حامد بهداد اسکرینشات مصاحبهای را در اینستاگرامش منتشر کرده که در آن میگوید مصائب روی صحنه رفتن در تماشاخانه خصوصی شهرزاد آن قدر انرژیاش را گرفت که نتوانست در «الیور توئیست» بازی کند.
به گزارش جی پلاس، «شرق دور، شرق نزدیک» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی قرار بود مردادماه با بازی حامد بهداد، بهناز نازی، کامبیز امینی، کتانه افشارینژاد، محسن گودرزی، بهار نوحیان و مرجان فریقی در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه برود. حامد بهداد، هشت سال پیش از این در سال ۸۸ حضور در ایرانشهر را با نمایش «سگ سکوت» به کارگردانی آروند دشتآرای تجربه کرده بود.
طبق آنچه کمی بعد اعلام شد به علت به توافق نرسیدن نعیمی در مورد ساعت اجرا با مجموعه ایرانشهر و شهرام گیلآبادی، کارگردان نمایش «یک دقیقه و سیزده ثانیه» که قرار بود همزمان با او در ایرانشهر اجرا داشته باشد، نعیمی از اجرا در این تماشاخانه انصراف داد.
مدت زمان زیادی طول نکشید که اعلام شد «شرق دور، شرق نزدیک» از پنجم مرداد در تماشاخانه تازهتاسیس شهرزاد روی صحنه خواهد رفت، تماشاخانهای متعلق به قاسم جعفری، کارگردان و تهیهکننده تلویزیون و سینما واقع در تقاطع خیابان نوفل لوشاتو و رازی. این نمایش به مدت ۳۵ شب در شهرزاد اجرا شد اما تبعاتش همچنان ادامه دارد. با پایان اجرا، نعیمی از آنچه قرارداد نامتعارف و بلوکه شدن مبلغ ناشی از فروش بلیتهای این نمایش در شهرزاد نامید گلایه کرد و اکنون حامد بهداد، بازیگر نعیمی این گلایه را ادامه داده است.
آنچه در ادامه میخوانید بخشی از مصاحبه حامد بهداد است با احسان زیورعالم در خبرگزاری تسنیم که میگوید بازی در نمایش «الیور توئیست» را به خاطر ضربات روحی ناشی از اجرا در تماشاخانه شهرزاد از دست داده است. «الیور توئیست» نام نمایشی موزیکال است به کارگردانی حسین پارسایی که قرار است با بازی بازیگرانی چون آتیلا پسیانی، نوید محمدزاده، مهناز افشار و... در تالار وحدت اجرا شود.
بهداد شامگاه گذشته شنبه ۱۳ آبان، اسکرینشاتی از این گفتوگو در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد و خبرآنلاین به همین بهانه بخشی از متن مصاحبه او را با تسنیم بازنشر داده است.
قاسم جعفری درخواست و خواهش میکرد که؛ کمک و دستگیرى کنید!
حامد بهداد در پاسخ به این سوال خبرگزاری تسنیم که چه اتفاقی افتاد که گروه نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» تصمیم گرفتند از تماشاخانه ایرانشهر به تماشاخانه خصوصی شهرزاد بروند گفته است: «من از همان اول هم مخالف این تصمیم بودم. نظرم را به حمیدرضا نعیمی هم منتقل کردم. پیش از آن تجربه خوبی در ایرانشهر داشتم و از طرف دیگر با حسین پارسایی مشغول همکاری بودم. دوست داشتم بعد از هشت سال در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر کار کنم. مضاف بر این که ایرانشهر تماشاگران خود را دارد. سالنِ شهرزاد یا هر سالن و تماشاخانه تازهتأسیسی میتواند به شدت به هر اجرایی که از اولین نمایشهای آن جاست، صدمه بزند...»
حامد بهداد در صحنهای از «شرق دور، شرق نزدیک»
بهداد افزوده است: «نعیمی طى تماسی تلفنی به من تعهد داد که در تماشاخانه ایرانشهر کار خواهیم کرد اما متأسفانه به دلیلِ اشتباه در برنامهریزیهای این تماشاخانه، زمانِ اجرای دو نمایش در سالن استاد سمندریان با هم تداخل پیدا کرد، ادامه همکاری بغرنج شد و کار به جایی رسید که نعیمی بعد از درخواستهاى مکرر قاسم جعفرى ترجیح داد نمایشش را در شهرزاد روی صحنه ببرد که من از اساس با این پیشنهاد مخالف بودم.»
