در این یادداشت به قلم محمد شفیعی رئیس کانون مربیان فوتبال فارس آمده است: سال ١٣٧٨ زمانی که برای یکدوره کلاس مربیگری به آلمان رفته بودم یکی از کارشناسان فوتبال این کشور به من گفت که فوتبال ایران نیاز به تجدیدنظر در بحث فرهنگی دارد و ضعف در این مسأله باعث میشود که فوتبال ما پیشرفت نکند مگر اینکه فوتبالمان را از نظر فرهنگی ارتقا دهیم. پیشرفت تکنولوژی غیرقابل انکار است . در واقع تکنولوژی بوجود آمد تا در هزینه و وقت انسان صرفهجویی شود. وقتی آنسوی دنیا یک اتفاق میافتد و ما بلافاصله از آن اطلاع داریم این نشاندهنده فواید تکنولوژی است، اما باید از آن استفاده درست شود که متأسفانه در کشور ما استفاده درست از آن نمیشود و نمونههای آن را هم قبلاً دیدهایم. به عنوان مثال توهینهایی که به لیونل مسی بعد از قرعه کشی مسابقات جام جهانی ٢٠١4 شد یا نمونههای دیگری که نشاندهنده ضعف فرهنگی ما در استفاده از فضای مجازی است. ما نمیتوانیم فضای مجازی را در جامعه حذف کنیم اما باید نحوه استفاده درست از آن را یاد بگیریم. در اوایل انقلاب عدهای مخالف سینما بودند اما در واقع سینما به معنای کلمه بد نبود و مشکل با پخش فیلمهایی بود که در سینما اکران میشد. در حال حاضر هم فضای مجازی هیچ مشکلی ندارد اما نحوه استفاده آن باعث شده تا بازیکنان فوتبال و دیگر ورزشها آسیب ببینند.
یک رفتار نابههنجار در فضای مجازی این روزها در گروههای فوتبالی و مرسوم بین مربیان محترم (البته نه همه آنها) آنست که:
تقاضای رای دادن به شخص خاص یا بازیکن و تیم خاصی از سایر همکارانشان دارند. در نگاه اول شاید بگویید این یک مسئله بسیار پیشپا افتاده است و نیازی به اینهمه نگاه ریزبینانه ندارد؛ اما باید بگویم این یک آسیب است، آنهم یک آسیب رفتاری-اجتماعی!چرا؟
به دلیل اینکه رفتار ما در فضای مجازی معرف شخصیت حقیقی ماست، درواقع این رفتار مجازی نمود طرز تفکر ما در دنیای واقعی است. حتی فراتر، نوع تایپ ما و استفاده از علایم نگارشی در پیام ها، نشاندهنده میزان اهمیتی است که برای قدرت برقراری ارتباط صحیح و البته ارزش قائل بودن به زبان رسمی خود، داریم. بسیار دیده شده که مربیان عزیز ما(نه همه آنها)، در گروههای تلگرامی یا در پیامهای شخصی که ارسال می کنند علاوه بر اینکه غلط املایی دارند، نمیتوانند منظور خود را با استفاده از دایره واژگان کمی که در ذهنشان دارند برسانند؛ لذا یک نوع «گسست ارتباطی» بین فرستنده و گیرنده ایجاد می شود. عمده دلیل آنهم سواد نوشتاری و مطالعاتی پایین ما است! و اما آنچه که امروز در فضای مجازی با انبوه کانال های تلگرامی رسمی، غیر رسمی و نیمه رسمی، مرسوم شده است آنست که نظرسنجیهایی را در مورد یک موضوع یا رویداد خاصی منتشر میکنند و همه میدانیم ارزش واقعی ندارند بلکه بیشتر برای افزایش ممبر یا دیده شدن کانال مذکور میباشد.
