در این یادداشت به قلم سعیدرضا امیرآبادی آمده است: نقش رسانهها در گستره مبارزه با دامنههای فساد پررنگ است. مدیومهای ارتباطی همانند دیدهبانی تیزبین و مدعیالعمومی منصف، تمام وقایع اتفاقیه را زیر نظر داشته و از کوچکترین نشانههای خروج از اعتدال و جرقههای ظهور فساد آگاهی مییابند.
اصحاب رسانه به خوبی بر کم و کاستیهای جوامع اشراف دارند و ریشههای ناهنجاریها و بحرانهای اجتماعی را به درستی شناسایی میکنند.
پس در جامعه ایران و به ویژه در رسانههای شهرستاننشین، چه اتفاقی افتاده که قشر عمدهای از آنها نقش زیادی در مبارزه با فساد نداشته و به نیروی روابطعمومی نهادها و ارگانها برای پوشش اخبار بدل شدهاند؟
شاید رویه بیخاصیت شدن گروهی از رسانهها سه دلیل عمده داشته باشد. نخست آن که بسیاری از روزنامهنگاران و اصحاب رسانه گرفتار خطوط قرمز خیالی شدهاند و با وجود همه توانمندیها و پتانسیلهای حرفهای ترجیح میدهند سکوت پیشه کرده و در سیطره خطوط قرمز خیالی غوطه ور شوند.
این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی در چارچوب قوانین و مصالح کلی کشور عرصه را برای نقد منصفانه روزنامهنگاران و صاحبنظران باز گذاشته و خلاف سمپاشیهای شبکههای معاند، قرار بر این نیست که با دیدهبانهای اجتماعی بسان بزهکاران و آشوبگران برخورد شود.
دلیل دوم و شاید مهمترین دلیلی که سبب شده بسیاری از فعالان عرصه مطبوعات توان انتقاد و جایگاه مدعیالعمومیخود را از دست بدهند، به مبحث اقتصاد رسانه بازمیگردد.
در شرایط معاصر، مطبوعات ایران در تنگناهای شدید مالی گرفتار آمدهاند و این مسئله سبب شده بسیاری از آنها به سیستم قطرهچکانی آگهیهای ادارات و حمایتهای خرد ارگانها بسنده کنند.
از یاد نبریم که در برهه کنونی بخش خصوصی هم در شرایط مناسبی قرار ندارد و با توسل به زیرکانهترین تکنیکهای بازاریابی هم نمیتوان آنها را به حمایتهای مالی و حضور در بخش اسپانسرینگ ترغیب کرد. این روزها بخش خصوصی در عرصههای صنعت و تولید با تعدیل نیرو و تعطیلی خطوط تولید دست و پنجه نرم میکند و در چنین شرایطی حتی نیمنگاهی هم به تبلیغات رسانهای نخواهد داشت.
شاید سومین دلیلی که تا حدودی به رکود رسانهها دامن زده است، به گسترده شدن قلمرو فضای مجازی بازمیگردد. هماکنون مردم ایران شیفته جذابیت تکنولوژیهای نوظهور شده اند و این مسئله، سبب میشود سایر مدیومهای ارتباطی برای مدتی از چرخه توجه افکار عمومی به سمت انزوا پیش روند.
البته تجربه نشان داده است سلطه مدیومهای نوظهور بر افکار عمومی مدت زیادی دوام نخواهد داشت و رسانههای مکتوب در آیندهای نه چندان دور به رونق گذشته بازمیگردند.
اما نکته مهم در این است که با سپری شدن دوران گذار، چند تن از مطبوعات ایران در گرداب تعطیلی از میان میروند و یکی از ارکان مهم دموکراسی در کشور کمرنگ خواهد شد. اما راهکار عبور از بحران چیست؟ در نظر داشته باشیم که رسانههای توانمند میتوانند یار و یاور قوای سهگانه در جبهه مبارزه با فساد و ناهنجاریهای اجتماعی باشند و با توسل به فرهنگسازی، از گسترش آسیبهای مدنی پیشگیری میکنند.
به همین دلیل، چنانچه ارگانها و نهادها به جای سیستمهای حمایتی قطرهچکانی درآمد پایداری را با توسل به مصوبههای قانونی برای مطبوعات پیشبینی کنند، رسانهها خواهند توانست با فراغ بال وظایف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی خود را به شایستگی انجام داده و در چارچوب نظام، نقش بسزایی در روشنگری مدنی و مبارزه با فساد ایفا کنند.
تقویت بنیه مالی جراید خواهد توانست از خیل عظیم روزنامهنگاران و اصحاب قلمی که در حرفههای غیرتخصصی اشتغال یافتهاند، اندکی کاسته و آنها را به رسالت اصلی خود که همانا دیدهبانی جامعه است هدایت کند. با پیش گرفتن این رویه شاهد خواهیم بود که مردم رفتهرفته درددلها و دلمشغولیهای خود را در میان جراید رصد میکنند و با گذشت اندکی به ارکان چهارم دموکراسی روی خوش نشان میدهند. قرار گرفتن مطبوعات در سبد فرهنگی خانواده، راهکار از میان برداشتن بسیاری از چالشهای مدنی خواهد بود.
موتور محرکه جراید برای شتاب گرفتن، چشم انتظار حمایتهای قوای سه گانه، نهادها، ارگانها و دستگاههای اجرایی و خدماتی است.
از یاد نبریم روزنامهنگاران به دلیل خاستگاه مشترکی که با مردم دارند، بیش از هر جرگه دیگری به دردها و نیازهای آنها آگاه هستند و چنانچه از خطوط قرمز خیالی و تنگناهای اقتصادی رها شوند، بیشترین حجم خدمترسانی در جبهه مبارزه با فساد را ارائه خواهند کرد.
