در حالی که موسسه هنرمندان پیشکسوت به عنوان تنها نهاد حمایتی از هنرمندان پیشکسوت درگیر نظام بروکراتیک و تعارفات مرسوم و معمول است، هنرمندان از فقدان بیمه، عدم پوشش داروها توسط بیمه‌ها، مشکلات مالی، بی‌حمایتی و از همه مهم‌تر بی‌حرمتی گله‌مندند.

به گزارش جی پلاس، در سال‌های اخیر بسیاری از هنرمندان عرصه‌های مختلف از تئاتر و سینما گرفته تا موسیقی و هنرهای تجسمی به وضع ناخوشایندی در بستر بیماری و بی‌پولی افتاده‌اند و اگر نبود کمک‌های مردمی و تشکل‌های خیریه، هیچ نهاد یا ارگان دولتی به فریاد آنها نمی‌رسید. در این بین خیلی از هنرمندان هم در چنین وضعیت اسفناکی چشم از دنیا فروبستند تا شاید تلنگری باشند که مدیران فرهنگی هنرمندان دیگر را ارج نهند. با این حال هنوز هم اوضاع روبه‌راه نیست. از بین این همه دستگاه و نهاد فرهنگی، تنها یک موسسه برای حمایت از هنرمندان پیشکسوت فعالیت می‌کند که آن هم موسسه‌ای است با بودجه نیم‌بند. این همه هنرمند پیشکسوت که عمر خود را در راه فرهنگ و هنر این کشور خرج کرده‌اند، حالا با پا گذاردن به روزگار کهنسالی، چشم به راه حمایت‌های مادی و معنوی این موسسه هستند و دریغ دارد که از این موسسه هم حمایتی درخور نام هنرمندان و قدر آنان، دیده نمی‌شود. همین روز گذشته بود که نشست بررسی بودجه و فعالیت‌های موسسه هنرمندان پیشکسوت در ساختمان جدید این موسسه با حضور رئیس امور فرهنگ، گردشگری و ورزش سازمان برنامه و بودجه کشور، مدیرکل دفتر طرح‌های عمرانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیرعامل و اعضای هیات مدیره موسسه هنرمندان پیشکسوت در ساختمان جدید موسسه برگزار شد. اما این جلسه هم در دایره تعارفات معمول بی‌نتیجه ماند.

به بیمه می‌گویم رو به قبله می‌شوم

اما هنرمندان از این موسسه چه انتظاراتی دارند؟ محمدباقر آقامیری پیشکسوت هنر نگارگری می‌گوید: موسسه هنرمندان پیشکسوت خیلی نسبت به من محبت نشان دادند، اما مشکل اینجاست که دست و بال خودشان هم شدیدا بسته است. از من خواسته‌اند مدارک بدهند که پول حق تکریم به من بدهند. اما وقتی خود وزارتخانه این‌ها را نمی‌داند و پولی می‌دهد که خرج سه روزمان را کفاف نمی‌دهد، چه فایده‌ای دارد؟

او ادامه می‌دهد: خود موسسه هم گرفتار وزارتخانه است. از وزارت ارشاد هیچ خیری درنمی‌آید و برای هنرمندان پیشکسوت حمایتی وجود ندارد. من به عنوان یک هنرمند در کشورم از نظر اداری و حقوقی خودم را به عنوان یک فرد غریب و بیگانه می‌بینم؛ نه جایگاهی دارم، نه اعتباری و نه احترامی. هیچ چیز نیست.

این نگارگر باسابقه اظهار می‌کند:‌ گرفتاری هنرمندان پیشکسوت به نوعی عدم حمایت است. خود موسسه هنرمندان پیشکسوت هم یک تشکیلات سازمانی نیم‌بند است. بندگان خدا چه کنند؟ چشم آنها هم به ارشاد است و ارشاد هم مدام می‌گوید پول نداریم، اما جاهای دیگر پول‌هایی خرج می‌شود که چشم آدم 4 تا می‌شود.

آقامیری درباره وضعیت بیمه خود می‌گوید: سال‌ها قبل در موسسه توسعه هنرهای تجسمی گفتند آقا میری را هم بیمه کنید. یکی آنجا گفت طبق قانون افرادی که سن آن‌ها از 50 گذشت بیمه نمی‌شوند. گفتم این سنی است که هنرمند می‌خواهد آسایش داشته باشد. در نهایت گفتم می‌روم رو به قبله دراز می‌کشم تا بیمه دست توی جیبش نکند و راحت شود. ما به این سن باید حمایت شویم نه این‌که چون سن رسیده به 50 بیمه نشویم. چنان این حرف‌ها ظالمانه و بی‌حرمتانه است که حد ندارد.

او بیان می‌کند: من خودم قبل از انقلاب در وزارت فرهنگ و هنر و بعد از انقلاب در وزارت ارشاد بودم. من بیمه خدمات درمانی هستم و هنوز بیمه تامین اجتماعی نیستم. بیمه خدمات درمانی به بیمه سلامت تغییر اسم داده اما با همین بیمه هم هر داروخانه‌ای می‌روم می‌گویند داروها شامل بیمه نمی‌شود. من دعا می‌کنم خدایا این هنرمندان که آدم‌های آبرومند و آبروداری هستند هیچ موقع مریض نشوند که گذرشان به این نوع ادارات بیفتد که تحقیر شوند.

