چگونه امام خمینی (ره) در بعد از انقلاب مانع نابودی سینما شد؟

علیرضا داودنژاد گفت:«به نظر من آنچه در بعد از انقلاب مانع نابودی سینما و جریان تولید فیلم در ایران شد و بعدها به بازسازی زیرساخت‌ها و رونق گرفتن این هنر و صنعت و حرفه منجر شد، قبل از هرچیز موضع‌گیری‌های امام خمینی (ره) بود.»

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، علیرضا داودنژاد کارگردان آثاری چون «مصائب شیرین»، «نیاز» همواره در طول سال‌های فعالیت‌اش در عرصه سینما چه در مقطع پیش از انقلاب و چه پس از آن؛ با انتشار مقالات و یادداشت‌هایی در مقاطع مختلف به وضعیت سینمای ایران پرداخته و بارها از جمله تاریخی امام خمینی (ره) که «ما با سینما مخالف نیستیم و با فحشا مخالف هستیم» به عنوان یکی از جملات کلیدی نامه‌هایش استفاده کرده است، جمله‌ای که بارها تاکید شده است که این جمله مسیر سینمای ایران را در بعد انقلاب هموار کرده است.

 او همچنین سال 92 با در اختیار گذاشتن نامه‌ی 32 سال قبل جمعی از سینماگران به «ملت و دولت»، اظهار داشت  که این نامه «سند بصیرت فیلم‌سازان ایرانی» است.

 نامه‌ای که در اوایل انقلاب در سال 60  به عنوان سند تاریخی سینمای ایران منتشر شد و همه سینماگران اسم و رسم دار آن روزگار، آن را امضا کرده‌ بودند و در آن خواستار بازسازی سینمای ایران براساس رهنمود امام خمینی (ره)، مواضع انقلاب و اصول قانون اساسی شده بودند.

علیرضا داودنژاد درباره‌ی خاطراتش و نقطه‌نظراتش درباره‌ی تاثیر جمله‌ی معروف امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره سینما نوشت:

«در روزهای انقلاب گاهی بعضی بچه‌های سینما در استودیو «فیلمکارِ» مرحوم روبیک منصوری که استاد و پیشکسوت صداگذاری و میکس بود- و مخصوصاً در انتخاب موسیقی متن برای فیلم‌ها تبحری خاص و پر آوازه داشت - جمع می‌شدیم و در شرایط تعطیلی سینما و بیکاری بچه‌ها درباره دیده‌ها و شنیده‌ها و وقایع و اخبار روز صحبت می‌کردیم.

آن روزها خبری از اینترنت، موبایل، تلگرام و این حرف‌ها نبود و منابع خبری و تحلیلی ما منحصر بود به رادیوهای خارجی که به زحمت گرفته می‌شد و شب‌نامه‌ها و مخصوصا اعلامیه‌ها و کاست سخنرانی‌های امام (ره) که از نجف می‌آمد و در ایران تکثیر می‌شد.

مرحوم «واروژ» که همکار و شریک قدیمی «روبیک» بود و گرایش سیاسی و انقلابی هم داشت، گاهی ما را به سالن میکسی که در زیرزمین «فیلمکار» بود، می‌برد و کاست نوار سخنرانی‌ امام (ره) را که بین مردم دست به دست می‌شد و معمولا صدای خوبی هم نداشت با کیفیت بهتر از بلندگوی بزرگی که زیر پرده نمایش نصب بود، پخش می‌کرد و به دنبال آن بحث و گفتگو و اظهارها نظرها شروع می‌شد.

خبرهای نگران کننده کم نبود و هرچه روزها بیشتر می‌گذشت، نگرانی‌ها مخصوصا نسبت به آینده سینما بیشتر بالا می‌گرفت. آتش زدن بعضی سینماها نگرانی‌ها را به اوج می‌رساند و به این تصور دامن می‌زد که با پیروزی انقلاب، سینما در ایران نابود خواهد شد.