این بازیگر سینما و تئاتر ادامه داده است: «طى دو جلسه نه بنده و نه حسین پارسایی موفق نشدیم نعیمی را راضی کنیم که در تماشاخانه ایرانشهر بماند. به موازات این، قاسم جعفری طى تماسهایی درخواست و خواهش میکرد که؛ کمک و دستگیرى کنید! ما نوپا هستیم! و از این زبانبازىها که همیشه به خُلفِ وعده و نفرت ختم میشود. براى بنده پُر واضح بود که نعیمى به واسطه جعفرى با بحران مواجه خواهد شد.»
راهى یک سالنِ مُرده شدیم که امروز بخشى از رونقش را از صدقه سرِ امثالِ حمیدرضا نعیمى دارد
بهداد اولین باری را که به تماشاخانه خصوصی شهرزاد رفته این گونه توصیف کرده است: «من زمانی که آن جا را دیدم مخروبه بود. تا یکی، دو ماه قبل از اجرای ما، هنوز کارگرها مشغول انجام کارهای تأسیساتِ آن جا بودند. سالن استاندارد نبود. قبل از ما کیومرث مرادى در آن جا اجرا رفته بود و پس از او نوبتِ کارِ ما بود. متاسفانه نعیمى نتوانست مرزِ خیرخواهیِ بنده را تصور کند که تا کجا دلسوزم و نهایتا راهى یک سالنِ مُرده شدیم که امروز بخشى از رونقش را از صدقه سرِ امثالِ حمیدرضا نعیمى دارد.»
بازیگر نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» ادامه داده است: «از همان ابتدا خیلی چیزها طبق روال نبود. مثلا به اُپراتور یاد داده بودند به نعیمى بگو «اپراتورِ نور» را خودتان بیاورید و دستمزدش را بپردازید! که البته زیر بار نرفت و این را وظیفه تالار دانست. ما به خاطر فضاى کاسبکارانه مجموعه شهرزاد نشد که رأس تاریخِ از پیش تعیین شده کارمان را شروع کنیم. من باید سرِ کارِ دیگری حاضر میشدم و از جعفری خواستم توافقِ اولیه را از ۵۰ اجرا به ۳۹ اجرا تقلیل دهد. او طی صحبتی از گروه پرسید حاضرند با ۳۹ اجرا به کار پایان دهند؟ که گروه اعلام کرد اگر او مشکلی ندارد پس از ۳۵ اجرا از مجموعه خداحافظی کنند. او هم به صورت شفاهی موافقتش را اعلام کرد اما بعدا خلافش را نشانمان داد.»
مجری طرحِ سادهمان از فرط بیتجربگى و عجول بودن، قراردادی یک طرفه به نفعِ شهرزاد و به ضررِ گروه بست
نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد از جشنواره سی و دوم فیلم فجر برای «رگِ خواب» تصریح کرده است: «مشکلِ بعدی از جایی شروع شد که مجری طرحِ ساده ما، نشاط پورفراهانی، از فرط بیتجربگى و عجول بودن، قراردادی یک طرفه به نفعِ شهرزاد و به ضررِ گروه بست و به قولی تیر از شصت به در شد و گروه را تضعیف کرد. روزهای بعد هم که شاهد بدقولیهای مدیر مجموعه بودیم و فضایی که به گَندِ این بدقولىها آلوده شد. من خواستهام صرفا پالایش خودم بود و بدون عقدِ هیچ قرارداد و کاغذی و بدون هیچ چشمداشتى وارد گروه و اجرا شدم که متأسفانه به جاى کسب یک تجربه ناب، شاهدِ اختلالِ رفتارىِ یک مجموعه با زیر مجموعهاش شدم.»
بهداد در کنار کامبیز امینی در «شرق دور، شرق نزدیک»
برنده سیمرغ بهترین بازیگر مکمل مرد بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای «جرم» در مورد آنچه مجری طرحشان انجام داده بود توضیح داده است: «نشاط پورفراهانی نه تنها گروه را که حتى قاسم جعفرى را هم گمراه و قربانى کرد. این ما هستیم که دیگران را در وضعیتِ نفسانى خودخواهى قرار میدهیم. آن قرارداد به مدیر سالن اختیار میداد که هر مبلغی را به دلخواه دریافت کند، این یعنى هیچ سودی برای گروه تئاتر نعیمی باقى نَمانَد و نتیجه همه زحماتشان دود شَوَد. متأسفانه من هم نتوانستم از گروه صیانت کنم و به شدت در قبال گروه احساس شرمسارى میکنم. از طرفی هر لحظه منتظر این بودم که میان نعیمی و جعفری مشکلی جدی به وجود آید.»
