لنج سازی ایران به تاریخ می‌پیوندد!

دهان باز کرده و مبهوت به تماشای سرنوشت نشسته؛ خسته، شکسته و زهوار دررفته. نصفش غرق آب است و نصف دیگر رو به آبی آسمانی که سال‌هاست پشت ابرهای طوسی و سفید قایم شده، هوا می‌خورد. آفتاب پوست تنش را سفال کرده، درست مثل هم‌قطارهایش. همه آنها که نخستین روز فروردین، مثل هر روز دیگری، زخم‌شان باز است و هر بادی که می‌وزد، ماسه‌ها را درسته هورت می‌کشند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، با آن هیکل غول‌آسا، چند قدم مانده به ساحل، رو به خلیجی که آن ساعت از روز، از انعکاس ابرهای ریشه کرده در دریا، برق می‌زند، به پهلو نشسته‌اند و نگاه می‌کنند به موج‌هایی که در کش و قوس‌اند و ته‌مانده آب را به پایشان می‌ریزند. به پای لنج‌های چوبی، لنج‌های چوبی پاکستانی؛ همان‌ها که اگر بخت یارشان بود حالا کیلومترها دورتر از ساحل «گوران» در دل دریا، پیش می‌رفتند و با موج‌ها همبسترمی‌شدند. بومی‌ها جهاز صدای‌شان می‌کنند، جهاز بوم و بغله، جهاز سمبوک و غنجه و کوتی. جهازهایی که برای خیلی از آنها، جز نام، چیزی نمانده.

صدای اره دستی و شباسه و ضربه‌هایی که بر سر مسمارهای سمج فرود می‌آید، به ٧٨ کیلومتر آن طرف‌تر که شهر قشم است، نمی‌رسد اما هر روز در دل و گوش اهالی روستای گوران و رهگذران چکش‌کاری می‌کند، حالا با آرامشی بیشتر از قبل. رهگذران، اهالی نیستند، گردشگران نوروزی جزیره قشم هستند که سر از روستای گوران درآورده‌اند، سر از کارگاه لنج‌سازی آقای اسماعیلی.

کارگاه حالا با ٣٠‌سال پیش، با آن زمان که سالی ٥، ٦ سفارش در دفترش ثبت می‌شد و کارگرانی که صبح تا شب روی تخته‌چوب‌های ساج و کُنار و کِرت و کنوکارپوس، اره‌کشی و تینه و چکش‌کاری می‌کردند و درزها را با کلفات پر می‌کردند و آخر سر با سیفه (روغن جگر کوسه) بدنه لنج را آب‌بندی می‌کردند، فرق می‌کند.

کارگاه ساکت و خموده است، جان ندارد و استراحت کارگران در نخستین روز فروردین، ماتم کارگاه را بیشتر کرده. تنها صدای گردشگران پرهیاهوست که از بالای نردبان چوبی، عرشه جهاز بوم را دیده‌اند و از ذوق، سکوت را شکسته‌اند.

کارگران یک روز را تعطیل کرده‌اند، آمدنشان خیلی هم توفیری نداشت، سفارش مشتری‌ها دیر نمی‌شود، اصلا سفارشی نیست که بخواهد دیر یا زود شود. سه، چهار‌سال بیشتر است که صدای چکش‌کاری‌ها از کنار ساحل، کمتر دل اهالی را تکان می‌دهد. کارگرها آب رفته‌اند، یا ماهیگیر شده‌اند یا نجار یا رفته‌اند روستاهای دیگر. قدیمی‌ها هم دیگر جان ندارند، ٤٠، ٥٠‌سال چکش‌ها را گرفتند و کوبیدند و حالا بدون آورده‌ای برای زندگی‌شان، کنار کشیده‌اند، صبح به صبح تورشان را به دریا می‌اندازند و به انتظار سرخو، گاریز، بیاح،‌ هامور و میگو می‌نشینند. «علی گورانی» یکی از آنهاست. دریانوردی که ٥٠‌سال پیش، با لنج بادبانی و به قول خودش «بادبادی»، به آفریقا رفت و حالا ماهیگیر است و با لباس سفید محلی، روی کنده چوبی نشسته و مسافران را برای بالا رفتن از نردبان چوبی که به عرشه لنج نیمه‌کاره‌ای ختم می‌شود، راهنمایی می‌کند: «محکم بگیر نیفتی.» کار دومش، نگهبانی است، نگهبانی از لنج‌های کارگاه آقای اسماعیلی: «این لنج نیمه‌کاره است، صاحبش مرده و حالا پسرانش آن را فروخته‌اند.»