من هم که مثل خیلی‌ها از سانسور دل خوشی نداشتم و آن را در کنار واردات بی‌در و پیکر فیلم خارجی عامل ترویج کپی‌برداری و دور افتادن فیلم ایرانی از مسائل مبتلابه و جاری زندگی ایرانی تلقی می‌کردم و سقوط تدریجی جریان تولید را از صد فیلم در سال به یازده فیلم در سال ٥٦ ناشی از همین دو عامل یعنی سانسور و هجوم واردات می‌دانستم و آرزو داشتم روزی را ببینم که تیغ سانسور از گردن فیلم ایرانی برداشته شود و بهترین سینماهای تهران و شهرستان از انحصار نمایش فیلم خارجی بیرون بیاید و در اختیار تولیدات داخلی قرار بگیرد؛ با دلشوره تکرار آتش‌سوزیِ سالن‌های سینما را دنبال می‌کردم و فکر می‌کردم مبادا واقعا با پیروزی انقلاب تولید و نمایش فیلم در ایران به طور کلی تعطیل شود؟ مخصوصا که تازه پا به دنیای تهیه‌کنندگی گذاشته بودم و صاحب دو فیلم اکران نشده بودم که همه دار و ندارم بود و بابت تهیه آنها زیر بار بدهکاری هم رفته بودم. شاید به همین دلیل بود که علیرغم نگرانی‌ها سعی می‌کردم به دل خود بد راه ندهم و از انقلاب و اینده ناامید نشوم و در گفتگوها و مباحثی که در می‌گرفت جانب مثبت اندیشی و امید را رها نکنم.

به یاد دارم روزی در «فیلمکار» با روبیک و واروژ صحبت می‌کردیم و طبق معمول بحث از انقلاب، آینده و تاثیر آن روی سینما بود. روبیک کاملا نا امید بود و عقیده داشت کار سینما تمام است و باید به فکر کار و کاسبی دیگری بود،اما من به او دلداری می‌دادم و می‌گفتم مطمئن هستم که دوباره سینما راه می‌افتد و رونق می‌گیرد و روزی را پیش بینی می‌کردم که برای صداگذاری فیلم جدیدم به او زنگ می‌زنم و سر او آنقدر شلوغ است که ناچار به من جواب رد خواهد داد. او البته ناباورانه خندید و با ناامیدی سرتکان داد اما از قضای روزگار سال‌ها بعد این پیش بینی عیناً اتفاق افتاد و من برای صداگذاری فیلمی به او زنگ زدم و او وقت نداشت و من این داستان را یادآوری کردم و حسابی با هم خندیدیم.

اما واقعا چه شد که پیش بینی «روبیک» درست از کار درنیامد، در حالیکه ظاهراً سیر حوادث و وقایع به درستی آن گواهی می‌داد؟ آتش زدن سینماها، تعطیلی لاله زار، مهاجرت چهره‌های مشهور و محبوب، تشکیل دادگاه‌هایی که با پیروزی انقلاب بسیاری خواننده‌ها و هنرپیشه‌ها و سینماگران ترک وطن ناکرده را به محاکمه فرا می‌خواند و بالاخره ورود بسیاری نیروهای افراطی و سخت گیر مذهبی به عرصه‌های تصمیم‌گیری و اجرا همه و همه حکایت از این داشت که چشم‌انداز آینده هنر، موسیقی و مخصوصا سینما در ایران تیره و تار است و آنچه روبیک پیش بینی می‌کرد تنها آینده ممکن برای ماست.

به نظر من آنچه در بعد از انقلاب مانع نابودی سینما و جریان تولید فیلم در ایران شد و بعدها به بازسازی زیرساخت‌ها و رونق گرفتن این هنر و صنعت و حرفه منجر شد، قبل از هرچیز موضع‌گیری‌های خود امام خمینی (ره) بود. ایشان که معجزه وسایل ارتباط جمعی مدرن را از تلگراف، تلفن، رادیو و تلویزیون و ضبط صوت گرفته تا دستگاه‌های تکثیر اعلامیه و کاست تجربه کرده بود و تاثیر انکار ناپذیر آنها را در اطلاع‌رسانی و جریان سازی و بسیج توده‌ها آزموده بود و به نقش الهام بخش سینما به عنوان هنری فراگیر و اثرگذار در روزگار نو واقف شده بود، از همان ابتدای ورود به ایران و سخنرانی تاریخی در بهشت زهرا موضع خود را در مقابل قشری‌گری، تحجر و ارتجاع اعلام کرد و گفتند که "با سینما مخالف نیست و رادیو و تلویزیون و مطبوعات را از مظاهر تمدن می‌داند و وجود آنها را برای رشد ملت و پیشرفت کشور ضروری تشخیص می‌دهد."

