فرهنگ و هنر شیراز، این روزها دست پر است. کدام شهر ایران مانند شیراز 4 پردیس سینمایی دارد؟ یا این همه کافیشاپ و انبوهی از کنسرتها و نمایشهایی که اینجا و آنجای شهر روی صحنه میروند؟! با اینکه هنوز زیرساختهای فرهنگی در شیراز کاستیهایی جدی دارد ولی دست کم روح هنر در اینجا و آنجای شهر پرسه میزند. البته با این تفاوت که بیشتر از همه طبقه متوسط یا طبقه بالا در سبد مصرفیشان خوراک فرهنگی و هنری دارند تا طبقه پایین جامعه. این طور که به نظر میرسد، برخی از هنرمندان هم تلاش میکنند بیشتر هنرشان را متناسب با ذائقه طبقه متوسط ارائه کنند تا اینکه به میان قشرهای در خطر آسیب بروند و در پی «تاثیر هنر بر کاهش مشکلات جامعه باشند». در سالهای اخیر، شهرداری زیرساختهای فرهنگی-هنری زیادی در شیراز ایجاد کرده. مانند انبوهی از فرهنگسراها در اینجا و آنجای شهر یا سالن نمایش که در پارک کوی زهرا شیراز با معماری چشمنوازی راهاندازی شده است. البته برخی از این فرهنگسراها -این طور که کارشناسان میگویند- نارساییهای زیادی دارند منتها مشکل بزرگتر شاید مواد فرهنگی و هنری باشد که در آنها عرضه میشود؛ کلاسهای آشپزی، ایروبیک و برنامههایی از این دست. این است که اکنون هنرمندان شیرازی میگویند باید تجدیدنظر بنیادی در شیوه فعالیت این فرهنگسراها صورت بگیرد؛ آن هم در شرایطی که مسئولان تازه شهرداری و شورای شهر شیراز از «رویکرد فرهنگی» خود سخن به میان میآورند.
تماشای تئاتر در دروازه کازرون؟
«آخر چه کسی میرود دروازه کازرون تئاتر ببیند؟»؛ این اعتراض یکی از هنرمندان عرصه تئاتر در شیراز است، وقتی که بحث از راهاندازی دوباره تئاتر شیراز در مکان قدیمیاش -دروازه کازرون- به میان آمد. او با من تماس گرفت و خواست که اعتراضش در روزنامه منتشر شود اما واکنش ها به این اعتراض متفاوت بود. برخی از آن حمایت کردند و معتقد بودند که هنرهای مختلف از جمله تئاتر باید در نقاط مرفه و شمالی شهر توسعه پیدا کنند. واکنش شماری هم این بود که اتفاقا هنر باید به میان توده مردم برود تا بتواند رسالت خود را برای بهبود زندگی شهروندان مختلف به درستی ایفا کند. در نهایت مجموعه تئاتر شهر در دروازه کازرون بهرهبرداری شد ولی این طور که به نظر میرسد، همچنان بسیاری از هنرمندان تمایل دارند مخاطبشان طبقه متوسطی باشد که هم دستش به دهانش میرسد و هم خود با آسیبهای اجتماعی کمتری دست و پنجه نرم میکنند. به نظر برخی از هنرمندان، چنین چیزی در تضاد با «رسالت هنر» است. آن هم در شرایطی که طبق یافتههای علمی، هنر و آسیبهای اجتماعی رابطهای مستقیم و معنادار با هم دارند. یعنی جامعهای که بیشتر «هنر» مصرف میکنند، آسیبهای کمتری دارند و جامعهای که مردم آن غمگین هستند، بیشتر مستعد بروز مشکلات سخت. این است که شاید در روزهای کنونی که انبوه خبرهای غمگین مردم ایران را مدام بمباران میکند، "هنر" بهترین فرصت برای کاهش پیامدهای منفی این رویدادهای غم انگیز باشند.