قرار بود در «اولیور توئیست» باشم ولى انرژیم سوخت
بهداد ادامه داده است: «از همان هفته اول با پرداخت نکردن پول یا به موقع ندادن حقوق بچهها، گروه عصبی شد. خلفوعدهها و سردواندنها کمکم معلوم شد. تا جایی که کار نعیمی و جعفری به درگیری کشید. در این حین قرار شد عباس غفاری که مسؤل روابطعمومی شهرزاد بود نقش میانجی و رابط را بازی کند که البته او هم از بهبود اوضاع عاجز شد و نعیمی از پیشبینى دقیق بنده درباره طرز رفتارِ قاسم جعفرى متحیر ماند.»
بازیگر نمایش «بلوطِ» وحید رهبانی افزوده است: «در این حین شاهدِ زورگویی جعفرى در حقِ گروه نعیمى بودم. قرار بود من سرِ کارِ «اولیور توئیست» باشم ولى انرژیم سوخت. از حسین پارسایی عذرخواهی کردم و گفتم امسال توان یک تئاترِ دیگر را ندارم و حاصلِ سه ماه تمرین با پارسایی به خاطر دیدن رفتار خودخواهانه افراد آن هم در فضاى تئاتر امیدهایم را تبدیل به یأس کرد.»
نعیمی گفت معنى غارت را تجربه کردم
او توضیح داده است: «طبیعتا زمانِ بهرهبرداری از هر نمایشى در دوران اجرای آن است. این تنشها بر روحیه بچهها اثری به شدت منفی گذاشت و در تمام طول کار شاهد دلخوری و کسالت گروه بودم. متأسفانه گروه شادابی خود را از دست داد، طوری که گروه توان ادامه اجرا برای ۳۹ شب را نداشت. از قاسم جعفری خواستیم که پس از ۳۵ اجرا همه چیز پایان بگیرد. او هم پذیرفت اما همین که اجرا تمام شد نه براساس قولی که داده بود و بر مبنای توافق ۳۰ -۷۰ که بر اساس کفِ فروش، ۳۹ شب را حساب کرد. یعنی چهار شبی را که موافق بود اجرا نرویم ۱۰ میلیون حساب کرد. دو میلیون و نیم را که گفته بود برای فیلمبرداری از اجرا نمیگیرم، حساب کرد. چهار درصد حقِ سایت فروش بلیت تیوال را هم که پذیرفته بود خود بپردازد از حق و سهمِ گروه پرداخت. نعیمی میگفت معنى غارت را تجربه کردم.»
نقد من به مهدی شفیعی است نه دیگران
بهداد در بخش پایانی صحبت خود تصریح کرده است: «جعفرى خود قربانى قرارداد یکطرفه خویش است. او در ابتدا حاضر به هر گونه همکارى بود. منتها بعد از امضاى قراردادِ معیوبِ ما دچار کجى شد، بنده خدا بىتقصیر است. آدمیزاد است دیگر. توقعى نمیرود... تئاتر خیلی مظلوم است. پیکر نحیف و لاغری دارد و اتفاقا برایش مدیر مظلومی پیدا میکنند که به همین منوال و روال بماند. نقد من به مهدی شفیعی است نه دیگران. شاید من هر چند سال یک بار تئاتر کار کنم. ولی تئاتر خواندهام، دوستانم تئاتری هستند و خاستگاه اجتماعىام تئاتر است.»
او ادامه داده است: «آیا مهدی شفیعی نمیداند در زیر مجموعهاش چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ یا پشتِ حاشیه امن پنهان شده؟... یک گروه تئاتری با این همه رنج، پس از آن همه درس خواندن باید این گونه اتفاقاتی برایش رخ دهد که به راحتی حقوق فرهنگى و مادیاش را ضایع کنند؟... ایام اجرای نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» تلخ گذشت. یک گروه چهار ماه، هر روز شش ساعت تمرین کرد و بعد ۳۵ روز اجرا رفت و آن گاه خستگی کار بر ذهن و جانش ماند، پولش را ذره ذره دادند و قسط آخر را هنوز که هنوز است نگه داشتهاند. این تضعیفِ تئاتر نیست؟ مهدی شفیعی بداند که اگر در برابر این سهلانگارى نایستد یک کار انجام نشده از خود در حافظه تئاترِ ایران بر جا گذاشته است. سالندار که قدرتمند شد، سلبِ مسئولیت میشود از دولت و سوبسیدهایی که باید به تئاتر بدهد. بار مسئولیت که از دوش دولت برداشته شد میتواند صرفا بر هنرمند نظارت داشته باشد و او را از نظر مادی و معنوی و سانسور محدود کند بى آن که خود کمکى کرده باشد! دولت طرف سالندار را میگیرد و چرا نگیرد؟! چون آجر و مستراح و شیر آب و برق و امکانات و تأسیسات را سالندار میدهد. در حالی که چراغ نمایش با نمایش روشن است...»