ژاله صامتی این شبها در سومین مجموعه از سهگانه جلیل سامان با نام «نفس» ایفای نقش عالیه را بهعهده دارد؛ زنی مهربان و آرام که مشخصاتی چون دیگر زنان این سرزمین دارد.
به گزارش جی پلاس، ژاله صامتی از آن دست بازیگرانی است که سیمایش برای بسیاری از مخاطبان تلویزیون و حتی سینما حسابی آشناست. بازیگری توانمند که کوشیده نقشهایی هر بار متفاوتتر از گذشته ایفا کند و اصطلاحا در یک قالب ثابت درجا نزند. احتمالا به همین دلیل هم بوده که او برای مدتی طولانی از تلویزیون به دور مانده و پس از کسب تجربه در ایفای نقشهای مختلف در سینما و تئاتر، دوباره به تلویزیون بازگشته است.
شما سالها بود که از بازی در تلویزیون دور بودید و در این فضا هیچ فعالیتی نمیکردید. دلیل این دوری چه بود؟ آیا به صورت خودخواسته چنین انتخابی کردید یا شرایط هم دخیل بود؟
دقیقا همینطور است که میگویید. من حدودا 14 یا 15 سال از فضای بازی در مجموعههای تلویزیونی دور بودم و در هیچ سریالی بازی نکردم. مهمترین عامل این تصمیم هم به نبود فیلمنامه مشخص و دقیق در مجموعهها برمیگشت. معمولا روال کار اینطور شده بود که در حد ده قسمت از فیلمنامه را میدادند و تو نمیدانستی که در 20 قسمت بعدی قرار است چه بشود و چه بلایی سر نقشت بیاید. من هم هرگز اهل چنین ریسک کردنهایی نیستم، اما درخصوص «نفس» با چنین مشکلی مواجه نبودم. هر 30 قسمت فیلمنامه، به طور کامل و بازنویسی شده آماده بود و برای خواندن در اختیارم قرار گرفت. گروه تهیه و تولید این مجموعه هم همه افرادی حرفهای بودند و کار کردن با این افراد برایم تجربهای لذتبخش بود و به این دلیل پذیرفتم.
در این مدت دوری از تلویزیون، مجموعههای مختلفی را که ساخته میشدند تماشا میکردید؟ پیگیر سریالهای تلویزیونی بودید؟
بله، درست است که به لحاظ کاری از این فضا دور بودم اما مجموعهها را میدیدم و پیگیر آثار ساخته شده بودم.
در این میان نقشی هم بود که حین تماشا کردن وسوسهتان کند و با خودتان فکر کنید که ای کاش این نقش را من بازی میکردم؟
نه، خیلی، دچار چنین احساسی نشدم. در این میان نقشهایی بودند که خوب باشند و آدم را وسوسه کنند، اما باز فکر کردن به شرایط موجب میشد که حسرت نخورم و علاقهای به بازی کردن نداشته باشم. به جرأت میتوانم بگویم جزو آن دسته از بازیگرانی هستم که از هر ده سریالی که در تلویزیون ساخته میشود، برای بازی در هفت مورد آن با من تماس میگیرند و پیشنهاد بازی میدهند.
و با این حساب عامل اساسی که به بازگشت به تلویزیون و بازی در این مجموعه ترغیبتان کرد، چه بود؟
به هر حال جلیل سامان رزومه خوبی داشت و با ساخت دو مجموعه «ارمغان تاریکی» و «پروانه» تواناییاش را ثابت کرده بود. او فردی موجه در زمینه کارگردانی است. من خودم این دو مجموعه را دیده بودم و خیلی دوستشان داشتم، بخصوص مجموعه ارمغان تاریکی که بسیار مورد علاقهام بود. به هر حال پیشنهاد همکاری از سوی کارگردان موجهی چون جلیل سامان و اینکه کار به طور کامل نوشته شده بود و فیلمنامه کامل در دستم بود، در کنار همکاری با یک گروه حرفهای که افرادش را از قبل میشناختم، مجموع عواملی بود که دست به دست هم داد و مرا برای بازی در این سریال ترغیب کرد.
