کتاب «روسیه جامعه، سیاست و حکومت» از مهدی سنایی سالهاست به عنوان یک منبع دانشگاهی توسط دانشجویان مطالعات روسیه، علوم سیاسی و مطالعات منطقهای مورد استفاده قرار میگیرد.
به گزارش جماران؛ در این کتاب که سالهاست به عنوان یک منبع دانشگاهی توسط دانشجویان مطالعات روسیه، علوم سیاسی و مطالعات منطقهای مورد استفاده قرار میگیرد، ضمن بررسی تاریخ، هویت، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، سیاست خارجی و دفاعی روسیه، به آخرین تحولات سیاست داخلی و خارجی این کشور و شیوه تصمیمگیری در نظام سیاسی کرملین و چرایی سیاست خارجی این کشور پرداخته شده است.
مهدی سنایی درباره چاپ جدید این کتاب در صفحه اینستاگرام خود نوشته است: «این ویراست دربردارنده آخرین تحولات تا اواخر سال ۱۴۰۰ خورشیدی است و گمان می کنم به فهم تحولات اخیر و بحران میان روسیه و اوکراین نیز کمک مینماید.»
نسخه کاغذی در شعب انتشارات سمت قابل دریافت است.
پارهای از پیشگفتار این چاپ:
تحولات درون و پیرامون جامعه روسیه و همچنین رویدادهای عرصه بین الملل چنان شتابان است که در آستانه انتشار چاپ جدید این کتاب، بر آن شدم که طی چند ماه، ورودی دوباره و تمام عیار به مباحث کتاب داشته باشم و چاپ چهارم آن را با ویرایشی جدید و مجموعه ای از اضافات ارائه نمایم. بر این اساس، کتاب پیش رو روندها و رویدادهای مرتبط با روسیه تا اوایل زمستان سال ۱۴۰۰ را نیز در بر دارد. درعین حال در آستانه انتشار کتاب، حمله نظامی روسیه به اوکراین شوک بزرگی به نظم جهانی وارد کرد و تحولات منطقه ای را نیز چند مرحله پیش تر برد.
طی نزدیک به شش سال که از ویرایش قبلی کتاب می گذرد، تحولات عظیمی در عرصه جهان و همچنین منطقه خاورمیانه و اوراسیا رخ داده است؛ جهان شوک هایی مانند ظهور داعش، روی کار آمدن دونالد ترامپ و شیوع جهانی ویروس کرونا را به خود دیده است. منطقه خاورمیانه با مولفه های جدیدی چون حوادث یمن و پدیدار شدن انصارالله به عنوان یک قدرت، کودتا در ترکیه و برآمدن دوباره رجب طیب اردوغان، انعقاد پیمان ابراهیم و تظاهرات و نا آرامی در عراق و لبنان تا تثبیت نسبی اوضاع در سوریه روبرو شده است. حوزه اوراسیا از وقوع انقلاب رنگی در ارمنستان در سال ۲۰۱۸، انتقال مسالمت آمیز قدرت در ازبکستان و انتخابات های پرحاشیه در قرقیزستان، تا تظاهرات نزدیک به اتقلاب رنگی پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۲۰ در بلاروس و از جنگ قره باغ و بازگشت شهرهای اشغالی آذربایجان به دامن سرزمین اصلی در پاییز سال ۲۰۲۰ تا خروج ذلت بار آمریکا از افغانستان و روی کار آمدن جنبش طالبان در این کشور و همچنین بروز تظاهرات و شورش در ژانویه سال ۲۰۲۲ در قزاقستان و تثبیت دولت با ورود روسیه و سازمان امنیت دستهجمعی را به خود دیده است.
این حجم از تحولات با پیامدهای جهانی و منطقه ای در یک مقطع چند ساله این واقعیت را در ذهن تداعی می کند که پژوهشگران درسال های اخیر و در این دوران سیال و پر از ابهام چه رسالت سنگینی برای تحلیل وقایع و پیش بینی آینده به دوش دارند. به این ترتیب اگر با نگاهی تطبیقی ادعا شود که دوره جنگ سرد با توجه به اینکه ارکان سیاست جهانی ثبات داشتند، بهشت پژوهشگران و تحلیل گران بود عاری از حقیقت نیست.
