کارگردان فیلم «گاو زخمی» میگوید:«به زودی دومین فیلمم را میسازم اما هنوز مجوز کارگردانی ندارم! دردم را به کجا باید بگویم؟! سکوت تا کجا موثر است؟! گاهی سکوتهای طولانی، تبدیل به خشم میشود. من متوقف نخواهم شد و کار خواهم کرد. کار و کار و کار...»
جی پلاس، سعید دولتخانی نویسنده فیلم نامههای سینمایی «گناه من»، «قرنطینه»، «یکی میخواد باهات حرف بزنه» و ... است، او تعدادی فیلمنامه برای چند فیلم تلویزیونی نوشته است. «گاو زخمی» نخستین تجربه کارگردانی او مدتی است در گروه «هنر و تجربه» اکران شده است.
دولتخانی یادداشتی در اختیار ایسنا قرار داده و درباره این فیلم نکاتی را مطرح کرده است.
در متن این یادداشت آمده است:«دو بار برای دریافت مجوز کارگردانی اقدام کردهام. با توجه به اینکه تنها نمونهی کارم - که همین فیلم «گاو زخمی» است - نمرهی خوبی دریافت کرده، اما چون سابقهی دستیاری ندارم و مدرک تحصیلیام دیپلم علوم انسانی است و جایزهای هم تا به حال دریافت نکردهام، امتیازهای لازم را کسب نکرده و هنوز مجوز کارگردانیام صادر نشده است. این در حالی است که برای فیلم دومام هم، تهیه کننده دارم! من بدون داشتنِ نمونهی کار و به واسطهی سابقهی فیلمنامهنویسی و کیفیت فیلمنامهی «گاو زخمی» و لطف و اعتماد آقای سید امیر سیدزاده، موفق به ساختن اولین فیلمام شدهام و حالا این فیلم، اکران شده و میتواند مورد قضاوت قرار بگیرد.
کیفیت کارگردانی فیلم «گاو زخمی»، باعث شد تا برای فیلم دومام هم با تهیهکنندهای به توافق برسم. به زودی دومین فیلمم را میسازم اما هنوز مجوز کارگردانی ندارم! دردم را به کجا باید بگویم؟! سکوت تا کجا موثر است؟! گاهی سکوتهای طولانی، تبدیل به خشم میشود. من متوقف نخواهم شد و کار خواهم کرد. کار و کار و کار...
سینما را در دانشگاه نخواندم. سینما را با فیلم دیدن یاد گرفتم. با تماشای مکرر فیلمهای خوب. قبل از اینکه وارد این حرفه بشوم، مدتی را در یک سوپرمارکت کار میکردم تا بتوانم با حقوقم، بلیت سینما بخرم. مجلهی سینمایی بخرم. فیلمهای «وی اچ اس» اجاره کنم و ببینم. من برای سینما، جان هم میدهم... به دلیل اینکه فیلمنامه نویسم، زودتر از این میتوانستم اولین فیلمام را بسازم. اما میخواستم فیلمی بسازم که شبیه خودم باشد. دلخواستهی خودم باشد. عقیده و سلیقهی من باشد. برای همین، در سی و شش سالگی اولین فیلمم را ساختم. من، دردی که تجربه نکردهام را نمیتوانم خوب بنویسم...
در تعطیلات نوروز سال نود و دو، یک روز داشتم از کنار ساختمانی نیمه کاره میگذشتم. متوجه شدم که یک کارگر دارد کار میکند و همزمان ترانهی تلخ و غمگینی را میخواند. فقط او در ساختمان بود. دلم گرفت. برایم سؤالاتی پیش آمد. این کارگر چرا تنهاست؟! چرا دارد در تعطیلات نوروز کار میکند؟! به خانه که آمدم، شروع کردم به نوشتن و کم کم و طی حدود سه ماه، فیلمنامهی «گاو زخمی» را نوشتم...
قبل از ساختن فیلم «گاو زخمی»، تصمیم گرفتم که با همهی ترسهایم مواجه شوم تا جرئت و توانایی خودم را محک بزنم. من از خلاف جریان فیلم ساختن، میترسیدم. از نساختنِ فیلم معترض و ملتهب و ژورنالیستی، میترسیدم! از همکاری با چهرههای ناآشنا برای بازی دو نقش اصلی، میترسیدم. از فیلمسازی با بودجهی کم، میترسیدم. از نوشتن قصّهای خلوت با لوکیشن محدود، میترسیدم. از کار کردن در ارتفاع، میترسیدم – [ حدود سی در صد از فیلم «گاو زخمی» در پشت بام یک برج نیمه کاره است که هیچ حصار و محافظی نداشت...]
از سال نود تا آخر نود و دو، دچار بحران روحی شده بودم و فقط چند قدم با خودکشی فاصله داشتم. واقعا فقط چند قدم فاصله داشتم! اغلب اوقات، میخوابیدم. پیش خودم میگفتم: من که میخواهم بمیرم، پس چرا بیدار بمانم؟! خالی شده بودم از آرزو و هدف و رویا. به بیزاری رسیده بودم از تکرارِ روز و شب. از خودم بیش از همه متنفر شده بودم. در آن دورانِ سیاه و نفرینی، دو بار کتاب خاطرات «رومن به روایت پولانسکی» را خواندم و کم کم، وارد مسیر دیگری شدم. معنای طلوعهای مکرر را فهمیدم. دست کشیدم از ناسپاسی و از خدای خودم خجالت کشیدم. از فیلمساز مورد علاقهام رومن پولانسکی خیلی ممنونم...
همهی تلاشم این بود که با نهایت باسلیقگی، «گاو زخمی» را بسازم. با هر چه که دارم و بلدم. با هر چیزی که باور خودم باشد. گاهی برای چیدنِ یک پلان ساده، دو ساعت وقت میگذاشتم. برای قاب زیبا و چشم نواز، ارزش خاصی قائلم...
از پدر و مادرم و تهیه کنندهام، خیلی ممنونم. از عوامل فیلمم ممنونم که با انگیزه و با اعتماد با من همکاری کردند. هر ضعفی که «گاو زخمی» دارد، به نام من است و من مسئولم و نه هیچکس دیگر. »
منبع: ایسنا