جشنواره برلین یکی از مهمترین و قدیمیترین جشنوارههای سینمایی جهان است، برلیناله به همراه جشنواره ونیز و کن سه ضلعِ مثلثِ مهمترین جشنوارههای جهان را تشکیل میدهند.
به گزارش جی پلاس، ایران همواره حضوری پر رنگ و برجسته در این رویداد سینمایی (جشنواره برلین) داشته. برلیناله در مقام یک سکوی پرتاب و یک ویترین ارزشمند همواره کمک شایانی به سینماگران ایرانی و فیلمهایشان برای بهتر دیده شدن کرده است.
اولین حضور ایران در جشنواره برلین به سال ۱۹۵۸ باز میگردد. سالی که هیچکاکِ سینمای ایران ساموئل خاچیکیان با فیلم شب نشینی در جهنم در بخش خارج از مسابقه در برلین حضور داشت. در این سال «توت فرنگیهای وحشی» شاهکار اینگمار برگمان موفق به کسب خرس طلای این جشنواره شد. یک سال بعد و در ۱۹۵۹ سیامک یاسمی با «طلسم شکسته» باز هم در بخش جنبی این جشنواره حضور پیدا کرد که در این سال هم کلود شابرول کارگردان فرانسوی با فیلم «پسر عموها» توانست خرس طلا را از آن خود کند.
حد فاصل ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۴ که اولین موفقیت ایران در این جشنواره در همین سال رقم میخورد فیلمسازانی چون هژیر داریوش، هوشنگ شفتی، داریوش مهرجویی، منوچهر طیاب و خسرو سینایی با فیلمهای مهمی مثل «گاو» و «پستچی» هر دو اثر داریوش مهرجویی یا «ستایش» اثر خسرو سینایی در این جشنواره حضور دارند اما جز جایزهای که هوشنگ شفتی برای «شقایقهای سوزان» در ۱۹۶۳ تصاحب میکند، موفقیت قابل ذکری کسب نمیکنند. او در این سال موفق میشود جایزه ویژهی هیئت داوران را از آن خود کند. در این سال تاداشی ایمایی فیلمساز ژاپنی با فیلم «یوشیدو، حماسهی سامورایی» به طور مشترک با جیان لوئیجی پولیدورو از ایتالیا با فیلم «شیطان» به طور مشترک خرس طلایی را تصاحب میکنند.
سال ۱۹۷۴ سال طلوع ستارهی بخت ایران در جشنوارههای خارجی است . در این سال سهراب شهید ثالث با طبیعت بی جان موفق میشود تا خرس نقرهای بهترین کارگردانی را تصاحب کند. این جایزه اولین جایزه معتبری است که یک فیلمساز ایرانی از جشنوارهای مهم و بینالمللی کسب میکند. این جایزه او را به مشتری ثابت و پر و پا قرص جشنواره برلین تبدیل میکند و مقدمهای است بر حضورهای مکررش. هر چند تنها و البته بهترین جایزهای که شهید ثالث موفق به کسب آن میشود همین جایزه است. با این حال همین جایزه باعث میشود تا نه تنها جشنواره برلین بلکه آلمان به خانه شهید ثالث تبدیل شود و او بعد از کوچش به آلمان نه تنها در کسب جایزه پیش گام سینماگران ایرانی میشود بلکه جزو اولین فیلمسازان ایرانی است که شروع به فیلم ساختن در خارج از ایران میکند. از این جهات شهید ثالث را میتوان یکی از فیلمسازان پیشگام موج نوی سینمای ایران به حساب آورد که مسیرها و افقها بسیار زیاد و البته روشن و پر امیدی را به روی سینما و سینماگران ایران گشود. در این سال «کارآموزی دادی کراویتز» اثر تد کاچف از کانادا از سهراب شهید ثالث پیشی میگیرد و موفق به کسب خرس طلایی آن سال میشود. حضور ایران و شهید ثالث محدود به طبیعت بیجان نمیشود. او در این سال با «یک اتفاق ساده» و «در غربت» هم حضورش را تثبیت میکند. منتها در بخشهای جنبی و البته آنچه برایش موفقیت خیره کننده به ارمغان میآورد همان «طبیعت بی جان» است.
