چالش ها و فرصت های پیش روی میراث فرهنگی ایران؛
ترجیح « حقوق مالکانه مردم» به حفظ ارزشهای میراثفرهنگی در گذشته! عباس مقدم - باستان شناس: امیدوارم مسئولان جدید وزارتخانه واقعا برای سربلندی ایران بکوشند
دکتر عباس مقدم باستانشناس معتقد است: اگر مسئولیتپذیر بودیم و هیچگاه پژوهشهای باستانشناسی در شوش را تعطیل نمیکردیم، امروز چیزی به نام «خرابه» در شوش معنی نداشت.
به گزارش گروه فرهنگ و میراث جماران؛ در سلسله بحث های پیرامون چالش ها و فرصت های پیش روی میراث فرهنگی ایران در دوره جدید مدیرتی، دکتر عباس مقدم یکی از باستان شناسان و پژوهشگران باستان شناسی ایران در گفت و گو با خبرنگار جماران، با اعتقاد بر اینکه وجود آثار متنوع ایران، اعم از ملموس و ناملموس، مسئولیتی سنگین بر دوش همه قرار می دهد، اظهار کرد: بنابراین اگر مسئولیتپذیر باشیم و در راستای حفاظت، پژوهش و معرفی مواریث فرهنگی بکوشیم، آنگاه است که فرصتها را غنیمت شمرده و تهدیدها را پس زدهایم. اما در حال حاضر، وضع ما مطلوب نیست و به نظر میرسد که مسئولیتپذیری ما رنگباخته است.
او افزود: جریان غالب در مواجهه با مواریث فرهنگی ایران به نحوی شبیه به آن است که مثلاً «تنها» به قله دماوند، آنهم از دور بنگریم و سعی کنیم تا به همه بقبولانیم که دماوند خیلی مهم و ارزشمند است. تصور کنید اگر دماوند به حال خود رها شود، معدنکاوان، کانیهای ارزشمندش را برای بهره اقتصادی بکاوند و تهیاش کنند؛ پهنه فراخ و بهغایت زیبای دامنههایش به هر دلیلی مخدوش شود؛ آنگاه است که بنیان چنین قله شکوهمندی سست شده و رفتهرفته حتی بهعنوان یکی از مهمترین شاخصههای طبیعی و اساطیری سرزمین ایران از ذهن ما محو خواهد شد. دیگر حتی از دور هم دیدنش بهرهای ندارد.
اگر مسئولیت پذیر بودیم، پژوهش های باستان شناسی در شوش تعطیل نمی شد!
این باستانشناس ادامه داد: مواریث فرهنگی ما نیز چنین است. اگر تنها درصدد باشیم که مثلاً بگوییم محوطه شوش بسیار مهم است؛ چون یکی از نخستین شهرهای تاریخ بشری است، ولی آن را به حال خود رها کنیم و کاوشهای باستانشناختی در آن تعطیلِ مطلق باشد، آنچه هم که پیش از نیمقرن گذشته در آن کاوش شده تبدیل به «خرابه» میشود. طبعاً، «خرابهها» همواره جای مناسبی برای انسان نیستند. رفتهرفته، همین خرابه چسبیده به شهر گسترشیافتهٔ شوش، بسیاری را با هر نیتی وامیدارد که در صدد برآیند و آن خرابه را تبدیل به هتل، پارک، ترمینال اتوبوسرانی و.... کنند. اگر مسئولیتپذیر بودیم و هیچگاه پژوهشهای باستانشناسی در شوش را تعطیل نمیکردیم، امروز چیزی به نام «خرابه» در شوش معنی نداشت.
نرخ بازدیدکنندگان از خرابه های شوش می توانست هزاران نفر در سال باشد
مقدم به جماران گفت: اگر نرخ بازدیدکنندگان امروز از «خرابه»های شوش مثلاً هزار نفر در سال باشد، در آن صورت بیش از هزاران نفر میبود. اگر طی پنج دهه اخیر، محوطه شوش متخصصانی کارآزموده به جامعه تحویل نداده است، چنانچه کاوشهای باستانشناسی در آن نمیمردند، امروزه ما صاحب دهها متخصص ورزیده بودیم. اگر امروزه عده قلیلی به هر بهانهای از «خرابههای» شوش نان میخورند، چنانچه کاوشهای باستانشناسی در آن با نابخردی به محاق نمیرفت، امروزه صدها جویای کار با دلی پر امید در آن مشغول به کار بودند. این داستان را میتوان برای صدها اثر دیگر در جایجای ایران روایت کرد. سوای اما و اگرهای فراوانی که میتوان در این روایت ذکر کرد، یک مسئله اساسی وجود دارد آنهم این است که همه این ناکامیها، برآمده از عدم مسئولیتپذیری ماست.