عباس سرافراز، هنرمند آهنگساز و نوازنده کمانچه نیز همین نظر را دارد که هنر باید به کمک جامعه بیاید. او به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید که بارها به فرهنگسرای محله سهلآباد -به عنوان یک محله کمتربرخوردار- رفته و برنامه آموزش کمانچه را اجرا کرده: «آنهایی که در محلههای کمتر برخوردار زندگی میکنند، بیشتر از همه در خطر آسیب هستند. به ویژه کودکان این محلهها که دسترسی کمتری به برنامههای فرهنگی و هنری دارند. خانواده بسیاری از آنها نمیتوانند شهریه دورههای موسیقی، تئاتر و... را بپردازند و این اهمیت بردن "هنر" به میان آنان را بیشتر میکند».
اینجا است که به نظر این هنرمند، فرهنگسراهای شهرداری اهمیت زیادتری پیدا میکنند. فرهنگسراهایی که در دل محلهها ساخته شدهاند. به نظر سرافراز، شهرداری حتی میتواند با دادگستری همکاری کند تا این گونه از جرم پیشگیری شود. من خود، پژوهشی داشتهام با عنوان «اثربخشی قصه درمانی بر کاهش پرخاشگری و افزایش مهارتهای اجتماعی در کودکان پیش دبستانی». فرضیههای پژوهش که تبیین کننده این اثربخشی بود، همگی تایید شدند. جز قصه درمانی، انبوهی دیگری از روشهای هنری در کاهش آسیبهای اجتماعی و روان شناختی به کار میآیند همچون موسیقی درمانی، نمایش درمانی، گِل درمانی و هزار و یک روش هنری دیگر اما انگار، هنرمندان همچنان بیشتر دلشان با فرهنگسراها، نگارخانهها و سالنهای نمایش پر زرق و برق و به اصطلاح «لاکچری» بالای شهر است، تا فرهنگسراهایی که در دل محلههای شهر قرار گرفتهاند.
با این همه کاستی چه باید کرد؟
همیشه انتقاد میشد که شهرداری این همه فرهنگسرا ساخته ولی در آنها کلاس آشپزی و ایروبیک برگزار میشود. برای نمونه مهدی امیدبخش، معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید: «بسیاری از برنامه هایی که در گذشته در فرهنگسراها برگزار میشد؛ از ضریب کیفی پایینی برخوردار بود و عملا جنبه فرهنگی و هنری نداشت. اکنون البته من امیدوار هستم به اینکه تغییری در این وضع پیش بیاید. به ویژه اینکه در شهرداری و شورای شهر کسانی سر کار آمده اند که نگاه فرهنگی دارند و فرهنگ و هنر را جزو دغدغههای خود میدانند».
در دوره گذشته، بیشتر اعتبارات فرهنگی شهرداری صرف توسعه زیرساختهای عمرانی این حوزه میشد. برخی میگویند، با آن ترکیبی که کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای چهارم داشت؛ نمیشد به اینکه آن شورا بتواند رویکرد فرهنگی خاصی در پیش بگیرد، دل بست. اینک اما به نظر معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، پیامهای مثبتی از شهرداری میرسد: «خوشحال هستیم که این نگاه متعالی در شهرداری وجود دارد که میخواهند به سمت توسعه فرهنگی بروند به همین خاطر امیدوار هستیم که بتوانیم راهکاری در پیش بگیریم که بتوان فرهنگسراها را به سمتی ببریم که اهل هنر آنها را اداره کنند؛ بسیاری از فرهنگسراها میتوانند جای خوبی برای فعالیتهای تجسمی، تئاتر، موسیقی و... باشند».