سال ۱۹۷۶ برای ایران یک موفقیت جالب و نظر گیر دیگر رقم میخورد. در این سال پرویز کیمیاوی با «باغ سنگی» در برلیناله حاضر میشود و موفق میشود مسیری که شهید ثالث گشوده بود با موفقیتی از همان جنس و کیفیت ادامه دهد. پرویز کیمیاوی در این دوره موفق میشود دومین خرس نقرهای ایران را تصاحب کند. در این سال رابرت آلتمن با «بوفالو بیل و سرخپوستها» موفق به کسب خرس طلایی میشود.
در سالهای بعد که سالهای منتهی به انقلاب اسلامی در ایران هستند و تا چند سال بعد از انقلاب، ایران هیچ نمایندهای در بخش رقابتی ندارد. در این سالها همچنان پررنگترین حضور در برلین را سهراب شهید ثالث دارد. با این حال داریوش مهرجویی با «دایره مینا» (۱۹۷۸)، امیر نادری با «جستوجو» (۱۹۸۱)، مسعود جعفری جوزانی با «جادههای سرد» (۱۹۸۷)، ابراهیم فروزش با «کلید» (۱۹۸۹) و کامبوزیا پرتوی با «ماهی» (۱۹۹۰) فیلمسازان ایرانی هستند که در سالهای پیش و پس از انقلاب به عنوان نماینده ایران فیلمهایشان را به برلین فرستادند. از طرفی با وقوع انقلاب و کوچ بسیاری از هنرمندان ایران منجمله سینماگران به خارج از کشور، جشنواره برلین به دنبال شنیدن صداهای تازه و متفاوت از آنچه از درون ایران به گوش میرسید، سراغ فیلمسازهای مهاجری که در خارج از ایران اقدام به فیملسازی کرده بودند هم میرود و آثاری چند از ایشان را به نمایش میگذارد. هر چند این رویکرد جشنواره برلین تا سالهای کنونی هم کم و بیش به همین شکل و یا به شکلی دیگر ادامه داشته اما به دلایل مختلفی از جمله کمبودهای مالی و یا تازه وارد بودن فیلمسازهای مهاجر و بیگانگیشان با فرهنگ غرب و یا ضعفهای محتوایی و تکنیکی هیچ اثر شاخص و یا موفقیت قابل ذکری برای این فیلمسازها به دست نمیآید. «نظم» (۱۹۸۱)، «یوتوپیا» (۱۹۸۳) و «گیرنده ناشناس» (۱۹۸۳) هر سه از سهراب شهید ثالث و از کشور آلمان و «مأموریت» (۱۹۸۳) از پرویز صیاد از کشور آمریکا، فیلمهایی هستند که توسط فیلمسازهای مهاجر ایرانی و از خارج از ایران به جشنواره برلین راه پیدا کردند و در این سالها در برلیناله نمایش پیدا کردند.
سال ۱۹۹۱ سال آغاز موفقیتهای ایران بعد از انقلاب در جشنواره برلین است. در این سال مسعود کیمیایی استاد چیره دست سینمای ایران با فیلمهایی به شدت بومی و ایرانی که متأسفانه هیچگاه مورد توجه و دقت هیچ جشنوارهی خارجیای قرار نگرفت و ابعاد سینمایش جز در ایران هیچگاه مورد کنکاش واقع نشد. او با شاهکارش «دندان مار» در برلین حضور پیدا کرد. فیلم که تصویری به شدت تلخ اما دقیق و موجز از جامعه جنگ زدهی ایران به دست میدهد. «دندان مار» در بخش رقابتی پذیرفته میشود اما نصیبی جز تقدیر ویژه هیئت داوران نمیبرد و خرس طلای این دوره به مارکو فرری فیلمساز ایتالیایی و فیلمش «سرای لبخندها» میرسد.