موضوع بر سر بی‌حرمتی است

رسول نجفیان بازیگر شناخته‌شده کشورمان هم می‌گوید: من هنوز عضو موسسه حمایت از هنرمندان پیشکسوت نشدم. آقایان قابل ندانستند. می‌گویند باید بروم معادلسازی و من نمی‌فهمم یعنی چه. باید این کار را بکنم تازه عضو شوم. در حالی که زمانی که همین موسسه داشت شکل می‌گرفت من صد میلیون پول برای مجید بهرامی آوردم تا از بیمارستان آلمان نجات پیدا کرد. من به گدایی افتادم. در تعجبم آن موقع چرا آنقدر حرمت داشتم اما خر که از پل گذشت می‌گویند عضو نیستی!

این بازیگر که او را با آهنگ به‌خاطر ماندنی «عجب رسمیه، رسم زمونه» می‌شناسیم، اضافه می‌کند: عضو شدن یا نشدن در این موسسه ارزشی به کسی افزون نمی‌کند، اما موضوع بر سر بی‌حرمتی است. حالا هم همچنان زندگی را می‌گذرانیم و مثل سگ پاسوخته باید برویم تا اجاره خانه‌مان را دربیاوریم. اما همین حرمتی که مردم می‌گذارند باعث دلگرمی است. قشر وسیعی از هنرمندان چنین شرایطی دارند، البته درصدی هم محتاج نیستند و بی‌نیازند. خدا را شکر که موفق هستند. اما یادشان باشد خیلی‌ها هستند حقشان است و صحیح نیست به اندازه ارزش هنری‌شان هم که شده به آنها توجه نشود.

این هنرمند نیز درباره وضعیت بیمه‌اش چنین توضیح می‌دهد: ما از طریق خانه سینما بیمه هستیم. البته مدتی خانه سینما پول را به حساب بیمه نریخت و من به صورت خویش‌فرما خودم را بیمه کردم تا بازنشسته شدم. اما خیلی از هنرمندان همین بیمه را هم ندارند. خدابیامرز داوود رشیدی کارهای بیمه ما را انجام داد.

او با بیان مثالی درباره بی‌مهری به هنرمندان پیشکسوت اظهار می‌کند: خدابیامرز مهری مهرنیا بازیگر قدیمی سینما و تئاتر پوکی استخوان داشت و این اواخر به هر موردی دست و پایش می‌شکست. فاجعه بود مهری مهرنیا از زور بی‌کسی پایش در خیابان می‌شکست و چون شماره مرا داشت با من تماس می‌گرفتند و باید فیلمبرداری را ول می‌کردم و می‌بردمش به بیمارستان. نباید بگذاریم هنرمندان به این وضع بیفتند و به حقارت کشیده شوند. به‌خاطر شکم نیست، به‌خاطر قدر و منزلت هنرمندان است. نباید کل دنیا خبردار شوند. به هر حال باید اینها حمایت شوند؛ هنرمندانی که نه مشهورند، نه روی بورس هستند و نه حامی دارند.

موسسه‌ای که بودجه ندارد

شاهین فرهت پیشکسوت عرصه موسیقی هم به خبرنگار ما می‌گوید: هر کدام از هنرمندان یکجور گرفتاری دارند. موسسه به‌خاطر بیمه هنرمندان درست نشده و مساله بیمه حتی در خانه موسیقی هم مطرح شده بود. البته این موسسه انتقادهایی دارد ولی کلا از نظر مالی این‌قدر تامین نیست که بتواند همه هنرمندان پیشکسوت را بیمه کند. فقط مبلغ ناچیزی به حساب هنرمندان می‌ریزد. وسعشان همین‌قدر است.

او عنوان می‌کند: مدتی است که دوست دارم بروم با آقای عظیمی رئیس موسسه هنرمندان پیشکسوت صحبت کنم که ببینم اصلا موسسه چه می‌کند. چون قدیم‌تر‌ها از چند نفر از جمله من دعوت می‌کرد نقطه نظراتمان را بگوییم، اما الان مدت‌هاست خبری از آنها ندارم.

فرهت خاطرنشان می‌کند: فکر نمی‌کنم موسسه از جهت مالی این‌قدر قوی باشد که بتواند همه نیازهای هنرمندان پیشکسوت را رفع کند. این نهادی نیست که مشکلات مالی هنرمندان را مرتفع کند. البته خیلی از هنرمندان احتیاجات دیگری دارند، مثلا می‌خواهند کتابی که نوشته‌اند چاپ شود، به هر حال همه احتیاجات آنها مادی نیست. موسسه شاید بتواند در این زمینه حمایت‌هایی انجام دهد، اما نمی‌تواند با توجه به بودجه محدودی که در اختیار دارد، همه نیازها را برطرف کند.

همان‌طور که خواندید، دغدغه‌ها و گله‌های هنرمندان پیشکسوت که عمری برای فرهنگ و هنر این کشور و مردم زحمت کشیده‌اند، بیش از هر چیز شعر «می‌تراود مهتاب» نیما یوشیج را به ذهن متبادر می‌کند؛ بخصوص آنجا که می‌گوید: «مانده پای آبله از راه دراز/ بر دم دهکده مردی تنها/ کوله بارش بر دوش/ دست او بر در، می‌گوید با خود: غم این خفته چند/ خواب در چشم ترم می‌شکند»

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.