-چند؟

٤٠٠، ٥٠٠‌میلیون تومان. دست دوم است.

- لنج جدید چند است؟

نزدیک به یک‌میلیارد و دویست تا یک‌میلیارد و ٥٠٠، ٦٠٠‌میلیون تومان. بستگی به وزنش دارد.

علی گورانی ٨٠‌سال دارد، زیر و بم لنج‌سازی را می‌داند: «هر مترمکعب چوب ساج برای ساخت لنج، نزدیک به ٢٢‌میلیون تومان است. ساج، چوب هندی است و از دوبی می‌آید.» لنج‌ها را ذهنی می‌سازند، بدون نقشه. نقشه اولیه را لنج‌سازها از پدرانشان و پدرانشان از آبا و اجدادشان بلد شده‌اند. هیچ‌کس نقشه طراحی‌شده‌ای ندیده. هر چه هست، تجربی است.

گورانی می‌گوید که بومی‌ها نقشه‌ای ندارند اما هر کس می‌سازد از روی مدل پاکستانی یا ناکو می‌سازد: «الان خیلی از روستاها لنج‌سازی می‌کنند، اما رفته‌اند به سمت فایبرگلاس. فایبرها ارزان‌ترند، نزدیک به ٤٠٠، ٥٠٠‌میلیون تومان درمی‌آیند. چهار، پنج ماهه هم ساخته می‌شوند. اما لنج‌های چوبی، یک‌سال بیشتر طول می‌کشد تا تمام شود. در عوض لنج‌های چوبی، نزدیک به یک قرن عمر دارند، اما فایبرها، ٢٥ نهایت ٣٠ سال.»

او می‌گوید که فایبرگلاس‌ها، بلای جان کارگران شده‌اند و زیستگاه را نابود می‌کنند: «ساخت لنج‌های فایبرگلاس، ریه کارگران را با مشکل مواجه می‌کند، از اینها گذشته، اگر لنج‌های فایبر در دریا غرق شوند، زیستگاه را نابود می‌کنند و ماهی‌ها را فراری می‌دهند، درحالی‌که لنج‌های چوبی، حتی در صورت غرق شدن هم تبدیل به محلی برای زندگی صدف‌ها و جلبک‌ها می‌شوند.»

بازار لنج‌سازها کساد است، آن‌قدر کساد که سالی یک سفارش هم در این کارگاه ثبت نمی‌شود: «دیگر کسی لنج نمی‌سازد، مردم پول ندارند. اگر همین چند لنج تعمیری و نصف و نیمه نباشد، کارگاه تعطیل می‌شود.» فقط روستای گوران نیست که کارگاه لنج‌سازی دارد، بندر لنگه، چابهار، خرمشهر و کنارک هم هستند، اما تنها روستایی که هنوز با چوب لنج می‌سازد، همین روستای گوران است. مابقی رفته‌اند سمت لنج‌سازی با فایبرگلاس.

سایه بزرگ لنج‌های نیمه‌کاره روی ساحل خوابیده، درست رو به‌روی دسته‌دسته لنج‌هایی که از فاصله ساحل تا عمق دریا، اندازه یک قایق پارویی به چشم می‌آیند، انبوه لنج‌هایی که افق را سیاه کرده‌اند و می‌روند به سمت سرنوشت. سرنوشتی دورتر از همسایگی با قبرستان ‌هزارساله. قبرستان بی‌نام و نشانی که بیخ گوش کارگاه، تن خسته خیلی از دریانوردان این روستا را به آغوش کشیده.

علی پوزن، کمی آن طرف‌تر، فرم‌های نظرسنجی را میان گردشگران، دست به دست می‌کند. مسئول گردشگری روستای گورانِ قشم است و هر کس سوالی درباره لنج‌ها دارد، از او می‌پرسد: «چوب این لنج‌ها فقط از ساج نیست، از چوب درخت کرت، کُنار هندی و کنوکارپوس هم هست، کرت درخت بومی اینجاست. اما ساج بهترین چوبی است که به درد این کار می‌خورد. ٥٠‌سال هم در دریا باشد، شاید دو تا سه میلی‌متر آب به داخلش نفوذ کند.»