حد فاصل سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۶ ایران هیچ حضور چشمگیری در جشنواره برلین ندارد. در حالیکه اواخر دهه ۹۰ میلادی و اوایل هزاره دوم سالهای ترک تازی فیلمسازانی نظیر عباس کیارستمی و محسن مخملباف در جشنوارههای جهانی و به خصوص جشنواره کن است در تمام این ۱۵ سال جشنواره برلین بیمحلی عجیبی به سینمای ایران میکند و حتی یک فیلم ایرانی را هم در تمام این سالها در بخش رقابتی نمیپذیرد. مرور این ۱۵ سال جشنواره برلین نامهای بزرگ و کوچک متعددی از فیلمسازان چیره دست و فیلمهای تحسین شده ایرانی مقابل چشممان ردیف میکند که جملهگی در بخشهای غیر رقابتی و جنبی این رویداد سینمایی بزرگ حضور داشتهاند. که البته این حضور صرف، آنهم در بخشهای جنبی جشنوارهای که بعضاً حتی تا ۲۰۰ عنوان فیلم در هر دورهاش حضور دارند و نمایش پیدا میکنند، نمیتواند افتخار ویژهای برای سینمای ایران به حساب بیاید. آنهم سینمایی که در سالهای میانی همین دوران توسط عباس کیارستمی موفق به کسب نخل طلای کن میشود. از این رو این عدم حضور فیلمهای ایرانی در این مدت طولانی را نه تنها میتوان به کج سلیقهگی مدیران برلین مرتبط دانست بلکه میشود این غیبت دراز مدت فیلمسازان ایرانی را موجب خسران این جشنواره هم دانست. در این دوره فیلمهایی مثل «نرگس» (رخشان بنی اعتماد ۱۹۹۳)، «چکمه» (محمدعلی طالبی ۱۹۹۳)، «بادکنک سفید» (جعفر پناهی ۱۹۹۶)، «کیسه برنج» (محمدعلی طالبی ۱۹۹۷)، «بانو» (داریوش مهرجویی ۱۹۹۹)، «آژانس شیشهای» (ابراهیم حاتمی کیا ۱۹۹۹)، «رنگ خدا» (مجید مجیدی ۱۹۹۹)، «دختری با کفشهای کتانی» (رسول صدر عاملی ۲۰۰۰)، «بوی کافور عطر یاس» (بهمن فرمان آرا ۲۰۰۱) و «لاک پشتها پرواز میکنند» (بهمن قبادی ۲۰۰۵) از مهمترین فیلمهایی هستند که توسط فیلمسازانی بزرگ ساخته شده بودند و در دوران فطرت حضور سینمای ایران در برلیناله در بخشهای جنبی این جشنواره به نمایش درآمدند.
سال ۲۰۰۶ به ناگاه چرخشی شگرف در رویکرد جشنواره برلین به سینمای ایران رخ میدهد. گردشی که منجر به حضور همزمان شش فیلم از سینمای ایران در این جشنواره میشود. این حضور پر رنگِ ناگهانی وقتی برجسته تر میشود که بدانیم همزمان دو فیلم به بخش مسابقه راه پیدا میکنند. در این سال «آفساید» (جعفر پناهی)، «به آهستگی» (مازیار میری)، «کارگران مشغول کارند» (مانی حقیقی)، «زمستان است» (رفیع پیتز)، «صبحی دیگر» (ناصر رفائی) و «کمی بالاتر» (مهدی جعفری) فیلمهای ایرانی هستند که در این سال در برلین حاضرند. از این میان «آفساید» و «کمی بالاتر» در بخش رقابتی حضور دارند که «آفساید» موفق میشود خرس نقرهای جایزه بزرگ هیئت داوران را به خود اختصاص دهد و سرآغازی باشد بر موفقیتهای زنجیرهای که از این دوره به بعد برای سینمای ایران رخ میدهد. در این سال فیلمهای ایرانی حاضر بر بخش رقابتی قافیه را به «گرباویتسا» اثر یاسمیلا ژبانیچ فیلمساز بوسنیایی میبازند و خرس طلایی به این فیلمساز میرسد.