تعریفی که آقای سامان از نقش عالیه به شما ارائه دادند، چه بود؟ قرار بود این زن چه تعریف و ویژگیهایی داشته باشد؟
همانطور که گفتم، خیلی اهل این قضیه نیستم که نقشی را برایم تعریف کنند و ترجیحم این است که خودم متن را بخوانم و به تعاریفم از نقش برسم. ابتدا فیلمنامه «نفس» را کامل خواندم و بعد اعلام کردم حاضرم با گروه همکاری کنم یا نه. اصلا هیچ فیلمنامهای تا به حال نبوده که نخوانده، قبولش کنم. در ابتدا هیچ تعریفی از عالیه نداشتم. در ادامه هم بعد از اینکه فیلمنامه را خواندم دیدم که تعریف عالیه و ضوابطش کاملا مشخص است. هیچ جای ابهامی در نقش وجود نداشت. او یک زن ایرانی است با مشخصات تمام زنان ایرانی؛ مادری فداکار و دلسوز و به معنای واقعی کلمه یک زن کامل ایرانی.
دقیقا! شما اینبار برخلاف نقشهایتان در سینما که عموما نقشهایی متفاوت هستند و در مواردی حتی رگههایی از عصبی بودن را دارید، در نقش عالیه با سیمایی متفاوت ظاهر شدهاید و این مهربانی و فداکاری در تکتک خصوصیات شما مشهود است و به نوعی این آرامش را کاملا میشود احساس کرد. این تجربه برای خودتان چطور بود؟
فکر میکنم تا به حال در هیچیک از نقشهای سینماییام تکراری ظاهر نشدهام. نقشهایم با هم فرق میکنند و به نظرم تکرار در آنها را نمیتوان وارد دانست. بارها شده بعد از ایفای یک نقش، بازی در پروژهای دیگر پیشنهاد شده که بهرغم داستان و فیلمنامه و گروه خوب، احساس کردم برای خودم تکراری است. به همین جهت بازی در مجموعه «نفس» هم برایم چنین تجربهای بود.
پس از این حضورتان راضی بودید؟
بله، کاملا.
این تجربه فضا و محیط قدیمی داستان را چطور دیدید؟
حال خوبی داشت. چند روز پیش یکی از روزنامهنگاران با من تماس گرفته بود و میپرسید اینکه دوباره به آن فضا برگشتهای، برایت چه حسی دارد؟! هنگامی که انقلاب به وقوع پیوست، کلاس اول یا دوم دبستان بودم و اصلا آنطوری که باید آن فضا را احساس نکردهام که برایم موجب همذاتپنداری شود، ولی به هر حال و به عنوان یک بازیگر، همذاتپنداری را برای ایفای هر نقشی لازم میدانم.
منابعی که برای همذاتپنداری بیشتر به کمکتان میآمدند، چه بودند؟ راهنماییهای آقای سامان در این خصوص چقدر کمککننده بود؟
به هر حال آلبومهای همه ما پر از عکسهایی است که مربوط به آن دورهاند؛ خاطرات بزرگترها را هم شنیدهام و ضمنا احاطه خوب آقای سامان و اشرافشان بر آن دوره هم کمک میکرد.
اخیرا در خبرها آمده که قرار است فصل دومی هم از مجموعه نفس ساخته شود و روی آنتن برود. در این رابطه با شما هم صحبتی شده؟ در سری دوم هم نقشی دارید؟
اطلاع چندانی ندارم و گمان نمیکنم همه شخصیتها در فصل دوم هم باشند. ممکن است قصه سمت و سوی دیگری پیدا کند و بر محور همان شخصیتهای اصلی چون ناهید ادامه یابد. ترجیحم این است که بازی در نقش عالیه همینجا به پایان برسد و علاقهای به بازی کردن دوباره نقش ندارم، چراکه موجب نوعی تکرار میشود.