محمود شبان سروستانی در این یادداشت نوشته است: چند گاهی است که در گوشه و کنار بحث تعطیلی و ورشکستگی قریب الوقوع روزنامه ها شنیده می شود، در این میان تعدادی از نشریات شیراز در اقدامی هماهنگ تیتر «خطر تعطیلی 7 روزنامه شیراز» را زدند و سرمقاله هایی نیز به نوبت توسط مدیران مسئول و سردبیران نوشته شد.
نقطه مشترک و در واقع ترجیع بند این مقالات عدم حمایت ادارات و دستگاه های دولتی از رسانه های مکتوب شیراز، گرانی کاغذ و قطع یارانه مطبوعات بود که با تیترهایی از این دست که امر طلاع رسانی را به اتوبان یکطرفه تشبیه کرده بودند و دستگاه های دولتی را به باد انتقاد گرفته بودند که چرا همکاری بین ادارت و روزنامه ها مسیر یک طرفه به سمت ادارات و دستگاه های دولتی است.
اینکه روزنامه ها با مشکلات عدیده ای روبرو هستند و مهمترین آن هم مشکلات مالی و بدهی است هیچ تردیدی در آن نیست و بی شک این روند ممکن است به تعطیلی و بیکاری تعداد کثیری از خبرنگاران و عوامل فنی و اداری آنان ختم شود که در وضعیت فعلی جامعه دردی مضاعف محسوب می شود.
اما نکته ای که در این میان مغفول مانده و جای سئوال نیز دارد این است که چرا در هیچ یک از اظهارات این عزیزان دلیل نداشتن فروش دکه ای و روبرو نشدن روزنامه هایشان با اقبال عمومی مردم مطرح نمی شود؟ آیا با انداختن توپ در میدان فضای مجازی و دستگاه های دولتی و به تازگی خبرنگاران که در این میان هم از در می خورند و هم از دیوار، مشکلات حل می شود؟
نباید این واقعیت نادیده گرفته شود که روزنامه های فارس بیشتر خبرنامه و بولتن ادارات محسوب می شوند تا نشریه ای چالشگر که مردم خودشان و خواسته هایشان را درآن ببینند.
طبیعی است که بازی کردن در میدان دستگاه ها وادارات موجب دوری از مردم و در نتیجه بی رغبتی مردم برای قرار دادن روزنامه در سبد خرید روزانه به شکلی که در کشورهای توسعه یافته رخ می دهد، شود.
دیدن تیتر و اخبار و حتی عکس های مشترک و تکراری هر روزه روزنامه ها برای مردم هیچ جذایتی ایجاد نمی کند، لذا می طلبد که ابتدا در خود بیشتر بنگریم و علت را در عملکرد خود جویا شویم و این واقعیت را بپذیریم که در بحث خبررسانی که روزگاری در اختیار و انحصار روزنامه ها بود، از فضای مجازی و رسانه های دیجیتال و الکترونیک عقب می مانیم، پس باید راه چاره را در ایجاد تنوع مطالب و روی آوردن به مطالب تحلیلی و چالشی و صد البته مردمی و منطبق با خواست مردم جست.
مسیری که برخی نشریات در سطح ملی با روی آوردن به آن به توفیقاتی هم رسیده اند، حتی در شیراز خودمان نیز بوده اند نمونه هایی که از همین راه به منازل مردم راه پیدا کرده اند، روزنامه های شیراز هم با داشتن روزنامه نگاران توانمندی که متاسفانه به دلیل سیاست گذاری غلط مدیران یا دستشان برای نوشتن بسته شده و یا به انزوا کشیده شده اند، می توانند به این مهم دست یابند و البته در کنار آن کمک ها و یارانه ها هم به دلیل بودن شرایط خاص اقتصادی، تنها تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد می تواند برای گذر از بحران پیش رو کارساز باشد.
عامل دیگری که کار رسانه های مکتوب استان را به بیراهه کشانده این است که در چند ساله اخیر جایگاه های تعریف شده در روزنامه ها، نه به واسطه توانمندی که به دلیل صرفا همراهی، رفاقت و یا مناسبات سیاسی و سفارشی تقسیم می شود که این آفت رفته رفته تاثیرات مخرب خود را گذاشته و نشریات را خالی از محتوا ساخته است.
در پایان به عزیزان همکار و مسئول در روزنامه ها توصیه دارم که بجای متهم کردن این و آن و انداختن توپ تقصیر در زمین دیگران پیش از اینکه دیر شود ابتدا به آسیب شناسی حوزه روزنامه نگاری در شیراز پرداخته و بدور از تعارفات و با شفافیت، واقعیات حوزه رسانه های مکتوب را به بررسی بنشینند زیرا دل بستن به کمک های دولتی، در بهترین حالت از روزنامه ها معجون بی هویتی می سازد که اکنون به آن رسیدیم.