سال ۲۰۰۸ هم ایران حضور پر رنگی در برلین دارند. در این سال تعداد زیادی کارگردان ایرانی با فیلمهایی که در خارج از ایران ساخته شده بودند در این رویداد سینمایی حضور پیدا کردند. «سلام خوشگله» (مانی مسرت آگاه) از سوئد، «اوراقچی» (رامین بحرانی) از آمریکا، «شبیه دیگران باش» (طناز اسحاقیان) از آمریکا و کانادا، «بودا از شرم فرو ریخت» (حنا مخملباف) از فرانسه و «فوتبال با حجاب» (آیت نجفی و دیوید آسمن) از آلمان فیلمهایی هستند که کارگردانهای ایرانی در خارج از ایران ساختهاند و در بخشهای جنبی به نمایش درآوردند. با این حال تنها فیلمِ یک کارگردانِ ایرانی که در بخش رقابتی حضور پیدا میکند، «آواز گنجشکها» از مجید مجیدی است. سینمای ایران که تا پیش از این در اکثر قریب به اتفاق موارد در زمینه کارگردانی مورد توجه جشنوارههای خارجی بود و بیشتر جوایزش را در این رشته به دست آورده بود حالا نام و رشتهای جدید را در بین برندههای خود میدید. رضا ناجی بازیگر نقش اول مرد «آواز گنجشکها» موفق به کسب خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد میشود و فصلی جدید برای بازیگری ایران میگشاید. در این سال «یگان ویژه» اثر خوزه پادیلیا از برزیل موفق به کسب خرس طلایی برلین میشود.
جشنواره برلین اگر اصغر فرهادی را کشف خودش بداند احتمالاً ادعای گزافی نخواهد بود. فرهادی یکی از اولین و یقیناً مهمترین جایزه بینالمللیاش تا آن زمان را در سال ۲۰۰۹ و از جشنواره برلین کسب میکند. او که پیش از این در داخل ایران به شدت مورد توجه واقع میشد و جوایز متعددی نیز از جشنواره فیلم فجر کسب کرده بود در اولین حضورش در جشنواره برلین با «درباره الی» موفق به کسب خرس نقرهای این جشنواره میشود. این جایزه سرآغازی است بر موفقیتهای چشمگیر او در جهان و تبدیل شدنش به یک چهره بینالمللی و فیلمسازی که در جهان شناخته شده و محبوب و مورد احترام است. اصغر فرهادی هر چند در اولین حضورش در بخش رقابتی برلیناله موفق به کسب خرس طلایی برلین نمیشود و این جایزه به کلودیا یوسا از پرو با فیلم «شیر اندوه» میرسد اما دیری نمیپاید تا او نه تنها خرس طلایی برلین بلکه جوایز معتبرتری مثل اسکار را هم برنده شود.
سال ۲۰۱۱ شاید مهمترین سال زندگی سینمایی اصغر فرهادی و چه بسا سینمای ایران باشد. مسیری که او از نخستین روزهای سال نو میلادی در ایران با «جدایی نادر از سیمین» آغاز کرد و در جشنواره فجر تمام جوایز داخلی را درو کرد با حضور در برلیناله این حضور و درو کردن تمام جوایز را ادامه میدهد و همچنان به پیش میتازد و تا روزهای پایانی این سال هیچ جایزهای نیست که از چنگ فرهادی بگریزد. حتی اسکار و گلدن گلوب. فرهادی در این سال با شاهکارش «جدایی نادر از سیمین» نه تنها اولین خرس طلای خودش و سینمای ایران را تصاحب میکند بلکه به گروه بازیگران فیلمش کمک میکند تا همهگی برنده جایزه خرس نقرهای شوند. در این سال برلیناله در اقدامی جالب که البته تأیید و تأکیدی بر حضور درخشان کلیه بازیگران این فیلم سینمایی نیز هست، خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد را به جمع بازیگران مرد این فیلم و خرس نقرهای بهترین بازیگر زن را به مجموعهی بازیگران زن این فیلم اهدا کرد. گفتنی است در همین دوره مدیران جشنواره، جعفر پناهی که در پی ناآرامیهای داخلی ایران بعد از انتخابات ۸۸ همراه با چند فیلمساز دیگر محکوم شده بود را به عنوان یکی از اعضای هیئت داوران برگزید و به برلین دعوت کرد. پناهی که آن زمان ممنوع الخروج بود از رفتن به برلین باز ماند و جشنواره نیز در اقدامی نمادین پوستر او را در محل جشنواره نصب کردند و در اختتامیه نیز صندلی خالی که نام این فیملساز رویش نصب شده بود برای تجلیل و نکوداشتش قرار دادند و بیانیهای در حمایت از او قرائت شد. همین اقدامات باعث شد تا مقامات ایرانی از این اقدام برگزار کنندگان برلین برآشفته شوند و حرکت جشنواره را نقض حقوق حاکمیتی خود و یک دهن کجی سیاسی تعبیر کنند. در سال ۲۰۱۲ چهره برتر سینمای ایران اصغر فرهادی برای عضویت در هیئت داوران برلین انتخاب میشود و افتخاری دیگر برای سینمای ایران در برلین رقم میزند.
