که او را در موسیقی ایرانی جذب کرده، ساز تار و صدای خوانندگان، بهخصوص محمدرضا شجریان بوده است. اولافور موسیقی ایرانی را پیچیده توصیف کرد و ادامه داد: «اگر به یک موسیقی غربی یکبار گوش بدهم میتوانم آن را با پیانو اجرا کنم، ولی اگر به موسیقی ایرانی گوش بدهم باید ٢٠بار برایم تکرار شود تا درکش کنم».
او که موسیقیهایش بارها بهعنوان قطعاتی برای موسیقیدرمانی استفاده شدهاند، در پایان درباره هنردرمانی و ارتباطش با موسیقی گفت: «موسیقی، به خودیخود، یک درمان است».
دیدگاه تان را بنویسید