روسیه در این چند سال با توجه به وقایع فراوانی که اشاره شد، نه تنها چندین نوبت اسناد بالادستی و ملی خویش در موضوعات مختلف را به روز نموده و در سال ۲۰۲۱ نیز سند امنیتی جدید را مبتنی بر این ایده که روسیه را در محاصره دشمنان و تهدیدهای غربی است، منتشر نمود، بلکه در سطح اندیشه سیاسی و سیاست داخلی نیز شاهد تحولات شگرفی بوده است که برخلاف حوزه سیاست خارجی بیش از آینده معطوف به گذشته و ایده تاریخی جهان روسی است. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه که طی دو دهه گذشته موفق شد رقبای اصلی یعنی حزب کمونیست و احزاب لیبرال را به حاشیه ببرد و ساختار قدرت را یکدست نماید، اکنون بیش از همیشه با تکیه بر دو پایه ناسیونالیسم روسی و مسیحیت ارتدوکس از سرشاخه های فکری چون فئودور داستایوفسکی و نیکلای بردیایف الهام می گیرد و بیش از گذشته از ضرورت احیای روسیه تاریخی سخن می گوید. سخنرانی های یکسال اخیر پوتین آشکارا نشان می دهد رویکرد عملگرایی در سیاست وی کمرنگتر و رویکرد ژئوپلیتیک پر رنگ تر گردیده است؛ چنانکه به نظر می رسد اکنون واژه “نومحافظه کاری با مختصات روسی آن” می تواند چارچوب مفهومی مناسب برای تبیین روندهای سیاسی در روسیه باشد. روندهای اجتماعی الزاما با این رویکرد همراه نیستند و به ویژه در میان جمعیت انبوهی از جوانان و ساکنان شهرهای بزرگ مسیر متفاوتی را طی می کنند و به این ترتیب شکافی که از سال ۲۰۱۲ پس از یک اجماع نسبی ده ساله، در جامعه روسیه پدیدار شد بیش از گذشته تعمیق و تشدید می شود.
این تحولات فکری و سیاسی در ساختار سیاسی روسیه، به صورت کاملی در تغییرات و اصلاحات قانون اساسی سال ۲۰۲۰ روسیه به نمایش گذاشته شده است. با این اصلاحات جایگاه زبان روسی تحکیم، تمرکزگرایی در ساختار سیاسی تقویت، شناسایی نقش عمومی دین تعمیق و مرزهای هویت روسی تثبیت گردید. در نتیجه اصلاحات اخیر در قانون اساسی روسیه، ولادیمیر پوتین پس از دو دهه حکومت، این امکان را یافته است، در ردای ریاست جمهوری روسیه، زمامداری خویش را بیش از یک دهه دیگر نیز تداوم دهد.
آخرین برگ از دفتر مجموعه حوادث در این منطقه ( که همزمان این پیشگفتار رخ داد) صف بندی عظیم میان روسیه و ناتو و تجمع نزدیک به دویست هزار نیروی مسلح روسیه در مرزهای اوکراین بود که در ادامه شناسایی استقلال دو منطقه لوگانسک و دانتسک به عنوان دو جمهوری را از سوی دولت روسیه در پی داشت. به دنبال آن تهاجم نیروهای روسیه به اوکراین که همین روزها در جریان است نشانگر اتخاذ رویکرد کامل ژئوپلیتیک و مقابله بی چون و چرا با توسعه ناتو به شرق و هرگونه واگرایی نسبت به روسیه در ساختارهای حاکم در حوزه پساشوروی است. تنها همین برگ آخر برای شکل گیری روندهای عمیقا متفاوت در آینده منطقه اوراسیا و همچنین تعمیق شکافها در عرصه سیاست بین الملل کافی است. گو اینکه روسیه جهان آینده را پساغربی ترسیم نموده و ازهم اکنون در صدد ایفای نقش بیشتر در نظم آینده بر آمده است. گفته های پوتین طی سال های اخیر نشان می دهد، تحقیر روسیه از سوی آمریکا و ناتو طی دهه اول بعد از فروپاشی شوروی و همچنین به شمار نیاوردن روسیه طی دو دهه پس از آن را فراموش ننموده است. به این موارد می توان توهین مستقیم از سوی جو بایدن به پوتین و تعبیر از او به عنوان قاتل چه در زمان معاون اولی و چه اکنون که رئیسجمهور آمریکاست را نیز اضافه نمود.
تهاجم نظامی روسیه به اوکراین نشان می دهد اکنون در پایان دهه سوم پس از فروپاشی شوروی و پس از دو دهه زمامداری پیوسته ولادیمیر پوتین، روسیه از جهات مختلف از جمله؛ ثبات اقتصادی نسبی و ایستادگی در برابر تحریم های پس از سال ۲۰۱۴، تقویت صندوق ذخیره ارزی تا سطح نزدیک به ۷۰۰ میلیارد دلار، تجهیز ارتش و کسب تجربه پیروزی در سوریه و ساخت آزمایش سلاح های پیشرفته و دوربرد جدید، احساس اعتماد به نفس ویژه ای نموده است و همزمان با احساس رسالت روسی گمان می کند با تکیه بر قدرت سختی که انباشت نموده است، زمان حساب کشی با غرب فرا رسیده است! شاید همین مفروضات موجب انتخاب سناریوی حداکثری توسط کرملین در بحران اوکراین و تصمیم به آغاز عملیات نظامی در اوکراین از چند جهت شد. این انتخاب در نگاه کرملین در جهت رفع تهدیداتی است که ناتو علیه روسیه از سال ۲۰۱۴ در میدان استقلال کیف پایتخت اوکراین آغاز کرده است، گو اینکه کرملین تحولات سال ۲۰۱۴ در اوکراین را کودتای نظامی علیه روسیه می داند و از اقدامات بعدی ناتو نیز به عنوان تهدید و تنگ کردن حلقه محاصره روسیه نام می برد. این تصویر البته با برداشت عمده بازیگران بین المللی و کشورهای عضو سازمان ملل الزاما همخوان نیست و مسیر پیش رو با چالش های فراوانی برای روسیه…