وقتی بازیگران الگو بودند!
یک کارشناس ادبیات فارسی درباره اتفاقات و حاشیه های نشست خبری سریال «زیر پای مادر» یادداشتی را به نگارش درآورد و در آن از بی اخلاقی ها یاد کرد.
به گزارش جی پلاس، فوژان احمدی کارشناس ارشد ادبیات فارسی در پی حاشیه های یک نشست خبری که در آن بهناز جعفری به خبرنگاران توهین کرد یادداشتی را به نگارش درآورده است.
متن این یادداشت را در زیر می خوانید:
«همه عمر برندارم سر از این خمار مستی!
آن روزها که دیدار و گفتگو با هنرپیشه ها، فیلمسازان و اهالی سینما و تلویزیون، محدود به برنامه های تلویزیون -آن هم نه هر روز و هر مناسبت- و چند مجله و ماهنامه بود، و هنوز فضاهای مجازی آنقدر در رگ و پی زندگی ها ریشه ندوانده بود که مخاطبان از هر جنس، از جزئی ترین اتفاقات روزمره چهره های مشهور مورد علاقه شان هم مطلع باشند، پیش زمینه ذهنی مخاطب از هنرپیشه چیز دیگری بود.
کسی که شبیه آدم های دوروبرشان نبود و به لحاظ سطح رفتار و منش، برخورد و کلام و مواجهه با موقعیت هایی که در آن ها قرار می گرفت، اغلب اوقات، از طبقه متوسط جامعه هم چندین سروگردن بالاتر به نظر می رسید یا لااقل چنین نشان می داد! و این تفاوت حتی در مواجهه نزدیک با مردم کوچه و بازار هم نمایان بود. اما گمان نمی کردیم روزی برسد که جلوی چشم اهالی قلم، هنرپیشه ای بخواهد مثل طبقه فرو دستِ تعلیم ندیده و کتاب نخوانده و حتی با ادبیات بزهکاران، سخن بگوید و رفتار کند.
آن روزها که مخاطبان تلویزیون، هنوز از رسانه ملی شان تمام قد دفاع می کردند و دیالوگ های پرمعنای شخصیت های محبوب سریال های پر بیننده، ملکه اذهان می شد. (مثلا یادش به خیر، سریال «خانه سبز»، با آن بازی های درخشان امثال زنده یاد خسرو شکیبایی، که لحظه های زندگی را برای بینندگانش سبز و روشن و زنده می خواست.) آری آن روزها مصاحبه های هنرپیشه ها را می شد چندین بار خواند و مثل یک مطلب فرهنگی مفید، پاسخ پرسش های خوبش را به ذهن سپرد. آن روزها که انگار دیگر خیلی دور و سایه وارند...
حالا دیگر زمانه عوض شده، هنرمند همین که مورد سوال قرار می گیرد پیش فرضش این است که از پرسشگر -خبرنگار یا منتقد یا مجری- اهمیت بالاتری دارد پس اگر سوال به مذاقش خوش نیامد یا نقدی را برنتابید، یا حتی اگر احساس کرد که حوصله اش سر رفته یا از خبرنگاری خوشش نیامده، می تواند بی خیال همه چیز شده و با توهین و ناسزا فریاد «وا اسفا از بی دانشی اهالی رسانه» سر دهد! آن جاست که خانم یا آقای هنرپیشه، به یکباره از ژست فرهیختگی اش بیرون می آید و سطح نازل ادبیات کلامی و رفتاری اش را بر همگان آشکار می کند. آن وقت همه معادلات ناگهان به هم می ریزد و با شخصیت هایی روبه رو می شویم که تنها نقش شان در سریال ها سطحی و دیالوگ های شان شبه روشنفکری و کپی دست چندم نیست که خودشان نیز تقلید بسیار ناشیانه تری از نقش های ناپخته شان هستند.
پُر پیداست که روی سخنم با همگان نیست. اما برخلاف یکی از منتقدان سینما، که در یادداشتش، حساب بی ادبی حرفه ای ها را از دیگران جدا کرده است، من معتقدم که هر نوع بی اخلاقی نسبت به همه انواع مخاطبان، چه مردم کوچه و بازار، چه اهالی رسانه و چه خبرنگاران، در هرکجا که اتفاق بیفتد، مذموم و ناپسند و غیرقابل دفاع است.
در یک جلسه پرسش و پاسخ، که جمعی آمده اند برای پاسخ و جمع دیگری برای پرسش، چه خیال جاهلانه ایست که گمان بریم گروهی را بر گروهی دیگر برتری است، چراکه خبرنگار و منتقد به کار خویش مشغول است و فیلمساز و نویسنده و بازیگر به حرفه خود. می توان به سوال ناشایست، سست، قضاوت نا به جا که -البته شامل انتقاد درست ولو تند و گزنده نمی شود- معترض شد اما تنها و تنها و تنها با گفتگو، با تحلیل و توضیح آن هم از سر صبر و حوصله.
این ماجرای تلخ، این بی ادبی و بی نزاکتی خانم بازیگر، که در نشست سریال «زیر پای مادر» یا بهتر بگوییم اخلاق زیرِپای بازیگر! اتفاق افتاد نهیبی است به همه داعیه داران هنر که بی ادبی، بی اخلاقی، تند مزاجی و پرخاش نا به جا را پیشه خود کرده اند. همان ها که قرار بود الگو سازان نسل تازه باشند! یک فریاد بیدارباش است برای یادآوری این نکته ساده اما شگرف، که اگر اخلاق و منش فردی، از عمیق ترین دانش ها و استعدادها حذف شود، انسانِ مدعی به پشیزی نمی ارزد. چه برسد به هنرمند، چراکه سرچشمه همه هنرها اخلاق و انسانیت است. و به زعم من به همین دلیل است که تقسیم بندی هنرمند به خوب و بد، اساسا گزینش نادرستی است چراکه هنرِ بد وجود ندارد که شخص یا انسان مدار و فرهیخته و توانمند و متخصص در رشته خویش است و هنرمندش می خوانیم یا اساسا توهمی بیش نیست.
شاید با این یادآوری کسانی باشند که از خماری حاصل از غرور و خودبزرگ بینی دروغ وارشان، خلاص شوند یا همچنان با بلواهای نابخردانه سعی در پررنگ شدن خود داشته باشند که اگر روزی اهالی قلم سر از این «خمارِ مستیِ عشق به حرفه شان» بردارند، سخت باشد که گوی رقابت به دست نااهلان بیفتد.»
دیدگاه تان را بنویسید