موزه‌ای به وسعت یک ساحل

برای ساخت هر لنج باید نزدیک به ٢٠ تا ٣٠ درخت را قطع کرد، اما سال‌ها پیش، حاج عبدالله مدالی، یکی از لنج‌سازهای قدیمی، به ازای هر لنجی که می‌ساخت، چند درخت هم می‌کاشت تا ١٠‌سال بعدش، از چوب همان درختان، بدنه لنج جدیدی بسازد. به گفته پوزن، این کار نمونه توسعه پایدار در گوران بود اما از آن حمایتی نشد: «از آن زمان که لنج‌سازی در گوران شکل گرفت تا حالا، نزدیک به ١٥٠ تا ٢٠٠ لنج ساخته شده است.»

پوزن ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد: «همه رفته‌اند سمت فایبرگلاس. اما ما نرفتیم و نگذاشتیم این‌جا از این لنج‌ها بسازند. چون می‌خواستیم لنج‌سازی به شکل سنتی آن حفظ شود. قبلا یک مُهر گلی در دزفول پیدا شده بود که نشان می‌داد تاریخ دریانوردی در این منطقه، به ٦‌هزار‌سال پیش از میلاد می‌رسد، حالا هم معروف‌ترین منطقه لنج‌سازی در ایران، روستای گوران است و ما می‌خواهیم آن را به همین شکل حفظ کنیم.»

او خبر دارد که می‌خواهند ساحل گوران را تبدیل به موزه کنند: «قرار است با حمایت سازمان ژاپنی جایکا، این ساحل و لنج‌هایش تبدیل به موزه شود. گفته‌اند امسال قرار است این کار انجام شود و از کارگاه لنج‌سازی اول تا آخر، تبدیل به موزه شود.» پوزن می‌گوید که اقتصاد روستای گوران بر محور لنج‌سازی می‌چرخید، به‌طوری که ٩٠‌درصد اهالی روستا در این کار بودند. خیلی از کشورهای عربی لنج‌ها را همین جا سفارش می‌دادند. حالا این صنعت کم رونق شده و خیلی‌ها به سمت ماهیگیری و کارهای دیگر رفته‌اند.

او از این‌که صنعت لنج‌سازی مهجور مانده گلایه می‌کند: «در گوران آخرین نسل لنج‌سازی با چوب زندگی می‌کنند، اما هیچ حمایتی از این صنعت نشده، سازمان کشتیرانی و دولت، اهمیتی به این موضوع نمی‌دهند، همین چند‌سال پیش متوجه شدند که لنج‌سازی یک هنر است و لنج‌سازی در سازمان یونسکو، به‌عنوان اثرهای ناملموس ثبت شد. حالا در دنیا جزو ٣٦٠ اثر ناملموس و در ایران جزو ١٠ هنر ملی شناخته می‌شود.» به گفته پوزن، مدل‌های مختلف و قدیمی لنج را عرب‌ها خریدند و بردند و دیگر در ایران از آن مدل‌ها پیدا نمی‌شود، درحالی‌که اگر حمایت می‌شد، الان می‌توانستند از همان مدل‌ها در موزه استفاده کنند. متاسفانه سازمان بنادر و کشتیرانی، حمایتی نکرد: «اداره بنادر و کشتیرانی زمانی مجوز لنج جدید می‌دهد که لنج قبلی از بین برود، درحالی‌که می‌توانند از آن لنج‌ها با کاربری رستوران استفاده کنند یا آن را برای بازدید گردشگران به نمایش بگذارند، اما این کار را نکردند.»

ساحل گوران، بندر طبیعی است، درختان جنگل حرا، نقش موج‌شکن را دارند و با ایجاد جزر و مد، فضای خوبی برای توقف لنج‌ها ایجاد کرده‌اند، خیلی از لنج‌ها در همین منطقه لنگر می‌اندازند: «تابستان‌ها اینجا، بهشت اهالی گوران بود، آن‌قدر که کار سرشان می‌ریخت. از همه روستاها به این‌جا می‌آمدند بری کار. از دولاب، چاهو، طبل، سهلی، پی پشت. این‌جا مرکز لنج‌سازی در قشم است.»

