«آن دست پر چروک»؛ سروده افشین علا در وصف مادر شهید رئیسی.

واکر به دست، پیرزنی خسته

می‌رفت سوی تخت خود آهسته

در آتش فراق پسر می‌سوخت

می‌گفت با غریبه و وابسته:

"آیا ز خاک پر زده فرزندم؟

آیا کبوترم ز قفس رسته؟"

بیرون خانه منتظرش بودند

مردم چه ناشناس چه برجسته

هر دم برای تسلیت از هر سو

می‌آمدند در صف پیوسته

مثل کبوتران حرم پر زد

مشهد به سوی آن زن وارسته

هرچند او برای پذیرایی

جایی نداشت درخور و شایسته

حتی نداشت خانه‌ی دلبازی

مشرف به صحن و گنبد و گلدسته

اما شبیه بال ملائک بود

آن دست پر چروک حنابسته

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
8 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.