مشکلات ما همواره پابرجاست
امیدوارم مسئولان جدید وزارت میراث فرهنگی واقعا برای سربلندی ایران بکوشند
سرپرست پروژه باستان شناسی در چِگاسُفلی با نقد تشتت در سیاستگذاریهای کلان حوزه میراثفرهنگی، مدعی شد: با تجمیع چند سازمان جدا از هم سازمان و بعد وزارتخانهای را تشکیل دادهاند به این نیت که اجزای مختلف بتوانند با همکار کنند و به فرهنگ، زندگی و اقتصاد مملکت رونق دهند. اما به نظرم شبیه به ماشینی شده که قوای محرکهاش با بدنهاش ناهمخوان است و محورهای جلو و عقبش میل دارند هریک به راه خود بروند. بنابراین معتقدم در نتیجه ماشینی در دست ماست که اگر هم در خوشبینانهترین حالت سواری دهد با ناکامی، دردسر فراوان و در نهایت سرافکندگی همراه است. در این روایت سعی کردم چیزی که به نظرم اصل داستان ماست را بیان کنم. میتوان ساعتها در این زمینه صحبت کرد و نوشت. تا کنون هم بسیار گفته شده ولی شنیده نشد، یا اگر هم شنیده شد، رفتاری معکوس در پیش گرفته شد. درنتیجه مشکلات ما همواره پابرجاست. امیدوارم افرادی که مسئولیت چنین وزارتخانهای را در دست میگیرند، کسانی باشند که واقعاً برای سربلندی ایران بکوشند.
به گزارش جماران، چِگاسُفلی بزرگترین محوطهٔ شناختهشدهٔ پیش از تاریخ، متعلق به هزاره پنجم پیش از میلاد است که در فاصله کمی از شمال خلیجفارس و در کنار رودخانه زهره قرار دارد. گورستان و قبرهای بزرگ با بخشهایی مانند سکوی اهدای نذری و نشانههای یادبود، کارکرد مذهبی چگاسفلی را در بین محوطههای باستانی همزمان خود پررنگ کرده است. باستانشناسان نخستین گورستان آجری جهان، در شش هزار سال پیش را در چگاسفلی بهبهان کشف کردند جایی که در سالهای ۹۴ ،۹۵، ۹۷ و ۹۸ چهارفصل کاوشهایی به مدیریت عباس مقدم سرپرست پروژه پیش از تاریخی دشت زهره (فصل نخست، گورستان تل چگا سفلی) انجام شده است.
هرچند باستانشناسان در چگاسفلی سنگنگارههایی با نقش دو بز روبهروی هم یافتهاند که قدمتشان سه هزار سال بیشتر از نقش دو غزال عربی گورهای العین ثبت جهانی امارات است و هر چند سنگنگارههای کشف شده در چگاسفلی ۳۸۰۰ سال از یافتههای مشابه در هزور فلسطین اشغالی که به دوره برنز یعنی ۱۲۰۰ سال پیش از میلاد میرسند، قدیمیترند و هرچند محوطه چگاسفلی در فهرست انتظار ثبت جهانی قرار دارد؛ اما هرگز هیچ مسئولی حاضر نشد ۱۵ خانوار این روستا را جابهجا کند تا عرصه این محوطه آزاد شود و همچنان این محوطه باستانی با مشکلاتی چون عبور لوله گاز و فاضلاب دستوپنجه نرم میکند.
نویسنده کتاب «کاوشهای باستانشناسی در گورستان تل چگاسفلی» با اشاره به این اتفاقات تلخ به جماران گفت: در سه سال اخیر برای مسئله چگاسفلی تلاشهای متنوعی صورت دادم تا مسئله را به گوش وزیر محترم برسانم. نهایتاً، فرصتی پیش آمد تا رودررو با ایشان صحبت کوتاهی داشته باشم. چندی پس از آن، در کمال ناباوری دیدم که آقای ضرغامی در جلسهای برای بسیاری از مدیران و کارشناسان استانی به آنها توصیه میکرد که «... باید از کارشناسانی که با نظراتشان باعث ایجاد زحمت برایتان میشوند دوری کنید...». این در حالی است که من جزء برای سربلندی ایران و بهرهگیری از ثروت بیبدیلی چون چگاسفلا، خواسته دیگری از ایشان نداشتم.
ترجیح تلقی ناصحیح «حقوق مالکانه» بر ارزشهای بیبدیل چگاسفلی
عباس مقدم همچنین افزود: ایشان در جایی هم با صراحت تلقی ناصحیح «حقوق مالکانه» را بر ارزشهای بیبدیل چگاسفلی ترجیح داد و بر ناتوانی یا شاید بهتر است گفته شود «بیمیلی» مجموعه تحت مدیریتش در جابهجایی یک دهکده پانزده خانواری با کمتر از ۶۰ سال قدمت از عرصه چگاسفلی صحه گذاشت، همه این موارد بهخودیخود گواهی است بر ادعای من که برای سربلندی ایران باید مسئولیتپذیر بود و زحمت بسیار کشید و صرفاً با حلواحلوا گفتن، کام خلق را نمیتوان شیرین کرد!
دیدگاه تان را بنویسید