1876/ 2027
نقطه مشترک و در واقع ترجیع بند این مقالات عدم حمایت ادارات و دستگاه های دولتی از رسانه های مکتوب شیراز، گرانی کاغذ و قطع یارانه مطبوعات بود که با تیترهایی از این دست که امر طلاع رسانی را به اتوبان یکطرفه تشبیه کرده بودند و دستگاه های دولتی را به باد انتقاد گرفته بودند که چرا همکاری بین ادارت و روزنامه ها مسیر یک طرفه به سمت ادارات و دستگاه های دولتی است.
اینکه روزنامه ها با مشکلات عدیده ای روبرو هستند و مهمترین آن هم مشکلات مالی و بدهی است هیچ تردیدی در آن نیست و بی شک این روند ممکن است به تعطیلی و بیکاری تعداد کثیری از خبرنگاران و عوامل فنی و اداری آنان ختم شود که در وضعیت فعلی جامعه دردی مضاعف محسوب می شود.
اما نکته ای که در این میان مغفول مانده و جای سئوال نیز دارد این است که چرا در هیچ یک از اظهارات این عزیزان دلیل نداشتن فروش دکه ای و روبرو نشدن روزنامه هایشان با اقبال عمومی مردم مطرح نمی شود؟ آیا با انداختن توپ در میدان فضای مجازی و دستگاه های دولتی و به تازگی خبرنگاران که در این میان هم از در می خورند و هم از دیوار، مشکلات حل می شود؟
نباید این واقعیت نادیده گرفته شود که روزنامه های فارس بیشتر خبرنامه و بولتن ادارات محسوب می شوند تا نشریه ای چالشگر که مردم خودشان و خواسته هایشان را درآن ببینند.
طبیعی است که بازی کردن در میدان دستگاه ها وادارات موجب دوری از مردم و در نتیجه بی رغبتی مردم برای قرار دادن روزنامه در سبد خرید روزانه به شکلی که در کشورهای توسعه یافته رخ می دهد، شود.
دیدن تیتر و اخبار و حتی عکس های مشترک و تکراری هر روزه روزنامه ها برای مردم هیچ جذایتی ایجاد نمی کند، لذا می طلبد که ابتدا در خود بیشتر بنگریم و علت را در عملکرد خود جویا شویم و این واقعیت را بپذیریم که در بحث خبررسانی که روزگاری در اختیار و انحصار روزنامه ها بود، از فضای مجازی و رسانه های دیجیتال و الکترونیک عقب می مانیم، پس باید راه چاره را در ایجاد تنوع مطالب و روی آوردن به مطالب تحلیلی و چالشی و صد البته مردمی و منطبق با خواست مردم جست.
مسیری که برخی نشریات در سطح ملی با روی آوردن به آن به توفیقاتی هم رسیده اند، حتی در شیراز خودمان نیز بوده اند نمونه هایی که از همین راه به منازل مردم راه پیدا کرده اند، روزنامه های شیراز هم با داشتن روزنامه نگاران توانمندی که متاسفانه به دلیل سیاست گذاری غلط مدیران یا دستشان برای نوشتن بسته شده و یا به انزوا کشیده شده اند، می توانند به این مهم دست یابند و البته در کنار آن کمک ها و یارانه ها هم به دلیل بودن شرایط خاص اقتصادی، تنها تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد می تواند برای گذر از بحران پیش رو کارساز باشد.
عامل دیگری که کار رسانه های مکتوب استان را به بیراهه کشانده این است که در چند ساله اخیر جایگاه های تعریف شده در روزنامه ها، نه به واسطه توانمندی که به دلیل صرفا همراهی، رفاقت و یا مناسبات سیاسی و سفارشی تقسیم می شود که این آفت رفته رفته تاثیرات مخرب خود را گذاشته و نشریات را خالی از محتوا ساخته است.
در پایان به عزیزان همکار و مسئول در روزنامه ها توصیه دارم که بجای متهم کردن این و آن و انداختن توپ تقصیر در زمین دیگران پیش از اینکه دیر شود ابتدا به آسیب شناسی حوزه روزنامه نگاری در شیراز پرداخته و بدور از تعارفات و با شفافیت، واقعیات حوزه رسانه های مکتوب را به بررسی بنشینند زیرا دل بستن به کمک های دولتی، در بهترین حالت از روزنامه ها معجون بی هویتی می سازد که اکنون به آن رسیدیم.
1876/ 2027
کپی شد