بعنوان مثال اگر قرار است برترین بازیکن فلان لیگ از فلان استان نظر سنجی شود؛ خود آن بازیکن یا مربیاش و یا حامیانش پیامی با این مضمون به کلیه گروهها، کانالها و افراد در دسترس می فرستند:
«لطفا به آقای ایکس رأی بدهید»!
نکته اینجاست:
اینگونه رأی جمع کردنها برای چیست؟
فرد یا افرادی که فلان بازیکن را نمیشناسند چگونه رأی بدهند؟
اگر بازیکن را هم بشناسند، نسبت به خصوصیات بازی او اطلاعی ندارند پس چگونه رأی دهند؟
اگر خصوصیات بازیکن را هم میدانند، پس باز هم چگونه نسبت به خصوصیات سایر کاندیداها مقایسه کرده و به او رأی بدهند، شاید فلان کاندید واقعا برتر از این بازیکن مورد نظر باشد. (فرقی نمیکند همین موضوع برای مربیان، داوران و تیمها نیز صدق میکند.)
فاجعهبارتر از همه اینها آنجاست که:
فرد یا افراد بدون هیچگونه شناخت و در نظر گرفتن صلاحیتهای حداقلی مربوط به آن رویداد یا موضوع، میروند و رأی میدهند؛ چون هزینهای برای آنها ندارد و یک لایک یا لمس تنها صرف انرژی آنهاست؛ چون به احترام یا به درخواست یا رفاقت با فردی که از آنها خواسته است؛ میروند و رأی می دهند.
این مسئله پیشپا افتاده نیست، بلکه معرف جامعه ورزشی، رسانهای، و سواد اجتماعی، حقوقی، مدنی ما است.
وقتی یک مربی غلط املایی زیادی دارد و به اصول فنون نگارش اهمیت نمیدهد و به طور کلی دایره واژگان محدودی دارد، این نشاندهنده آنست که این مربی مطالعه ندارد، تحقیق و بروزرسانی ندارد، زحمت اندیشیدن و پربار کردن جایگاه خود را ندارد. یعنی اولین اصل صلاحیتمندی یک مربی را؛ میتوان گفت فاقد آن است. وقتی درخواست میکند به کسی رأی دهیم که در شرایط بالا ذکر شد؛ یعنی این مربی اسیر جو سرگرمکنندهی فضای مجازی است، نه مراقبت از رفتار و صیقل اندیشه خویش برای منزلتیابی! و وقتی کسی بدون شناخت رأی می دهد، می شود یک فرد غیرمستقل و غیرحقطلب!
حال چرا این رفتار نابههنجار مجازی، نمود واقعی دارد؛ کافی است انتخابات شورای شهرها و روستاها را به یاد بیاوریم. ملاک انتخاب کردن افراد آیا عملکرد آنها و شناخت دقیق از برنامههایشان است یا بر اساس آشنا بودن قومی _ قبیلهای و یا وعدههای منفعترسانی پس از منتخب شدن؟(به سطوح بالاتر هم میتوان تعمیم داد.)
بله اینجاست که باید بگوییم این رفتار پیشپا افتاده نیست و پشت آن یک آسیب اجتماعی، فرهنگی و حقوقی عمیقی نهفته است که مقصر آن نه امریکاست، نه منافقان و نه قاجار! اندکی مراقبت از اندیشه خود جای دوری نمی رود!
راهکارهای مقابله با ضعف فرهنگی در فوتبال
فوتبال ما به عنوان یکی از جزایری است که در یک مجمعالجزایر واقع شده است. ما در جامعه هم ضعف فرهنگی زیادی را شاهد هستیم. برای مثال در اتوبان، یک فرد که ماشین 5٠٠میلیونی زیرپایش است هر چیزی را که میخورد به بیرون پرت می کند و نمونههای فرهنگی از این قبیل به وفور در جامعه اتفاق میافتد. فوتبال هم به عنوان جز کوچکی از جامعه از این قاعده مثتثنی نیست. مسئولان فوتبال اروپا و بهخصوص باشگاههای فوتبال اروپا از وکلای برجستهای استفاده میکنند که اگر بازیکنی یک کلمه خلاف باشگاه صحبت کند میتوانند آن بازیکن را توبیخ کنند، اما در فوتبال ما اگر بازیکنان هر حرکت و مصاحبهای علیه باشگاه هم انجام دهند هیچ کس نمیتواند آنها را بازخواست کند. مقایسه فوتبال ما با فوتبال اروپا یک مقایسه معالفارق است، زیرا تفاوت زیادی بین ما و آنها وجود دارد. اما مسئولان فوتبال میتوانند با کمک گرفتن از مدیران فرهنگی و همچنین اساتید فرهنگی دانشگاهها در باشگاهها کارهای زیادی را روی ضعفهای فرهنگی بازیکنان انجام دهند.
6114/ 2027
دریافت: علی اکبر خرامش ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
یک رفتار نابههنجار در فضای مجازی این روزها در گروههای فوتبالی و مرسوم بین مربیان محترم (البته نه همه آنها) آنست که:
تقاضای رای دادن به شخص خاص یا بازیکن و تیم خاصی از سایر همکارانشان دارند. در نگاه اول شاید بگویید این یک مسئله بسیار پیشپا افتاده است و نیازی به اینهمه نگاه ریزبینانه ندارد؛ اما باید بگویم این یک آسیب است، آنهم یک آسیب رفتاری-اجتماعی!چرا؟
به دلیل اینکه رفتار ما در فضای مجازی معرف شخصیت حقیقی ماست، درواقع این رفتار مجازی نمود طرز تفکر ما در دنیای واقعی است. حتی فراتر، نوع تایپ ما و استفاده از علایم نگارشی در پیام ها، نشاندهنده میزان اهمیتی است که برای قدرت برقراری ارتباط صحیح و البته ارزش قائل بودن به زبان رسمی خود، داریم. بسیار دیده شده که مربیان عزیز ما(نه همه آنها)، در گروههای تلگرامی یا در پیامهای شخصی که ارسال می کنند علاوه بر اینکه غلط املایی دارند، نمیتوانند منظور خود را با استفاده از دایره واژگان کمی که در ذهنشان دارند برسانند؛ لذا یک نوع «گسست ارتباطی» بین فرستنده و گیرنده ایجاد می شود. عمده دلیل آنهم سواد نوشتاری و مطالعاتی پایین ما است! و اما آنچه که امروز در فضای مجازی با انبوه کانال های تلگرامی رسمی، غیر رسمی و نیمه رسمی، مرسوم شده است آنست که نظرسنجیهایی را در مورد یک موضوع یا رویداد خاصی منتشر میکنند و همه میدانیم ارزش واقعی ندارند بلکه بیشتر برای افزایش ممبر یا دیده شدن کانال مذکور میباشد.
بعنوان مثال اگر قرار است برترین بازیکن فلان لیگ از فلان استان نظر سنجی شود؛ خود آن بازیکن یا مربیاش و یا حامیانش پیامی با این مضمون به کلیه گروهها، کانالها و افراد در دسترس می فرستند:
«لطفا به آقای ایکس رأی بدهید»!
نکته اینجاست:
اینگونه رأی جمع کردنها برای چیست؟
فرد یا افرادی که فلان بازیکن را نمیشناسند چگونه رأی بدهند؟
اگر بازیکن را هم بشناسند، نسبت به خصوصیات بازی او اطلاعی ندارند پس چگونه رأی دهند؟
اگر خصوصیات بازیکن را هم میدانند، پس باز هم چگونه نسبت به خصوصیات سایر کاندیداها مقایسه کرده و به او رأی بدهند، شاید فلان کاندید واقعا برتر از این بازیکن مورد نظر باشد. (فرقی نمیکند همین موضوع برای مربیان، داوران و تیمها نیز صدق میکند.)
