حجت الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی در مراسم جایزه امین الضرب گفت: دوستان هر انتقادی به شیوه کار حرفهای ما داشته باشند، با دل و جان میپذیریم و به دیدة منّت داریم. من به عهدی که با امام و رهبری بستم، وفادارم و هرگز نخواستم و تا جایی که توانستم، نگذاشتم که کسی در مؤسسه، از موازین اخلاقی عبور کند و با جار و جنجال و خدای ناکرده هتک حرمت و یا درج مطلبی نادرست، چارچوب ارزشهای دینی و ملی و منافع عمومی را نادیده بگیرد.
بسمالله الرحمن الرحیم
اللهم مولای کَم من قبیح سترته، و کم من عثار وقیته، و کم من ثناءٍ جمیلٍ لستُ أهلاً له نشرته: خدایا! ای سرور من، چه بسیار زشتیهای مرا پوشاندی، و چه بسیار لغزشی که مرا از آن نگه داشتی، و چه بسیار ستایشی که شایستهاش نبودم و تو آن را گستردی.
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان آنچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
واقعاً چگونه شکر این نعمت گزارم؟ نعمت خدای دانای پردهپوش و نعمت دوستان خطابخشِ جرمپوش؛ دوستان عزیزی که با وجود انبوه دانشوران و کارآفرینان و دانایان، به سراغ این خدمتکار کوچک آمدهاند و بهرغم کناره جُستن من، بر بزرگواری خود اصرار ورزیدهاند. انکار من از این روی بود که: «نخلبندی دانم، ولی نه در بُستان؛ و شاهدی فروشم، ولی نه در کنعان!»
خرسندم که جایزه امینالضرب، به یاد و نام آن مردِ بزرگِ صنعتگرِ خلاقِ میهندوست اینک پنج سال است که به صنعتگران نواندیش و خدوم اهدا میشود تا نمادِ کوچکی از قدرشناسی و حقشناسی اتاق بازرگانی ـ به نمایندگی از مردم ـ از کارآفرینان باشد.
ایکاش این ایده از ابتدای انقلاب اجرا میشد تا بسیاری از کارآفرینان مؤمن و مردمدوست، با دلگرمی و پشتگرمی به فعالیت و کارآفرینی و رونق کسبوکار ادامه میدادند؛ کسانی که پس از انقلاب، کشور و انقلاب به ایدههای خلاقانهشان نیاز وافر داشت و غمگنانه براثر چپرویها و کژ اندیشیهای پارهای، رخصت ادامه کار نیافتند و مجبور به جلای وطن شدند و شَمِّ کارآفرینی و ذهن خلاقشان نصیب بیگانگان شد.
چنانچه بینش نرم و جنبش گرمی که امروز پارهای از دلسوزان کشور و انقلاب را بر آن داشته تا کارآفرینان را قدر بدانند و بر صدر نشانند از آغاز میبود، اینک چه بسا در نقطهای رفیعتر ایستاده بودیم و اوضاع اقتصاد و کسبوکار و معیشت مردمان نجیب این سرزمین، در تقویم روزگار به از این بود که هست.
خوشبختانه جامعه و بیش از آن، مسئولانِ دستاندرکار کشور به این حد از آگاهی رسیدهاند که اهمیت کارفرما و کارآفرین اگر از کارگر بیشتر نباشد، کمتر نیست و دیگر نباید و از اول هم نمیبایست از دریچة تنگی به این مقوله نگریست.
بزرگان مجلس به این آیه توجه دارند: «لیسَ للانسانَ الا ما سَعی»؛ یعنی «سعی نابُرده در این راه، به جایی نرسی». آیة بسیار مهمی است در ارج نهادن به کار که باید سرلوحة خویش قرار دهیم؛ اما از آن مهمتر، رفتار پیامبر اکرم(ص) است در بوسیدن دست کارگر؛ و از آن هم مهمتر، اینکه عرق کارگر را همتراز خون شهید به شمار آوردند؛ و باز مهمتر، این است که امیرالمؤمنین(ع) چه در زمان حیات مبارک پیامبر و چه بعد از آن، بسیار مواقع کارگری میکردند. آنقدر برای باغهای مردم مدینه آبکشی کردند که فرمود: «جای طناب بر سینهام خط انداخت» و آنقدر غبار بر وجود نازنینش نشست که پیامبر اکرم او را به «ابوتراب» ملقب فرمودند، یعنی خاکآلود.
گرچه خاکآلودِ فقرم، شرم باد از همتم گر به آبِ چشمة خورشید، دامن تر کنم!