از این سال به بعد جشنواره برلین مسیری را در پیش میگیرد که بیشتر سیاسی و غیر سینمایی است تا مبتنی بر هنر و یا توانمندیهای فنی. در سال ۲۰۱۳ پناهی فیلم «پرده بسته» را که به همراه کامبوزیا پرتوی ساخته بود را به شکلی غیر متعارف به برلین ارسال میکند. گفته میشود پناهی این فیلم را درون یک کیک تولد برای این جشنواره ارسال میکند. فیلم به لحاظ فنی فاقد کیفیت قابل بحثی است اما برلیناله که خود را موظف به حمایت از صدای مخالف و در این مورد به خصوص، جعفر پناهی میداند، جایزه خرس نقرهای را به این فیلم اهدا میکند که کامبوزیا پرتوی به نیابت از پناهی این جایزه را دریافت میکند. همین اقدام هم به موضعگیریهای داخلی بر ضد برلیناله دامن میزند اما این اتمام ماجرا نیست. در این سال «مسئله بچه» به کارگردانی کالین پتر نتسر از رومانی موفق به کسب جایزه خرس طلایی میشود.
پرونده جوایز سینمای ایران در جشنوارهی برلین در سال ۲۰۱۵ بسته میشود. در این سال «تاکسی» آخرین ساخته جعفر پناهی موفق به کسب خرس طلایی برلین میشود. بدین ترتیب ایران که در سال ۲۰۱۲ با یکی از و یا شاید به تعبیری بهترین و موفقترین اثر تاریخ سینمای ایران یعنی «جدایی نادر از سیمین» توانسته بود اولین خرس طلای کشور را برنده شود، در این سال با یکی از بدترین و بیکیفیتترین آثار تاریخ سینمای ایران دومین خرس طلای خویش را برنده شد. رویکرد صرفاً سیاسی، بی منطق و هوچیگر برلیناله به حدی آزار دهنده بود که دگر اندیشان، روشنفکران، اپوزوسیون ایران و حتی حامیان سینمای پناهی را هم برآشفت. حالا دیگر نه هیچ عقل سلیمی میتوانست از جشنواره و انتخابهایش دفاع کند؛ نه میشد جلوی نیروهای تندروی داخلی که برلیناله و مقاصدش را سیاسی و ضد ایرانی میخواندند، ایستاد. به جرأت میتوان گفت در ایران هیچ کس از اینکه تاکسی توانسته یکی از مهمترین جوایز سینمایی جهان را ببرد خوشحال نشد و همگان آن را جایزهای پوچ و بی معنی و از سر پروپاگاندای سیاسی توصیف کردند. چراکه همگان واقف بودند این فیلم نه تنها بهترین کیفیت پناهی نیست بلکه آنچنان از هم گسیخته، نامنسجم، شعاری و به لحاظ سینمایی به کل مهمل و بی ارزش است که از بدترینهای پناهی و کل سینمای ایران هم بدتر است. کسب این جایزه توسط پناهی با فیلمی مثل «تاکسی» موجی از نارضایتی، اعتراض و نقد داخلی و خارجی به جشنواره برلین را در پی داشت و به شکلی جدی و تا اندازهای زیاد به اعتبار و ارزش سینمایی این جشنواره به ویژه از نگاه سینماگران و سینما دوستان داخل ایران خلل وارد کرد.
منبع: خبرانلاین