فاجعهبارتر از همه اینها آنجاست که:
فرد یا افراد بدون هیچگونه شناخت و در نظر گرفتن صلاحیتهای حداقلی مربوط به آن رویداد یا موضوع، میروند و رأی میدهند؛ چون هزینهای برای آنها ندارد و یک لایک یا لمس تنها صرف انرژی آنهاست؛ چون به احترام یا به درخواست یا رفاقت با فردی که از آنها خواسته است؛ میروند و رأی می دهند.
این مسئله پیشپا افتاده نیست، بلکه معرف جامعه ورزشی، رسانهای، و سواد اجتماعی، حقوقی، مدنی ما است.
وقتی یک مربی غلط املایی زیادی دارد و به اصول فنون نگارش اهمیت نمیدهد و به طور کلی دایره واژگان محدودی دارد، این نشاندهنده آنست که این مربی مطالعه ندارد، تحقیق و بروزرسانی ندارد، زحمت اندیشیدن و پربار کردن جایگاه خود را ندارد. یعنی اولین اصل صلاحیتمندی یک مربی را؛ میتوان گفت فاقد آن است. وقتی درخواست میکند به کسی رأی دهیم که در شرایط بالا ذکر شد؛ یعنی این مربی اسیر جو سرگرمکنندهی فضای مجازی است، نه مراقبت از رفتار و صیقل اندیشه خویش برای منزلتیابی! و وقتی کسی بدون شناخت رأی می دهد، می شود یک فرد غیرمستقل و غیرحقطلب!
حال چرا این رفتار نابههنجار مجازی، نمود واقعی دارد؛ کافی است انتخابات شورای شهرها و روستاها را به یاد بیاوریم. ملاک انتخاب کردن افراد آیا عملکرد آنها و شناخت دقیق از برنامههایشان است یا بر اساس آشنا بودن قومی _ قبیلهای و یا وعدههای منفعترسانی پس از منتخب شدن؟(به سطوح بالاتر هم میتوان تعمیم داد.)
بله اینجاست که باید بگوییم این رفتار پیشپا افتاده نیست و پشت آن یک آسیب اجتماعی، فرهنگی و حقوقی عمیقی نهفته است که مقصر آن نه امریکاست، نه منافقان و نه قاجار! اندکی مراقبت از اندیشه خود جای دوری نمی رود!
راهکارهای مقابله با ضعف فرهنگی در فوتبال
فوتبال ما به عنوان یکی از جزایری است که در یک مجمعالجزایر واقع شده است. ما در جامعه هم ضعف فرهنگی زیادی را شاهد هستیم. برای مثال در اتوبان، یک فرد که ماشین 5٠٠میلیونی زیرپایش است هر چیزی را که میخورد به بیرون پرت می کند و نمونههای فرهنگی از این قبیل به وفور در جامعه اتفاق میافتد. فوتبال هم به عنوان جز کوچکی از جامعه از این قاعده مثتثنی نیست. مسئولان فوتبال اروپا و بهخصوص باشگاههای فوتبال اروپا از وکلای برجستهای استفاده میکنند که اگر بازیکنی یک کلمه خلاف باشگاه صحبت کند میتوانند آن بازیکن را توبیخ کنند، اما در فوتبال ما اگر بازیکنان هر حرکت و مصاحبهای علیه باشگاه هم انجام دهند هیچ کس نمیتواند آنها را بازخواست کند. مقایسه فوتبال ما با فوتبال اروپا یک مقایسه معالفارق است، زیرا تفاوت زیادی بین ما و آنها وجود دارد. اما مسئولان فوتبال میتوانند با کمک گرفتن از مدیران فرهنگی و همچنین اساتید فرهنگی دانشگاهها در باشگاهها کارهای زیادی را روی ضعفهای فرهنگی بازیکنان انجام دهند.
6114/ 2027
دریافت: علی اکبر خرامش ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
کپی شد