امرالله احمدجو، هنرمند فرهیخته و متفکر اصفهانی فارغالتحصیل فیلمبرداری از مدرسه عالی تلویزیون و سینماست.
به گزارش جی پلاس، وی فعالیت سینمایی را سال 1363 با کارگردانی فیلمهای کوتاه آغاز کرد. نخستین فعالیت سینمایی او کارگردانی فیلم شاخههای بید بود که در ادامه با ساخت سریال روزیروزگاری توفیقات زیادی به دست آورد و توانست در قالبی قصهگو آداب و سنن زندگی مردم بیاباننشین کویر مرکزی ایران را در یکصد سال قبل استادانه روایت کند.
«تفنگ سرپر» و «پشت کوههای بلند» سریالهای دیگر کارنامه کاری احمدجو هستند که طبق سلایق سازندهاش داستانش در یکصد سال قبل رخ میدهد. با امرالله احمدجو در باره فعالیتهای کاریش گفتوگویی انجام دادهایم.
جزو نسلی از فیلمسازان هستید که کارتان را با مدرسه عالی تلویزیون شروع کردید و در صدا و سیمای شهرهای مختلف حضور داشتید؟
بله، در مدرسه عالی تلویزیون قدیم و دانشکده صدا و سیما فعلی درس خواندم. آن زمان قرار بود به شکل ناپیوسته در یک دوره دوساله فوق دیپلم بگیرم، بعد دو سال در سازمان کار کنم و مجددا برگردم و دو سال تکمیلی برای لیسانس بخوانم. دوره فوقلیسانس هم همزمان وجود داشت. قبل از جنگ کارمند مرکز آبادان بودم و با شروع جنگ چند بار داوطلبانه رفتم جبهه، بعد منتقل شدم به ارومیه و آنجا هم فعالیتم را ادامه دادم که البته از فضای جنگ دور بود و بیشتر در آن زمان در حوزه فیلمبردار ی کار میکردم. درسال 66 عنوان شغلیام را به کارگردانی تغییر دادم.
به فاصله اندک زمانی دو سریال پشت کوههای بلند و تفنگ سرپر از شبکههای صدا و سیما در حال پخش است.
با پخش مجدد سریال تفنگ سرپر ارزشهای مغفول مانده کار در زمان پخش اولش بهتر دیده شد. در پخش اول سریال وجود شایستگیهای زیاد کار و قضاوتهای شتابزده دیده نشد و هر چقدر هم تکرار شود ارزشهای دیگری از این سریال به منصه ظهور در میآید. این اتفاق برای سریال روزی روزگاری هم رخ داد و در زمان پخش اولش ناکام بود و خیلیها معترض بودند و بتدریج قلق نگاه کردن سریال دست مردم آمد و با اشتیاق هر هفته منتظر پخشش بودند.
دو سریال پشت کوههای بلند و تفنگ سرپر را به اندازه «روزی روزگاری» در ارتباط با مخاطب موفق میدانید؟
مطمئنم که این سریالها در ساختار، صحنهپردازی، شخصیتسازی، کثرت و تعدد ماجراها و شکل و ساختار گفتوگوها و بهرهگیری از عامل طنز و شوخی و... نسبت به سریال روزیروزگاری چیزی کم ندارند.
از نگاه شما با سپری شدن چه مراحلی یک فیلم یا سریال تبدیل به یک اثر ماندگار و محبوب میشود؟
کارهایی که در طول زمان مورد توجه قرار میگیرند. حاوی بنمایههایی هستند که در زمان ساختشان پیشرو، نو و تازه (از نظر شکلی)، فرمی و ساختاری بودهاند و مدتی بعد جلب توجه میکنند و محبوب و ماندگار میشوند. آثاری که عموما برای کارگردانهای بعدی راهگشا هستند و در اصل یک نوستالژی هم از خودشان باقی میگذارند.
ژانر کاری شما در سریالسازی در چه ژانری قابل تعریف است؟
کارهای من را به مفهوم رایج آثار تاریخی نمیتوانیم تاریخی بدانیم. من از واژه روایت قصههای تاریخی استفاده میکنم.
بنابراین در آثار شما نباید به دنبال مستندات تاریخی بگردیم؟
ممکن است برخی از وقایع و شخصیتها مابهازا هم داشته باشند. من براساس واقعیت قصههایی را روایت میکنم.
آیا این واقعیتها را دراماتیزه میکنید؟
نه، بهطور مثال موقعی که زندگی ناصرالدین شاه را دراماتیزه میکنیم، داریم کار تاریخی ارائه میکنیم.
آیا به طور مثال نسیم یا حسام بیک شخصیتهای اصلی روزی روزگاری مابهازاهای واقعی داشتند؟
آدمهایی نه به طور کامل، اما با خصوصیات مشابه و یکسانی در آن دوره تاریخی میزیستهاند. در تفنگ سرپر قضیه اعدام ثقه الاسلام و هجوم و اولتیماتوم روسیه به ایران واقعیت تاریخی بود. البته در روزی روزگاری قصه در روستایی اتفاق میافتد و ممکن است چنین شخصیتهایی در روستا زندگی میکردهاند. مسائلی که بر ملت ایران در آن دوره تاریخی گذشته است را به شکل قصه روایت کردهام.
یکی از ویژگیهای اغلب شخصیت سریالهایتان داشتن کودک درون قوی است؟
بله، در همه شخصیتها کودک درون قوی وجود دارد و آنقدر که لازم داشته باشند برجسته میکنم که در آدمهای مثبت بیشتر خودش را نشان میدهد، ولی برای اشخاص منفی قصه عدم تعادل روانی و پلشتی را اصل و اساس قرار میدهم. برای نمونه دو شخصیت الدنگ و ملدنگ که الگوی تاریخی مشخصی دارند دو نفر به نام کریم و مختار که نوکر روسها بودند و طناب دار را به گردن ثقهالاسلام و سایر محکومان انداختند.
رویکرد متفاوت درباره لهجهها
لهجه اصفهانی سابقه و پیشینه زیادی در آثار سینمایی و تلویزیونی دارد و بیشتر به صورت اغراقآمیز و جنبه نمکریزی مورد استفاده قرار میگیرد. در پشت کوههای بلند تلاش کردم لهجه صحیح اصفهانی را ارائه بدهم.
همیشه یکی از تاکیداتم در سریالهایم توجه به ارائه درست زبان است و زبان یکی از مهمترین نکات فرهنگی است. در روزی روزگاری در بحث زبان تفاوت اساسیتر وجود دارد و آزادی عمل بیشتری داشتم تا از ذهنیتم استفاده کنم و به همین دلیل بحث زبان درست و شایسته مورد استفاده قرار گرفت. از تفنگ سرپر به بعد هم بهتر از من بلد بودند که چهکاری بایدانجام داد.