این سایت نوشت: آیت الله حاج سیدعلی اصغر دستغیب، از علمای مبارز و مبرز شیراز و صاحب نقشی فعال در پیروزی انقلاب اسلامی در این خطه است. ایشان در روزهای منتهی به باز گشت تاریخی حضرت امام خمینی (قده) به ایران، به تهران آمدند و شاهد حرکت‌ها و تصمیم‌گیری‌های آن دوره بوده‌اند. گفتگویی که در پیش رو دارید ، شامل برخی خاطرات ایشان از آن روزهای تاریخی است.
** در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، با مروری بر خاطرات بهمن سال57، این موسم فرخنده و ارجمند را گرامی می‌داریم. شنیدن این خاطرات از زبان جنابعالی به عنوان یکی از مبارزین آن سال‌ها مغتنم است. لطفا درآغاز، برای ما و خوانندگان از روزهای منتهی به بازگشت حضرت امام بگویید.
- آیت الله دستغیب: بسم الله الرحمن الرحیم. هنگامی که خبر بازگشت حضرت امام پخش شد، شور و شوق زایدالوصفی سراسر کشور را در برگرفت. همه مردم شادمانه از بازگشت امام حرف می‌زدند و در همه جا جلساتی برای برگزاری هر چه باشکوه‌تر مراسم استقبال از معظم‌له تشکیل می‌شد. از جمله این جلسات، جلسه‌ای بود که در دانشگاه شیراز برگزار شد و بنده هم دعوت شدم. همه امیدوار بودند و تصمیمات خوبی هم گرفته شد. لازم می‌دانم یادی کنم از آقای دکتر علی‌اکبر حسینی که بیش از همه فعالیت می‌کرد.

** پس از آن به تهران هم آمدید؟
- بله، همراه با عده‌ای از مردم عازم تهران و در منزلی در نزدیکی مسجد لرزاده مستقر شدیم. بی‌شک تهران هم هرگز آن صحنه‌ها و روزها را از خاطر نخواهد برد. همه مردم همدل و همزبان شهر را برای استقبال از امام آماده می‌کردند. چون هنوز تاریخ دقیق بازگشت حضرت امام معلوم نبود، بعد از نماز مغرب و عشاء به مدرسه رفاه رفتیم، چون می‌دانستیم یاران امام در آنجا جمع هستند و در واقع آنجا محل تصمیم‌گیری درباره مسائل جاری است و همه برنامه‌ریزی‌ها در آنجا صورت می‌گیرند. موقعی که رسیدم، شهید آیت الله بهشتی و حضرت آقا داشتند وارد مدرسه می‌شدند. نزدیک رفتم و سلام و احوالپرسی کردیم و وارد مدرسه شدیم. در آنجا حدود سی تن از علمای بزرگ و ارکان انقلاب از جمله شهیدآیت الله مطهری جمع شده بودند و جلسه بسیار با شکوهی بود.

** در آن جلسه درباره چه مسائلی بحث شد؟
یکی از بحث‌های مهم، تصمیم‌گیری درباره درخواست بختیار بود. او خواسته بود که در نوفل‌لوشاتو با امام ملاقات کند. امام با یاران و مشاوران خود در ایران مشورت کردند و پس از تبادل نظر، نهایتاً به این نتیجه رسیدند که قبل از استعفای بختیار از سمت خود، او را نپذیرند. البته بختیار زیر بار این تصمیم نرفت و متعاقباً دستور داد فرودگاه را ببندند و بازگشت حضرت امام به تعویق افتاد. در پی این رویداد، مردم خشمگین به سمت بهشت زهرا به‌راه‌افتادند و تظاهرات گسترده‌ای صورت گرفت. در بهشت زهرا شهید آیت الله بهشتی سخنرانی کرد. یادم هست که در طول سخنرانی ایشان دائماً هلیکوپتری بر فراز سر مردم در پرواز بود و مردم مشت‌های گره کرده خود را به سمت هلیکوپتر می‌گرفتند و شعار می‌دادند. پس از سخنرانی شهید بهشتی، قطع‌نامه‌ای توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(مدظله العالی) خوانده شد.