«احمد گوران» پاها را ستون کرده و حرف‌های پوزن را گوش می‌دهد. می‌گوید ٧٢ ساله است و چروک‌های صورت، این حقیقت را تأیید می‌کند. از صیادان قدیمی گوران است که حتی برای یک بار هم پایش به تهران نرسیده. سرش را پیچ می‌دهد و می‌گوید: «مردم این‌جا پول ندارند، جوانان ماهیگیری می‌کنند و چند نفری هم لنج‌سازی. حالا کسی لنج نمی‌خرد، هر کس هم که بار دارد، اجاره می‌کند، هر بار ٢٠ تا ٣٠‌میلیون تومان.» از این طرف نمک و میوه می‌برند و از آن طرف، پارچه و پوشاک و مواد غذایی می‌آورند. مسیرها به دوبی و قطر و عمان ختم می‌شود.

«علی پوزش»، یکی از لنج‌سازهای قدیمی روستای گوران است. او نزدیک به ٢٠‌سال است که نقشه لنج‌ها را در ذهنش می‌ریزد، آستین‌ها را بالا می‌زند و با ١٠، ١٥ کارگر، تخته‌های ساج را کنار هم می‌چیند و می‌دوزد. پوزش از ١٨ سالگی، لنج‌سازی می‌کند، حالا ٣٨ ساله است: «دو، سه سال، کنار پدرم بودم که کار را یاد گرفتم.»

با این‌که حالا تنها منبع درآمد پوزش، از لنج‌سازی است اما به گفته خودش، کار کساد است: «مردم دیگر لنج‌های چوبی سفارش نمی‌دهند. برایشان صرف ندارد.» حرف که می‌زند چین‌های عمیق پیشانی آفتاب‌سوخته‌اش، بالا و پایین می‌رود: «از وقتی چوب گران شد سفارش ساخت لنج هم کم شد.» علی چشم‌هایش را در همین روستا به این لنج‌های کبود باز کرد: «از‌ سال ٩٠ بود که کم‌کم قیمت چوب بالا رفت، الان هر متر چوب ساج، ٢١ تا ٢٢‌میلیون تومان است، از همه اینها گذشته باید لنج‌ها حداقل ٥٠٠، ٦٠٠ تنی باشند وگرنه ساختش نمی‌صرفد.» لنج‌ها اندازه و نقشه‌های متفاوتی دارند، اما هر لنج ٥٠٠، ٦٠٠ تنی، نزدیک به ٩٠ تا ١٠٠ تخته چوب می‌برد و همین هم شده تا قیمت هر لنج، از یک‌میلیارد و دویست‌میلیون تومان شروع و به یک‌میلیارد و ٩٠٠‌میلیون تومان هم برسد.

لنج‌های چوبی را معمولا از چوب درخت‌های کنار، بلوط، توت، سنجد، کرت و ساج می‌سازند، ساج‌ها، هندی هستند و از دوبی وارد بندر می‌شوند: «برای ساخت هر لنج، باید درخت های زیادی قطع شوند. اما این درخت‌ها باید طوری قطع شود که بتواند دوباره ریشه کند و از دو ماه بعدش، خودش را ترمیم کند.» لنج‌های چوبی، مدل زیاد دارند. بوم، محبوب‌ترین مدل لنج است، لنجی که سر و ته‌اش مثل هم است تا موج را بشکند، پاکستانی یا ناکو و سمبوک مدل‌های دیگر لنج‌ها هستند. مدل پاکستانی، رایج‌ترین مدل در ایران است؛ لنج‌هایی که برای باربری استفاده می‌شود و دو مدل رجعی و تخم مرغی دارد.

آخرین نسلِ لنج‌ساز

لنج‌ها یا عقب گِرد است یا عقب راست. هر کدام کاربری متفاوتی دارد، لنج‌های ٤٠٠ تُن به پایین را معمولا عقب راست می‌سازند، ٤٠٠ تن به بالا را عقب گِرد. همه اینها برای حرکت راحت‌تر در دریاست. «علی» همه اینها را از پدرش یاد گرفته.او آن روز را به استراحت گذرانده و حرف برای گفتن زیاد دارد: «الان اصلا سفارش جدید نداریم، هر چه کار هست، مربوط به ‌سال ٩٤ است. تعدادی از لنج‌هایی که مال سال‌های ٩٠ و ٩١ است هم نصفه‌کاره مانده و صاحبش دنبالش نیامده.»