اگر کار کردن مهم است و اگر کارگر جایگاه والایی دارد، کارآفرینی باید باشد که چرخة کار را راه بیندازد. پس درود میفرستم به بانیان این مجلس که قدر کارآفرینان را میدانند و گرامی میدارند یاد مرحوم حاج امینالضرب را که برپایی این محفل هم از برکات وجود اوست که «اتاق تجارت تهران» را بنیان گذاشت و با اینکه تاجر و تاجرزاده بود، به همین اکتفا نکرد که «امینالتّجار» و «معینالتجار» و «وکیلالتجار» باشد، بلکه چون زمانه را میشناخت، دریافت کار ایران با تجارت و داد و ستدِ تنها پیش نمیرود و در کنار رونق تجاری، باید به قول امروزیها، «رونقِ تولید» را هم درنظر گرفت. و لازمة این کار، یکی داشتن سواد و تخصص است، دیگری تشخیص نیاز و استعداد کشور، و سوم برقراری ارتباطات مناسب داخلی و خارجی. این است که میبینیم چندین کار نوآورانه کرد؛ از قبیل: تأسیس راهآهن، بنیان صنعت برق، صنعتی کردن تولید ابریشم و موارد دیگری که شما بهتر میدانید و برای شما از این حرفها زدن، به این میماند که شما مس به کرمان ما بیاورید!
حقیقت این است که من از جانب پدری، واعظم و از جانب مادری، کارگر. مادرم پس از جدایی، کارگر کارخانة ریسندگی کرمان بود و از همانجا بازنشسته شد و من با نان دستاورد کارگری او بزرگ شدم و طعم مشقت و رنج را با گوشت و پوستم درک کردم و البته در کنارش، طعم شیرین استغنا و غرورِ بینیازی و سربلندی را هم چشیدم.
این است که اگرچه به اقتضای شش دوره نمایندگی مردم شریف تهران در مجلس و چهار دهه ادارة یک نهاد فرهنگی، میبایست با مدیران بسیاری در مؤسسة اطلاعات و بیرون از آن سروکار میداشتم، اما در درونْ با فرودستان بودم و کوشیدم به روحیة کارگریِ مادرم وفادار باشم و «فرودستان» را «فرومایه» نپندارم و قدرشان را بدانم.
خدا را شکر میکنم در دورهای که رونق اقتصادی بیشتر بود، مؤسسه اطلاعات توانست به یُمن مدیران و همراهی و همدلی کارکنانش، برای صدها تن از همکاران، خانههای آبرومندی بسازد و امیدواریم با رونقگرفتن دوبارة اقتصاد، بتوانیم باز چنین کنیم.
اما مسئولیت اصلی ما در عرصه فرهنگ است. «روزنامه اطلاعات»، مجلات «اطلاعات هفتگی»، «اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی»، «اطلاعات حکمت و معرفت»، «اطلاعات فرانسه» (روو دو تهران) و تا چندی پیش «دنیای ورزش»، «اطلاعات بینالملل» و «جوانان»، محصول کار دوستان ما در این عرصه است. و به اینها بیفزایید «انتشارات اطلاعات» و «انتشارات سپیده» را که به یاری خدا تا چند وقت دیگر هزارمین عنوان کتاب را هم در دسترس علاقهمندان خواهند گذاشت. و برای شادی «اهل کتاب» به عرض میرسانم که بهرغم کمخوانیِ عمومی، برخی کتابهای ما با وجود حجم زیادشان، مکرر چاپ شده است؛ برای مثال «شرح مثنوی معنوی» در مجموع بیش از 210 بار، «شرح و تتفسیر قانون اساسی» 60 بار، «فضیلتهای فراموششده» 55 بار، «خاطرات فردوست» در دو گونه چاپ، 68 بار و کتابهای دیگر با چاپهای بیش از 30 بار و 20 بار و بسیاری از آثارشان برنده جایزه کتاب سال شدند.
اگر دوستان هر انتقادی به شیوه کار حرفهای ما داشته باشند، با دل و جان میپذیریم و به دیدة منّت داریم. من به عهدی که با امام و رهبری بستم، وفادارم و هرگز نخواستم و تا جایی که توانستم، نگذاشتم که کسی در مؤسسه، از موازین اخلاقی عبور کند و با جار و جنجال و خدای ناکرده هتک حرمت و یا درج مطلبی نادرست، چارچوب ارزشهای دینی و ملی و منافع عمومی را نادیده بگیرد.
از شما چه پنهان و به قول همشهری عزیزم آقای مرادی کرمانی: «شما که غریبه نیستید»، عهدی نیز با صاحب این لباس بستهام که تا در این زی هستم، از هیچ دولت و دستگاهی حقوق نگیرم و همچنان طلبه بمانم و با شهریة طلبگی سر کنم. شرطم با مرحوم امام در قبول سفارت عراق، همین بود که بحمدالله تا امروز در هر سمتی که بودهام تداوم یافته است و اکنون مقام معظم رهبری شهریه طلبگیام را ماهیانه مرحمت میکنند.
اگر اطلاعات آبرویی در میان اهل فرهنگ و میهندوستان و اخلاقمداران دارد، از لطف خداست و همکاری صادقانه و مخلصانة خوانندگان و دوستان عزیزم در مؤسسه، که امروز من به نمایندگی از آنها در محضرتان شرفیاب شدهام. همانان که به گفته ابوسعید ابوالخیر:
اندر ره فقر، دیده نادیده کنند هرچْ آن نه حدیث توست، نشنیده کنند
خاک درِ آن باش که شاهان جهان خاک قدمش چو سُرمه در دیده کنند
از توجهتان سپاسگزارم.