در این یادداشت به قلم حمید مقدس فرد آمده است: نان شیراز همیشه بی کیفیت بوده و هیچگاه برای بهبود آن کوشش چندانی نشده. رشته ای از عوامل از آرد بی سبوس و بی کیفیت تا چگونگی نگهداری و روش تخمیر و پخت و اندازه مهارت و مدیریت همه اینها و تکنولوژی عقب مانده علت های کلی اند.
در سپهر اجتماعی هم پاره ای عوامل دست اندرکارند مانند کیفیت بد زندگی اجتماعی و روابط اقتصادی در شیراز که از عادت ثانوی گذشته عادت اصلی اهالی شده است.
بی تفاوتی و سهل گیری که اینان به آن دچارند و اصول حرفه ای را درهیچ کاری، معتبر نمی شناسند مشکل اصلی است.
تولید کوچک در سطح مشاغلی مانند نانوایی و رشته فعالیت هایی که به کارافزاران و فنی ها مربوط می شود نیازمند فرهنگ کار و حسن رابطه با متقاضی است. در هر رشته شغلی، اکثریت در آن برخورده اند. همین تصادفی بودن انتخاب شغل است که وضع کسب و کار و محصولات را بحرانی کرده است.
کیفیت خدمات شهری در شهرهایی مانند شیراز به این علت بد است که بازار، ساختاری موزاییکی و پاره پاره دارد، رقابت در آن مطرح نیست و متقاضیان کالا و خدمات، امکان زیادی برای انتخاب ندارند و اکثریت، مجبورند
همین جبر موقعیت است که در نسبتی علت و معلولی با فرهنگ ضعیف کسب و کار، پیوسته آن را در جهت بدترشدن کیفیت، تقویت می کند. تفاوتی نمی کند سوژه معامله، نان باشد یا اتومبیل آخرین مدل. رشته علت ها پیچیده اند و فقط به موزاییکی بودن بازار خلاصه نمی شود. علت بزرگتر این است که همه پیکره بازار درشهری که اهالی آن می خواهند بافتی تجاری داشته باشد، در روابط غیرحرفه ای غوطه وراست. گروه هایی که درلایه های بالایی هرم کسب و کار درشهر نیمه خدماتی شیراز، سرنخ کارها را در دست دارند حرفه ای
نیستند و منافع عمومی برایشان مهم نیست. آنها نمی توانند هنجارهای اجتماعی کسب وکار را منتقل کنند چه رسد به اینکه بتوانند هنجارسازی کنند. آنها روحشان هم ازچنین چیزی بی خبر است. این آسیبی است که به همه عرصه ها کشیده شده و همه را آسیب پذیر ساخته است.
اینها نشانه یک جابه جایی عمده در ساختار صنفی است که هم از دخالت اهل سیاست درکارهایی که به آنها مربوط نیست و هم از نفع پرستی عده ای خاص حکایت می کند. بحران سیستم صنفی که درتاریخ معاصر ایران بی سابقه است از نبود زیرساخت های مدرن و نبود تکنوکراسی و بوروکراسی ( که پایه های مدیریت علمی اند) وسخت شدن راه برای نوسازی اجتماعی خبر می دهد. از قضا بازار نان، نمایشگاه همه این کمبودهاست. مدعیان هیچ تلاشی برای طراحی یک خط تولید مدرن پخت نان نکرده اند. حداکثر تلاشی که شده درحد ماشین های پخت است که فقط رویه نان را می پزند. اگر آن را نسوزانند. درحالی که نان باید با مکانیسم فر پخته شود و نباید درمعرض آتش مستقیم قرار بگیرد.
ماشین های پخت همان کارکرد وعیب های تنورهای قدیمی را دارند. همراه با نقص های دیگر از تولید گندم و آرد و پخت و عادت های شغلی، فروماندگی در روش های قدیمی و عادت بیمار گونه به محصولات بی کیفیت، نشانه های یک نظام خدماتی نصفه و نیمه هستند.
7375/ 2027
در سپهر اجتماعی هم پاره ای عوامل دست اندرکارند مانند کیفیت بد زندگی اجتماعی و روابط اقتصادی در شیراز که از عادت ثانوی گذشته عادت اصلی اهالی شده است.
بی تفاوتی و سهل گیری که اینان به آن دچارند و اصول حرفه ای را درهیچ کاری، معتبر نمی شناسند مشکل اصلی است.
تولید کوچک در سطح مشاغلی مانند نانوایی و رشته فعالیت هایی که به کارافزاران و فنی ها مربوط می شود نیازمند فرهنگ کار و حسن رابطه با متقاضی است. در هر رشته شغلی، اکثریت در آن برخورده اند. همین تصادفی بودن انتخاب شغل است که وضع کسب و کار و محصولات را بحرانی کرده است.
کیفیت خدمات شهری در شهرهایی مانند شیراز به این علت بد است که بازار، ساختاری موزاییکی و پاره پاره دارد، رقابت در آن مطرح نیست و متقاضیان کالا و خدمات، امکان زیادی برای انتخاب ندارند و اکثریت، مجبورند
همین جبر موقعیت است که در نسبتی علت و معلولی با فرهنگ ضعیف کسب و کار، پیوسته آن را در جهت بدترشدن کیفیت، تقویت می کند. تفاوتی نمی کند سوژه معامله، نان باشد یا اتومبیل آخرین مدل. رشته علت ها پیچیده اند و فقط به موزاییکی بودن بازار خلاصه نمی شود. علت بزرگتر این است که همه پیکره بازار درشهری که اهالی آن می خواهند بافتی تجاری داشته باشد، در روابط غیرحرفه ای غوطه وراست. گروه هایی که درلایه های بالایی هرم کسب و کار درشهر نیمه خدماتی شیراز، سرنخ کارها را در دست دارند حرفه ای
نیستند و منافع عمومی برایشان مهم نیست. آنها نمی توانند هنجارهای اجتماعی کسب وکار را منتقل کنند چه رسد به اینکه بتوانند هنجارسازی کنند. آنها روحشان هم ازچنین چیزی بی خبر است. این آسیبی است که به همه عرصه ها کشیده شده و همه را آسیب پذیر ساخته است.
اینها نشانه یک جابه جایی عمده در ساختار صنفی است که هم از دخالت اهل سیاست درکارهایی که به آنها مربوط نیست و هم از نفع پرستی عده ای خاص حکایت می کند. بحران سیستم صنفی که درتاریخ معاصر ایران بی سابقه است از نبود زیرساخت های مدرن و نبود تکنوکراسی و بوروکراسی ( که پایه های مدیریت علمی اند) وسخت شدن راه برای نوسازی اجتماعی خبر می دهد. از قضا بازار نان، نمایشگاه همه این کمبودهاست. مدعیان هیچ تلاشی برای طراحی یک خط تولید مدرن پخت نان نکرده اند. حداکثر تلاشی که شده درحد ماشین های پخت است که فقط رویه نان را می پزند. اگر آن را نسوزانند. درحالی که نان باید با مکانیسم فر پخته شود و نباید درمعرض آتش مستقیم قرار بگیرد.
ماشین های پخت همان کارکرد وعیب های تنورهای قدیمی را دارند. همراه با نقص های دیگر از تولید گندم و آرد و پخت و عادت های شغلی، فروماندگی در روش های قدیمی و عادت بیمار گونه به محصولات بی کیفیت، نشانه های یک نظام خدماتی نصفه و نیمه هستند.
7375/ 2027
کپی شد