حالا آرزوی لنج‌سازان، ماندگار کردن هنر لنج‌سازی است: «ما می‌خواستیم این حرفه را تبدیل به موزه کنیم، لنج‌سازی هنر است، کار دست است و نمی‌توان آن را تعطیل کرد، ما آخرین نسل لنج‌سازی در ایران هستیم، بعد از ما کسی نیست که بتواند نقشه لنج‌ها را بکشد، چون ما هم به‌طور ذهنی و تجربی این کار را می‌کنیم، اما متاسفانه چون بازار راکد لنج‌سازی روی اقتصاد اهالی گوران تأثیر گذاشته، لنج‌سازها به سمت کارهای دیگر کشیده شده‌اند، کارشان را تعطیل کرده‌اند. حالا فقط دو، سه نفر در روستای گوران هستند که با چوب لنج‌سازی می‌کنند.» «علی» می‌گوید، هر اتفاقی برای این هنر افتاده، به دلیل گرانی است، به‌هرحال وسیله گران شده، چوب گران شده، مردم سفارششان را پس می‌گیرند و می‌روند سمت فایبرگلاس‌ها.

لنج‌سازها ماهیگیر شده‌اند

لنج‌های فایبرگلاس برای لنج‌سازهای قدیمی، سرطان است، غده‌ای است که روی دلشان نشسته: «حالا در کنار روستای گوران، دولاب، پی پشت و لافت و بندر لنگه، بندر خمیر و بندر کنارک، لنج‌سازی هنوز زنده است، اما همان‌ها هم کم‌کم به سمت لنج‌های فایبرگلاس رفته‌اند، چون بازار بهتری دارد، غافل از این‌که فایبرگلاس‌ها، با این‌که ارزان‌ترند و زمان ساخت‌شان کمتر است، اما کمتر عمر می‌کنند و به کارگران آسیب می‌زنند و محیط را آلوده می‌کنند.» اینها را می‌گوید و ادامه حرف‌هایش را می‌گیرد: «به‌طور کلی، کار لنج‌سازی کساد شده، چه فایبرگلاس‌ها و چه چوبی‌ها. تاجران، بارشان را با کانتینر و با کشتی‌های بزرگ می‌آورند، این لنج‌ها دیگر برایشان صرفه اقتصادی ندارد.» حالا براساس آنچه «علی» می‌گوید، در همین روستای گوران، قبلا ٥٠، ٦٠ نفر لنج‌ساز بودند که حالا تعدادشان از انگشت‌های دو دست هم کمتر شده: «خیلی‌ها لنج‌سازی را کنار گذاشتند، یا دریانورد شدند یا ماهیگیر. این کار خرج‌شان را نمی‌دهد.»

لنج‌های درب و داغان و شکسته کنار ساحل گوران، به پیشواز رهگذران می‌آیند، لنج‌هایی که به گفته «علی پوزش» قرار است تعدادی از آنها تعمیر و در موزه از آنها استفاده شود. برخی هم بی‌صاحب رها شده‌اند، لاشه آنها، ساحل را قبرستان چوب کرده.

١٠٠‌سال لنج‌سازی 

«محمد هدری»، همان اطراف است، او هم بی‌هدف کنار ساحل می‌چرخد. لنج‌ساز ٤٧ ساله‌ای است که ٢٥ سالی می‌شود گوش‌هایش به صدای چکش‌کاری بندر عادت کرده: «کار را پدرم یاد داد، همه ما تجربی لنج‌ساز شدیم، حالا ولی کار کساد شده، سه سالی می‌شود، طوری که در این سه سال، تنها دو لنج ساخته‌ایم، لنج‌هایی هم که روی‌شان کار می‌کنیم، از قدیم اینجاست، کار جدید نداشته‌ایم.»

پدر محمد، حالا لنج‌سازی را کنار گذاشته و ماهیگیری می‌کند: «لنج‌سازی کار سختی است و بیشتر از ٥٠‌سال نمی‌شود روی آن کار کرد. همین هم شده تا خیلی‌ها به سمت لنج‌سازی نیایند، چون به اندازه سختی کارش، درآمدی ندارد.» محمد از لنج‌های بادبانی هم خاطره دارد، پدرش با همین لنج‌های بادبانی تا کویت می‌رفت و جنس می‌آورد. حالا ١٠٠ سالی می‌شود گورانی‌ها ریتم زندگی‌شان را با همین چکش‌کاری‌ها هماهنگ کرده‌اند: «این لنج‌ها معمولا از بندرعباس و بندر لنگه، بوشهر و آبادان، به سمت دوبی می‌روند.»

 

دیدگاه تان را بنویسید