** حضرتعالی در تحصن اعتراضی دانشگاه هم حضور داشتید. خاطرات خود را از آن رویداد تاریخی بیان کنید.
- بله،خاطرم هست که به شکل مخفیانه به روحانیون مبارز اطلاع داده شد که سریع خود را به دانشگاه تهران برسانند و در تحصن اعتراضی، نسبت به ممانعت دولت بختیار از بازگشت امام شرکت کنند. سپس به شکل پراکنده و تک‌تک وارد دانشگاه شدیم که عوامل رژیم حساس و مانع از ورود ما نشوند. سپس در مسجد دانشگاه تهران جمع شدیم و تحصن شروع شد.

** این تحصن چقدر طول کشید؟
- حدود سه شبانه روز. مسجد دانشگاه مملو از روحانیون تهران و شهرستان‌ها بود. هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء، یکی از بزرگان سخنرانی می‌کرد و بعد از صرف شام مختصری به استراحت می‌پرداختیم. مردم انقلابی مومن در اطراف مسجد جمع شده بودند و با اینکه روحانیون متحصن از آنها می‌خواستند محوطه را ترک کنند و در آن سرما و نبود امکانات، خود را به زحمت نیاندازند، باز عده‌ای می‌ماندند. برخی هم به خانه می‌رفتند و باز فردا صبح بر‌می‌گشتند. با این همه، ما نگران بودیم که اگر محوطه دانشگاه را ترک کنند، ماموران رژیم برای متحصنین مزاحمت ایجاد کنند.
صبح‌ها پس از اقامه نماز صبح، روحانیون و مردم حاضر در دانشگاه راه‌پیمائی می‌کردند و شعار می‌دادند. مردم هم از این برنامه استقبال کردند و گروه گروه به دانشگاه و خیابان‌های اطراف آنجا آمدند. بزرگانی چون: شهید آیت‌الله مطهری، شهید آیت‌الله بهشتی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و مرحوم آیت‌الله طالقانی مردم را دعوت می‌کردند تا در عین حفظ آمادگی و هوشیاری، از رفتارهایی که به دست ماموران رژیم مستمسک برای سرکوب و خونریزی می‌دهد، پرهیز و نظم انقلابی خود را حفظ کنند. این سخنرانی‌ها -که تا ظهر طول می‌کشیدند- برای ارتقای سطح معلومات دینی و بینش انقلابی مردم و پاسخ به شبهاتی که توسط دشمنان انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور القا می‌شدند، بسیار موثر بودند.

** درآن روزها اخبار موثق چگونه به گوش مردم می‌رسید؟
مردم به واسطه همین تماس مستقیم با روحانیت مبارز، اخبار موثق را دریافت می‌کردند و با وظایف دینی و انقلابی خود آشنا می‌شدند. وحدت و یکپارچگی روحانیون سراسر کشور برای مردم اسباب دلگرمی و امیدواری زیادی بود و آنان نیز به تبعیت از رهبران دینی خود، سعی می‌کردند وحدت بین خود را حفظ کنند و از تفرقه بپرهیزند. از خیابان‌های اطراف دانشگاه صدای تیراندازی و فریاد مردم شنیده می‌شد و عده‌ای از جوانان ما به شهادت رسیدند. یادم هست که مردم فریاد می‌زدند:« رهبران! رهبران! ما را مسلح کنید!»
عصرها هم در مسجد دانشگاه جلسات بحث و سخنرانی و خواندن سرودهای انقلابی برگزار می‌شدند. عده‌ای از علما و روحانیون امکان حضور دائمی در بین متحصنین را نداشتند و می‌آمدند و چند ساعتی می‌ماندند می‌رفتند. از جمله یکی از شب‌ها شهید آیت‌الله دستغیب آمدند و چند ساعتی در جمع متحصنین بودند. اخبار تحصن دانشگاه توسط بعضی از روزنامه‌ها و نشریاتی که خود را تا حدودی از قید رژیم شاه رها کرده بودند، منتشر می‌شد و بر شور انقلابی مردم می‌افزود.