منبع: روزنامه شیرازنوین
9910/ 2027
اصحاب رسانه به خوبی بر کم و کاستیهای جوامع اشراف دارند و ریشههای ناهنجاریها و بحرانهای اجتماعی را به درستی شناسایی میکنند.
پس در جامعه ایران و به ویژه در رسانههای شهرستاننشین، چه اتفاقی افتاده که قشر عمدهای از آنها نقش زیادی در مبارزه با فساد نداشته و به نیروی روابطعمومی نهادها و ارگانها برای پوشش اخبار بدل شدهاند؟
شاید رویه بیخاصیت شدن گروهی از رسانهها سه دلیل عمده داشته باشد. نخست آن که بسیاری از روزنامهنگاران و اصحاب رسانه گرفتار خطوط قرمز خیالی شدهاند و با وجود همه توانمندیها و پتانسیلهای حرفهای ترجیح میدهند سکوت پیشه کرده و در سیطره خطوط قرمز خیالی غوطه ور شوند.
این در حالی است که نظام جمهوری اسلامی در چارچوب قوانین و مصالح کلی کشور عرصه را برای نقد منصفانه روزنامهنگاران و صاحبنظران باز گذاشته و خلاف سمپاشیهای شبکههای معاند، قرار بر این نیست که با دیدهبانهای اجتماعی بسان بزهکاران و آشوبگران برخورد شود.
دلیل دوم و شاید مهمترین دلیلی که سبب شده بسیاری از فعالان عرصه مطبوعات توان انتقاد و جایگاه مدعیالعمومیخود را از دست بدهند، به مبحث اقتصاد رسانه بازمیگردد.
در شرایط معاصر، مطبوعات ایران در تنگناهای شدید مالی گرفتار آمدهاند و این مسئله سبب شده بسیاری از آنها به سیستم قطرهچکانی آگهیهای ادارات و حمایتهای خرد ارگانها بسنده کنند.
از یاد نبریم که در برهه کنونی بخش خصوصی هم در شرایط مناسبی قرار ندارد و با توسل به زیرکانهترین تکنیکهای بازاریابی هم نمیتوان آنها را به حمایتهای مالی و حضور در بخش اسپانسرینگ ترغیب کرد. این روزها بخش خصوصی در عرصههای صنعت و تولید با تعدیل نیرو و تعطیلی خطوط تولید دست و پنجه نرم میکند و در چنین شرایطی حتی نیمنگاهی هم به تبلیغات رسانهای نخواهد داشت.
شاید سومین دلیلی که تا حدودی به رکود رسانهها دامن زده است، به گسترده شدن قلمرو فضای مجازی بازمیگردد. هماکنون مردم ایران شیفته جذابیت تکنولوژیهای نوظهور شده اند و این مسئله، سبب میشود سایر مدیومهای ارتباطی برای مدتی از چرخه توجه افکار عمومی به سمت انزوا پیش روند.
البته تجربه نشان داده است سلطه مدیومهای نوظهور بر افکار عمومی مدت زیادی دوام نخواهد داشت و رسانههای مکتوب در آیندهای نه چندان دور به رونق گذشته بازمیگردند.
اما نکته مهم در این است که با سپری شدن دوران گذار، چند تن از مطبوعات ایران در گرداب تعطیلی از میان میروند و یکی از ارکان مهم دموکراسی در کشور کمرنگ خواهد شد. اما راهکار عبور از بحران چیست؟ در نظر داشته باشیم که رسانههای توانمند میتوانند یار و یاور قوای سهگانه در جبهه مبارزه با فساد و ناهنجاریهای اجتماعی باشند و با توسل به فرهنگسازی، از گسترش آسیبهای مدنی پیشگیری میکنند.
به همین دلیل، چنانچه ارگانها و نهادها به جای سیستمهای حمایتی قطرهچکانی درآمد پایداری را با توسل به مصوبههای قانونی برای مطبوعات پیشبینی کنند، رسانهها خواهند توانست با فراغ بال وظایف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی خود را به شایستگی انجام داده و در چارچوب نظام، نقش بسزایی در روشنگری مدنی و مبارزه با فساد ایفا کنند.
تقویت بنیه مالی جراید خواهد توانست از خیل عظیم روزنامهنگاران و اصحاب قلمی که در حرفههای غیرتخصصی اشتغال یافتهاند، اندکی کاسته و آنها را به رسالت اصلی خود که همانا دیدهبانی جامعه است هدایت کند. با پیش گرفتن این رویه شاهد خواهیم بود که مردم رفتهرفته درددلها و دلمشغولیهای خود را در میان جراید رصد میکنند و با گذشت اندکی به ارکان چهارم دموکراسی روی خوش نشان میدهند. قرار گرفتن مطبوعات در سبد فرهنگی خانواده، راهکار از میان برداشتن بسیاری از چالشهای مدنی خواهد بود.
موتور محرکه جراید برای شتاب گرفتن، چشم انتظار حمایتهای قوای سه گانه، نهادها، ارگانها و دستگاههای اجرایی و خدماتی است.
از یاد نبریم روزنامهنگاران به دلیل خاستگاه مشترکی که با مردم دارند، بیش از هر جرگه دیگری به دردها و نیازهای آنها آگاه هستند و چنانچه از خطوط قرمز خیالی و تنگناهای اقتصادی رها شوند، بیشترین حجم خدمترسانی در جبهه مبارزه با فساد را ارائه خواهند کرد.
منبع: روزنامه شیرازنوین
9910/ 2027
کپی شد