ایشان بعدها نیز اعلام کرد که فیلم "گاو" را دیده و آن را خوب و آموزنده یافته است. اشاره‌هایی که امام در بعضی از اشعارش به دستگاه‌های موسیقی ایرانی کرده و همچنین توجه مثبتی که به موسیقی سمفونیک داشت و در یکی از مصاحبه‌هایش از آن سخن گفت، نشان می‌داد که مخالفت ایشان با غرب به معنای مخالفت باتجدد نیست و با پاسخی که به انتقاد یکی از علما داد و از مواضع خود درباره موسیقی و مباح شمردن شطرنج دفاع کرد؛ در واقع بر رویکرد مثبت خود به علم، هنر، صنعت و تجدد تاکید گذاشت.

ایشان در پاسخ به آن نامه معترض و گلایه آمیز نوشت که "اگر قرار بود مردم ایران به حرف‌های امثال شما گوش بدهند، امروز به جای هواپیما باید با الاغ مسافرت می‌کردند!"

امام اگرچه همیشه نگران به قول خودش علمای بلاد بود و رعایت شأن و حساسیت‌های آنان را لازم می‌شمرد ولی درعین حال با بهانه‌گیری‌هایی که می‌توانست مانع ارتباط مردم با سینما و تلویزیون، صحنه و نمایش شود مقابله می‌کرد. بعضی‌ها حتماً به یاد دارند که درباره سریال تلویزیونی "پاییز صحرا" که به دلیل نوع پوشش‌ها صدای بعضی از منتقدین مذهبی را در آورده بود -که تا پیش از انقلاب تلویزیون را حرام می‌دانستند و آن را به خانه‌ها راه نمی‌دادند- و می‌گفتند این سریال "ریبه" دارد صریحاً موضع گرفتند و گفتند "ریبه" در چشم و نگاه شماست و نه در این سریال!

او که می‌دانست با شکستن سلطه فیلم خارجی بر فضای سینماهای کشور زمینه پاگرفتن رونق در تولید داخلی فراهم شده است و سوء استفاده از بهانه‌های شرعی و اخلاقی می‌تواند مانع پیشرفت سینما در کشور شود، در یکی از دیدارها با مسئولین کار را تمام کرد و برای همیشه حرف آخر را زد و با تاکید بر ضرورت تولید داخلی گفت که "حتی بدترین فیلم ایرانی از بهترین فیلم خارجی بهتراست !"و به این ترتیب حجت را بر همه تمام کرد. همه می‌دانستند که مقصود این نیست که فیلم بد ایرانی از جهت ارزش‌های هنری و سینمایی از فیلم خوب خارجی بهتر است، که آشکارا مفهوم صحبت این بود که نباید به هیچ دلیلی جریان تولید فیلم در ایران تضعیف شود و نباید بار دیگر هجوم فیلم خارجی، فضای دیداری شنیداری کشور را تسخیر کند.

ولی امروز آیا دوباره با ماهواره‌ها و بازار سیاه نمایش خانگی، فضای دیداری شنیداری کشور به تسخیر فیلم خارجی در نیامده است؟
آیا فقر و بیکاری و انزوای بسیاری نیروهای خوش قریحه و متخصص و خلاقِ در دنیای هنر و نمایش و سینما حکایت از موفقیت آن جریانی ندارد که ترجیح می‌دهد ابتکار عمل در فضای دیداری شنیداری کشور همچنان به دست تولید کنندگان خارجی باشد و نه هنرمندان و سینماگران داخلی؟! ولی من نیز همچنان به دل خود بد راه نمی‌دهم و امید دارم که نسل‌های مستعد و تازه در کنار پیشکسوت‌های کارکشته و با تجربه نگذارند بار دیگر سینمای ایران در زیر تیغ سانسور و رقابتی نابرابر به قهقرا برود و جای خود را به نمونه‌های رسمی و غیر رسمی وارداتی بدهد بلکه ضمن استقبال از رقابت منطقی و عادلانه ، همه توان خود را برای حفظ و رونق و اعتلاء سینمای ملی به کار گیرند و تلاش کنند تا بازارها و مخاطبان به تاراج رفته را نیز دوباره به دامان تولید داخلی باز گردانند.»

 

 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید