کارگردان «آدم، آدم است» میگوید دلش خون میشود وقتی میبیند به محض دادن درخواست اجرا در هر سالنی، اولین سوال این است که بِفروشَت کیست؟!
به گزارش جی پلاس، هجدهم فروردین بود که خبر آمد جمشید مشایخی برای افتتاح نمایش «آدم، آدم است» به تئاتر مولوی رفته است. نمایشی براساس متنی از برتولت برشت، با طراحی و کارگردانی حبیباله دانش و 11 بازیگر از شهرستان بهارستان که پیش از این نام هیچ کدامشان را نشنیدهاید؛ شهرستانی که سال 89 با ترکیب بخشهای گلستان و بوستان شهرستان رباط کریم شکل گرفت.
شهرستان بهارستان در جنوب غربی استان تهران با وسعتی کمتر از 100 کیلومتر مربع از شمال به شهرستان شهریار، از غرب و جنوب غربی به شهرستان رباط کریم و از شرق به شهرستان اسلامشهر محدود میشود.
حسن برجکی (پولی)، فرزانه جمالزاده (زن گالیگی)، عباس طباطبایی (گالیگی)، عباس نورمحمدی (اوریا)، نگار محمدزاده (جسی)، حسن فضلی (جیپ)، علیاصغر زارع (وانگ، سرباز)، فریبرز واحدی (فیرچایلد)، فریبا رسولی (بگبیگ)، محمدرضا صالحی و صادق طالعی (پیک سرباز) همگی در ورکشاپهایی یاد گرفتند چطور متنی از برشت را اجرا کنند که حبیب دانش در بهارستان برگزار کرد.
جمشید مشایخی در مورد این که چه شد که افتتاح نمایش «آدم، آدم است» را پذیرفت گفت: «از طرف گروه با من تماس گرفتند و گفتند جوانان نازنینی از شهرستانی اطراف تهران، «آدم، آدم است» را پس از چیزی حدود یک سال تمرین روی صحنه بردهاند.»
او ادامه داد: «فراموش نکنیم که همه جای ایران، سرای من است و مشخصا در حوزه تئاتر تمرکز امکانات، توجه اهالی این هنر و اهل رسانه به تهران را ناعادلانه میدانم و از این که هم وطنم در گوشه دیگری از ایران از این امکانات بیبهره است غصه میخورم. به عنوان فردی کوچک وظیفهام بود کار این عزیزان را ببینم و بعد از دیدنش هم بسیار خوشحال شدم از این که چه کارگردان و چه بازیگران کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دادهاند.»
جمشید مشایخی افزود: «مدتی است که کیسه صفرا و سنگ کلیه برایم ناراحتیهایی ایجاد کرده است اما با همه این احوال رفتم و کارشان را دیدم و از دیدن آن خرسندم.»
مشایخی با اشاره به دورانی که خودش تئاتر بازی میکرد و مدت زمانی که صرف تمرین هر اثر میشد گفت: «به عنوان مثال استاد حمید سمندریان که من همواره به حق استادیاش بر گردن خودم تاکید کردهام نهایت زمانی که برای تمرین میگذاشت سه، چهار ماه بود اما فراموش نکنیم که این بچهها از نقطه صفر و از فضایی بدون امکانات کارشان را شروع کردهاند و ناچار بودهاند برای رسیدن به سطح فعلی زمان بیشتری صرف کنند.»
او در پایان گفت: «این بچهها برای پول نبوده که روی صحنه رفتهاند و با عشق کار کردهاند و همین مرا به وجد آورد. اینها نه برای اسم، نه برای شهرت و نه برای پول کار نکردهاند و تنها محرکشان عشق بوده است.»
حبیباله دانش در توضیح روندی که منجر به تولد «آدم، آدم است» در شهرستان بهارستان و روی صحنه رفتنش در تهران شد صحبت خود را این طور آغاز کرد: «رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بهارستان - شهرستانی که در نزدیکی شهرستان رباط کریم است- از دوستان من است و با دعوت او تصمیم بر این شد تا با برگزاری دورهای آموزشی به فعالیتهای انجمن هنرهای نمایشی این شهرستان رونقی بدهیم.»
او که برای روی صحنه بردن «آدم، آدم است» تن به پروسه ای طولانی برای انتخاب و آموزش بازیگر داده است افزود: «در حین برگزاری دوره، تصمیم گرفتیم که فقط به برگزاری یک کارگاه اکتفا نکنیم و کار را ادامه دهیم. با توجه به این که 24 سال است تدریس میکنم و آموزش همواره یکی از دغدغههایم بوده بنا را بر این گذاشتم که پروسه پیش از اجرا، اجرا و پس از اجرا یعنی از صفر تا صدِ تولیدِ یک اثر نمایشی را با جوانانی که در این کارگاهها ثبت نام میکنند تجربه کنم.»
کارگردان مونولوگ «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتللو» در مورد چگونگی انتخاب بازیگر برای «آدم، آدم است» توضیح داد: «تعدادی از کسانی که در این کارگاهها حضور داشتند سابقه بازی در تئاتر داشتند اما بازی در نمایشهای خیابانیِ مناسبتی و نه روی صحنه. تعدادی دیگر فارغالتحصیل بازیگری بودند اما فعالیتی نداشتند و تعدادی دیگر صرفا علاقهمند بودند. اهداف آدمها از حضور در این کارگاه برایم مهم بود و افراد را با گزینشی سختگیرانه انتخاب کردم. در مورد متن هم با توجه به این که اجرای نمایشنامه های برتولت برشت همواره دغدغه ذهنیام بوده، به همین سمت رفتم.»
او که به گفته خودش پیش از رسیدن به اولین اجرا یک سال و پنج ماه با این گروه زندگی کرده است افزود: «ما همزمان با آموزش به صورت کارگاهی، ساعتها تمرین میکردیم. من در روزهای میانی هفته نمیتوانستم به بهارستان بروم و دستیارانم تمرینها را به صورت سه جلسه یک ساعتی در هفته پیش میبردند اما پنجشنبه و جمعهها خودم را میرساندم و در این دو روز تمام وقت یعنی روزانه هشت تا 10 ساعت تمرین میکردیم. یک سال و پنج ماه به این ترتیب پیش رفتیم و اغراق نیست که بگوییم یک سال و پنج ماه با هم زندگی کردیم.»
حبیباله دانش با اشاره به خرداد 95 و نخستین باری که حاصل زحمات بازیگران «آدم، آدم است» به ثمر نشست تصریح کرد: «نکتهای که بر آن تاکید داشتم این بود که طراحی و ساخت موسیقی و دکور، طراحی لباس، پوستر و بروشور و... به تمامی توسط خودمان یعنی اعضای گروه انجام شده است. خرداد 1395 بود که در فرهنگسرایِ قلمِ شهرستان بهارستان روی صحنه رفتیم و به جرات میگویم استقبال، عالی و چه از نظر روانی و چه مالی راضیکننده بود. (با لبخند) طوری که با مبلغ حاصل از بلیت فروشی، هم هزینههایی که برای دکور و چیزهای دیگر کردیم تامین شد و هم مقدار اندکی به بچهها رسید.»
او در مورد چگونگی راضی شدنش به حضور در بیستویکمین جشنواره تئاتر استان تهران ادامه داد: «اجرا که تمام شد ظاهرا دیگر کاری با هم نداشتیم اما علاقه ایجاد شده میان بچهها، مانع از آن شد که هم را نبینند، تا مهر 95 که برای حضور در بیستویکمین جشنواره تئاتر استان تهران دعوت شدیم. من اساسا علاقهای به حضور در جشنوارهها ندارم و در جلسه ای با اعضای گروه جغرافیای جشنواره، نسبت خودم با جشنواره و نسبت آنها با آن و همچنین وضعیت تئاتر در شهرشان را ترسیم کردم و تصمیمگیری در مورد حضور یا عدم حضور در جشنواره را بر عهده خودشان گذاشتم که در نهایت با وجود مخالفت برخیشان، تصمیم جمعی بر این شد تا در جشنواره حضور داشته باشند... فهرست جوایزی که «آدم، آدم است» در این جشنواره کسب کرد هم نشاندهنده کیفیت کار بود.»
دانش که نسبت به قانونی که برای حضور نمایشهای منتخب جشنوارههای استانی در جشنواره تئاتر فجر وجود دارد معترض است افزود: «قرار بود نمایشی که در جشنواره استانی مورد توجه قرار میگیرد برای حضور در سیوپنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر معرفی شود و یکی از دلایلی که من با تصمیم اعضای گروه مبنی بر حضور در جشنواره استانی مخالفت نکردم در نظر داشتن این چشمانداز بود اما با پایان جشنواره تئاتر استان تهران اعلام شد آثاری میتوانند از این رویداد به جشنواره تئاتر فجر راه پیدا کنند که متنشان ایرانی باشد!»
او تاکید کرد: «سوالی که هنوز هم پاسخش را پیدا نکردهام این است که براساس چه منطقی هنرمند پایتختنشین میتواند متن فرنگی بردارد و منِ نوعی که ساکن شهرستان هستم و میخواهم از طریق جشنواره استانی به جشنواره تئاتر فجر بیایم باید متن تولید کنم؟! و چرا هنرمند پایتختنشین با دسترسیاش به امکانات، دانشگاهها و اساتید میتواند با متون خارجی در بخشهای مختلف شرکت کند و منِ شهرستاننشین نه؟! در ادامه هم دو اثر دیگر به عنوان خروجی جشنواره تئاتر استان تهران به جشنواره فجر معرفی شدند و ما هنوز نفهمیدهایم چرا باید متنمان ایرانی میبود!»
دانش در مورد اجرا در تئاتر مولوی هم توضیح داد: «ما در نهایت کوتاه آمدیم و پرونده «آدم، آدم است» به طور موقت بسته شد. از سوی دیگر من در تئاتر مولوی نوبت اجرا داشتم و قرار بود بازخوانیام از «هملت» به نام «اگر آنطور بشود این طور میشود یا بالعکس» را روی صحنه ببرم که به علت درگیر بودنم در برگزاری یک کارگاه کارگردانی و بازیگری به نام کارگاه تجربه که در اصفهان برگزار میشود، تمرینهایم به تعویق افتاد و در نهایت تصمیم گرفتم به جای آن «آدم، آدم است» را اجرا کنم.»
او در پایان در مورد اجرای نمایشی با جوانانی عاشق و بدون حضور چهرهها گفت: «دلم خون میشود وقتی میبینم یا میشنوم که به محض دادن درخواست اجرا در هر سالنی، اولین سوال این است که بفروشت کیست؟! طبیعتا من هم تمایل دارم اقتصاد تئاتر رونق پیدا کند اما با جذب تماشاگر به هر قیمتی مخالفم و مانند سرطانی میدانمش که تئاتر را زمین گیر کرده و میکند. این موضوع باید از سوی مدیران فرهنگی و سیاستگذاران فرهنگ و هنر پیگیری شود تا تئاتر تبدیل به کالایی لوکس با ویترینهای خوش آب و گل نشود که این مسئله خلاف شعارها و سیاستگذاریهای «تئاتر برای همه» یا «تئاتر برای مردم» است.»
نمایش «آدم، آدم است» تا 13 اردیبهشت هر شب ساعت 20:30 در سالن بزرگ تئاتر مولوی روی صحنه میرود.