همه هنرمندان البته به فرهنگسراها خوشبین نیستند. برای نمونه، فرزاد حسنزاده، هنرمند نقاشیخط به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید که بسیاری از فرهنگسراهایی که در شیراز ساخته شده، نمیتوانند آن مرجعیت هنری که نیاز است را داشته باشند: «فرهنگسراها عمدتا در محلهها قرار گرفتهاند و بهتر است کارکردشان فعالیتهای بومی و محلهای باشد. در این فرهنگسراها کلاسهای نقاشی، خط، ایروبیک، ژیمناستیک و برنامههایی از این دست برگزار میشود که در همین حد مناسب است؛ واقعیت این است که در شیراز فرهنگسرایی را نداریم که از اصالت هنری برخوردار باشند؛ مانند آنچه در قالب فرهنگسرای نیاوران در تهران میبینیم».
به نظر این هنرمند، اینکه بگوییم «فرهنگسراها در توسعه فرهنگی جامعه میتوانند اثرگذار باشند» را «نخنما و کلیشهای» است. او توضیح میدهد: «راستش را بخواهید من چنین بضاعتی را در فرهنگسراهای ایران نمیبینم که بتوانند در ارتقای فرهنگی جامعه موثر باشند».
این دیدگاه آقای حسنزاده در میان برخی مسئولان شهرداری و اعضای شوراهای شهر هم خریدار دارد. برای نمونه، سولماز دهقانی، عضو کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر شیراز به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید که برخی از فرهنگسراهای شیراز به طور همزمان از امکاناتی مانند «آمفی تئاتر»، «کتابخانه»، «سالن مطالعه» و... برخوردار نیستند: «به جز فرهنگسراهایی که اخیراً ساخته شده اند، بسیاری از آنها این امکانات را ندارند. ضمن اینکه میبینیم در همه فرهنگسراهای تهران هر هفته انبوهی از برنامههای فرهنگی مانند کنسرت، نمایش، و... برگزار میشود ولی در هیچ کدام از فرهنگسراهای شیراز خبری از این برنامهها نیست. بسیاری از فرهنگسراهای ما در ساعتهایی که باید به مردم خدمات ارائه بدهند، تعطیل میشوند و این گونه کار پیش نمیرود».
به نظر خانم دهقانی، فرهنگسراها میتوانند تبلور بسیاری از ظرفیتهای کلانشهر شیراز باشند مانند عنوان شهر خلاق ادبی که هرگز به شیراز نرسید ولی با استفاده از ظرفیت فرهنگسراها میشد برای شیراز در این زمینه برندسازی کرد.
چشم امید تئاتریها
با همه کاستیهای فرهنگسراها، باز هم بسیاری از هنرمندان این شهر به آنها چشم امید بستهاند. به ویژه تئاتریها. به ویژه آن دسته از هنرمندان تئاتر که میگویند، آمادهاند به میان مردم بروند و برایشان نمایش اجرا کنند. امیر صادقی، رئیس انجمن نمایش فارس به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید که این فرهنگسراها، اگر در اختیار هنرمندان باشند، میتوانند تقسیم بندی موضوعی پیدا کنند و فرصتی باشند برای پرورش مخاطبان حرفهای تئاتر: «بسیاری از سالنهایی که شهرداری ساخته، عملا بیاستفاده ماندهاند. اگر در اختیار ما قرار میگرفتند، میتوانستیم هر کدام را به صورت موضوعی تقسیمبندی کنیم. آن وقت اگر کسی بخواهد کار کودک ببیند، کار طنز یا واقعگرا و... میداند به کدام سالن نمایش باید مراجعه کند».
او ادامه میدهد: «این سالنها به ما فرصت میدهند تا مخاطب حرفهای تربیت کنیم و آن وقت تماشای تئاتر هم در میان سبد مصرف خانوادههای قرار بگیرند».این فرهنگسراها میتوانند فرصتی هم باشند برای برون رفت از این غم و اندوه که بر دل خیلی از مردم ایران سنگینی میکنند اما آیا به راستی عزمی هست که فرهنگسراهای خالی از هنر، فرصتی باشند برای گذار مردم از غم به شادی؟ باید دید.
46