در این یادداشت به قلم محمد عسلی صاحب امتیاز و مدیرمسئول این روزنامه آمده است:
چه کسی دلش می‌خواهد دختر باشد در حال و هوای جوانی؟
چه کسی دلش می‌خواهد دختر باشد در فضای تمایلات مهار نشده فضاهای مجازی؟
چه کسی دلش می‌خواهد دختر باشد در شرایط محدودیت‌های اخلاقی گرفتار دام‌های گسترده در تعاملات اجتماعی؟
کدام جوان حس دختر بودن را دوست دارد؟
در تفاوت‌ها، تبعیض‌ها، ناشایست‌ها و احساسات درهم دنیای فریب، ناکامی، ناپاکی و هوس‌های آلوده و معیارهای انتخابی.
نخست شرط رضایت از زندگی پذیرش جنسیت اجباری است بدین معنی که وقتی مورد محبت و یا بی‌مهری قرار می‌گیری از اینکه پسر یا دختری رضایت داشته باشی و حیف و دریغ نخوری که چرا دختری؟ چون نمی‌توانی جنسیت خود را تغییر دهی.
و اما بعد:
آنچه هر دختری را به هویت، شخصیت و جنسیت خود در پذیرش هر آنچه هست مقبولیت می‌دهد امتیازی است که نسبت به جنس مخالف خود دارد و از بودن خویش راضی است.
این رضایت با نوع و روش و هدف تربیت حاصل می‌شود.
نقطه آغاز هر روش تربیتی مهر و دوستی است و بها دادن به تمایلات و خواسته‌های طبیعی هر فرد تا هر آنچه ایجاد انگیزه و شوق می‌کند سرکوب نشود.
اگر پسران، کمی در این زمینه غور کنند که اگر دختر می‌بودند چه امتیازات و یا محدودیت‌هایی می‌داشتند درک صحیح از جنس مخالف و تمایلات او را بهتر داشتند. دختران را می‌باید عزیز، شریف و ظریف بشناسیم بدان جهت که همسر، مادر و خواهر می‌شوند.
حس مادر شدن و بار سنگین حمل و زایمان و تربیت و تر و خشک کردن فرزندان را پذیرا شدن و برای هر آنچه برای آن متولد شده‌اند را پذیرا شدن خود حکایتی است که همه باز می‌گردد به نحوه تربیت، به مهر ورزیدن و به شرایط محیطی و افکار عمومی نسبت به ارجگزاری، مادران، خواهران و تمامی زنانی که مولدند و بقای نسل را ضامن.
و اما بعدتر:
بیش از نیمی از جمعیت ما را زنان تشکیل می‌دهند اعم از دختران و مادران که در این میان دختران جوان مجرد دم بخت و بخت برگشته کم نیستند. تغییر در ذائقه‌ها و طولانی شدن آرزوها و رؤیاها و زیاده‌خواهی‌های بی‌‌حساب و کتاب، چشم‌هم‌چشمی‌های تقلیدی و نهایتاً بالا بردن سطح توقعات، دختران و مادران را از مسیر طبیعی دور داشته، عمر طراوت و جوانی در پناهگاه‌های شغلی و تحصیل صرف می‌شوند و پیری زودرس سر می‌رسد تا حوصله شوهرداری، عشق ورزیدن و انگیزه بچه‌داری جای خود را به رقابت با مردان در کسب درآمد و دل‌مشغولی‌های شغلی دهد.
این انحراف از معیار انسان را از فلسفه وجودی خود باز می‌دارد زیرا رقابت و نه رفاقت با مردان احساسات و تمایلات غیرطبیعی را دامن می‌زند و مسیر زندگی طبیعی را به انحراف می‌برد.
حس دختر بودن در عفاف و پرهیزگاری با شیوه و نوع زندگی ماشینی چندان همخوانی ندارد. زیرا تجربه نشان داده است به هر میزان فن‌آوری‌های نوین و ابزارهای ارتباطی به ویژه در فضاهای مجازی متحول و متنوع‌تر شده است دسترسی آسان را به اطلاعات درست و یا غلط امکان‌پذیرتر ساخته و آزادی و رهایی از قیودها و محدودیت‌های دینی و مذهبی و اخلاقی را آسان‌تر کرده است.
تجربه کشورهای اروپایی و آمریکایی و جوامع پیشرفته دیگر که حاصل آن ازدواج‌های دیررس، جدایی‌های عرف شده و با هم بودن‌های سپید است خود حکایتی است که دختران را در معرض انتخاب‌های تحمیلی قرار داده است.
تعدادی از دختران کشور به ویژه دخترانی که در خانواده‌های سنتی و مذهبی با یک سری چالش‌ها روبه‌رو هستند جذب تحولات و تغییرات فرهنگی کشورهای اروپایی شده‌ و در یک تعارض اخلاقی بین سنت و مدرنیته قرار گرفته‌اند آنچه مهم است جای یک کتاب درسی، مشاوره‌ای در مدارس دخترانه ما خالی است و متأسفانه به دلایلی که طرح آن در حوصله این نوشتار نیست معلمان و به ویژه دبیران دبیرستان‌های مدارس دخترانه به مسایل و سؤالات جنسیتی دختران ورود نمی‌کنند و یک ارتباط عاطفی و نزدیک بین دانش‌آموزان دختر و معلمان زن به ندرت دیده می‌شود. جا دارد مدیران و دبیران مدارس دخترانه در این خصوص توجیه شوند.
7375/ 2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.