** در کمیته استقبال از امام چه خبر بود؟ شرایط آن جمع را چگونه دیدید؟
- بالاخره آن روزهای دشوار سپری شدند و خبر آمد که حضرت امام در روز دوازدهم بهمن برمی‌گردند. شب عجیبی بود و ما برای ورود ایشان لحظه‌شماری می‌کردیم. صبح پس از اقامه نماز، کارت‌های مخصوص ورود به سالن فرودگاه را توزیع کردند و ما جلوی دانشگاه منتظر ماندیم که وسیله نقلیه بیاید و ما را ببرد. این انتظار خیلی طولانی شد و آیت‌الله دستغیب که ضعف داشتند فرمودند: بروید یکی از آقایان بپرسید تا کِی باید منتظر بمانیم؟ من حسب‌الامر ایشان رفتم و از یکی از آقایان دست‌اندرکار امور سوال کردم که پاسخ سردی داد! قضیه برایم غیرمنتظره بود. برگشتم و در راه مراجعت پایم به جدول کنار خیابان گرفت و عینکم افتاد و شکست! بسیار نگران و متاثر شدم، چون بدون عینک امکان این را نداشتم که هنگام ورود حضرت امام، ایشان را از دور ببینم. در این موقع حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در پیاده رو بودند به طرفم آمدند و با رویی گشاده پرسیدند که عینکم را چه کرده‌ا‌م. برخورد ایشان به قدری همراه با لطف و محبت بود که نگرانی خود را از یاد بردم! سپس ایشان عینکی را از جیبشان در آوردند و به من دادند و گفتند: این را امتحان کنید. عینک را زدم و احساس کردم بهتر می‌بینم و نگرانی من تا حد زیادی برطرف شد. خاطره این لطف ایشان هرگز از یادم نمی‌رود. سرانجام وسیله نقلیه آمد و همگی به سمت فرودگاه حرکت کردیم.
مردم تهران در گروه‌های چند صد نفری، تمام خیابان‌های اطراف را پوشانده و برای دیدن امام، از در و دیوار بالا رفته بودند. آن روز صحنه‌های تکرار ناشدنی فراوانی را شاهد بودیم. سرانجام به سالن فرودگاه رسیدیم و کمی بعد حضرت امام وارد شدند. گروهی از جوانان و نوجوانان سرود «خمینی ای امام» را خواندند و سپس امام با مردم سخن گفتند. بعد از آن امام در میان استقبال بی‌نظیر تاریخی به طرف بهشت زهرا حرکت کردند و در آنجا سخنرانی باشکوهی را انجام دادند و خطوط حکومت جمهوری اسلامی را به اشارتی تعیین کردند. جلسه دیدار امام و روحانیون نیز، پس از نماز مغرب و عشاء در مدرسه رفاه برگزار شد و ما پس از ملاقات با امام به شیراز برگشتیم.

** پیروزی انقلاب در شیراز را چگونه روایت می‌کنید؟
- در شیراز تظاهرات تا روز 22 بهمن ادامه داشت و در آن روز در صحن شاهچراغ جمع شدیم. گویی همه مردم شیراز داشتند به شاهچراغ آمدند و قرار شد از آنجا برای خلع سلاح کلانتری‌ها حرکت کنند. کلانتری‌های3 و 4 تسخیر و خلع سلاح شدند، اما شهربانی مقاومت کرد و با تیراندازی از بالای برج‌های ارگ کریم‌خانی، عده‌ای از مردم را به شهادت رساندند، اما سرانجام با مقاومت مردم، شهربانی هم تسخیر شد. با شور و ایثار و مقاومت مردم، سرانجام رژیم شاه سقوط کرد و صداوسیمای فارس تسخیر شد و پیام پیروزی انقلاب که توسط شهید آیت‌الله شیخ فضل الله محلاتی قرائت شده بود، پخش گردید.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
6114/ 2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.