اسطوره واژهای است که با هیستوری خویشاوندی دارد که به معنی جست و جو، آگاهی، داستان و سرگذشت است. گاهی اسطوره را معادل افسانه می دانند ولی برخی دیگر آن را شخصیت یا آیین یا روشی می دانند که ریشه در مافوق طبیعی دارد و به صحت آن کمتر کار داریم بلکه معنای آن برای الگوگیری مهم است.
اسطوره یعنی عقیده، شخص و یا روشی که می تواند نماد باشد و بر مبنای این نماد عقاید را شکل داد.مثلا می گوییم فلان شخص اسطوره شجاعت است.
عباس مخبرچندی پیش کارگاه سه روزه درباره اسطوره و هنر در شیراز برگزار کرد و فرصتی شد تا خبرنگار ایرنا در گفت و گو با او دیدگاه هایش در مورد اسطوره را بپرسد و بدانیم وقتی می گوید اسطوره سرنخی است برای زندگی، معنای این سخن چیست.
او اهل استان فارس است و سال 1332 در سیوند از توابع مرودشت فارس متولد شده است، پس از اخذ دیپلم به دانشکده نفت رفت و پس از آن به تحصیل در رشته فیزیک مشغول شد اما در ادامه راه به علوم انسانی تغییر مسیر داد و به تحصیل در رشته جامعه شناسی پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد زبان شناسی را نیز از دانشگاه تهران دریافت کرد. او با ترجمه دهها عنوان کتاب در حوزه علوم انسانی و مشخصاً اسطوره شناسی مقبول بسیاری در میان اهل دانش است.
از عباس مخبر پرسیدیم چه اتفاقی افتاد که از رشته ای مثل نفت و بعد در ادامه اش فیزیک به سراغ جامعه شناسی و اسطوره شناسی رفت و علوم انسانی را برای ادامه راه علمی زندگیاش برگزید؟
پاسخ داد:خودم هم نمی دانم چطور اتفاق افتاد ولی اتفاق افتاد. انسان در مقطعی از زندگی فکر میکند چیزی خوب است و بعد از مدتی از یک چیز دیگر خوشش می آید به هرحال در هر حوزهای از دانش بشری که در آن غوطه بخوری و کار کنی، قاعدتاً پاسخ مسائلی را می یابی. اسطورهشناسی هم همین گونه است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که تفکر و اندیشه اسطورهای در آن قوی است و حضوری جدی و سنگین دارد درنتیجه شناخت اسطورهها به ما کمک میکند واکنشهایی سنجیده تر در قبال مسائلی که برایمان پیش میآید، داشته باشیم.
پرسش دیگر ما این بود که نقطه اشتراک اسطورههای کشورهای مختلف چیست یا به بیان دیگر بشر در مسیر تکامل به چه فکر میکرده است؟
مخبر گفت:اشتراک اسطورهها بسیار است. آنقدر اشتراک دارند که بعضی اسطوره شناسها نظریه اسطوره یگانه را مطرح میکنند که همان نظریه ژوزف کمبل است و براساس آن یک اسطوره بیشتر نداریم و آن اسطوره سفر قهرمان است که سفری درونی است و همه انسانها این سفر درونی را انجام میدهند منتها بحث آن اسطوره شناس هایی که من هم قبول شان دارم این است که ریشه این اسطورهها یکی است، فقط رنگ و لعاب محلیاش باهم فرق میکند و در هر فرهنگی، ویژگیهای آن فرهنگ را به خود گرفته وگرنه قهرمان در همه اسطورهها تقریباً الگویی مشابه را دنبال میکند.
از دیدگاه مخبر، شناخت اسطورهها به کدام دغدغه انسان پاسخ میدهد؟
او می گوید:انسان در جست وجوی معناست. علم، معنا بخشی نمیکند، ارزشی نیست و خوب و بد در آن وجود ندارد. علم توصیف گر است، میگوید این هست. آنچه میگوید خوب و بد چیست یا اخلاق است یا اسطوره است یا دین و اینها هستند که در حوزه خوب و بد وارد میشوند؛ بنابراین جهانی که علم به ما میدهد، جهانی است که معنا ندارد اما هستی جهانی که اسطوره به ما ارائه میکند، معنا دارد از جایی شروع می شود و به جایی ختم میشود.
برایمان جالب بدود بدانیم در بین اسطورهها کدام یک برای عباس مخبر اسطوره شناس هیجان انگیزتر است و بیشتر مجذوب آن شده است؟
پاسخ یا درواقع انتخاب او اسطوره سیزیف است.چرا؟ چون از دیدگاه مخبر، سیزیف قهرمانی است که محکوم میشود کاری بیهوده را سراسر عمر انجام دهد. او دو انتخاب بیشتر ندارد یا این کار بیهوده را انجام دهد یا به فرمان خدایان گردن بگذارد. سیزیف انتخاب میکند کاری بیهوده را انجام دهد اما سعی میکند عاشق این کار بیهوده باشد. میگوید این سنگ مال من است، برش میدارم، میبرمش آن بالا، ولش میکنم بیاید پایین، باز هم میبرمش بالا. سنگ من است. سنگم را دوست دارم. این برای من جالب است؛ چون سیزیف آدمی است که از بیهودگی، معنا در میآورد. کار سیزیف کاری است که همه ما میکنیم. زندگی روزمره ما همانقدر کسالتبار است که کار سیزیف میتواند کسالت بار باشد. ما با یک انتخاب مواجهیم یا این را به چیزی تبدیل کنیم که دوستش داریم یا همهاش در برزخ زندگی کنیم. من فکر میکنم سیزیف به ما میگوید چطور بهتر است.
می پرسیم بدین ترتیب ما آفریننده معنا هستیم، معنای چیزهایی که ممکن است خیلی هم بیمعنی به نظر برسد؟
پاسخ وی چنین است:بله یعنی ما میتوانیم از بیمعنایی هم خوشمان بیاید. کار بسیار سختی است. خیلیها میتوانند با امید راحت زندگی کنند اما آنها که میتوانند با ناامیدی زندگی کنند، جنسشان فرق میکند یا باید خیلی زن باشند یا خیلی مرد. سیزیف این کار را میکند. او پدیده شگفتی است. به نظر من او نماد انسان و زندگی بشر است.
پرسش:جناب مخبر در واقع با توجه به آنچه گفتید، بشر تغییری نکرده فقط رنگ و بوی زندگی اش عوض شده؟ یعنی در دورههای مختلف درگیر اشکال گوناگون زندگی شده و شاید بی معنایی، پوچی و تلاش برای میل به زیستن همان مسیری است که سیزیف طی میکند و بعد به ما میرسد؟
مخبر: مقدمه غلط است اما نتیجه گیری درست است. اینکه میگویید بشر تغییر نمیکند، درست نیست زیرا بشر مدام درحال تغییر است. آنچه دیروز فضیلت بود، امروز ممکن است رذیلت باشد. آنچه امروز فضلیت است، دیروز ممکن بود رذیلت باشد اما سلسله مسائلی در زندگی بشر است که تغییر نمیکند مثلاً یکی این که زندگی فقط با کشتن و خوردن زندگان ادامه مییابد. از ابتدا که بشر به وجود آمده تا امروز و تا هر روزی که باشد، زندگی فقط با کشتن و خوردن زندگان ادامه مییابد و این دردناک است. اسطوره باید به تو کمک کند تعارضهایی را حل کنی؛ اینکه همه ما می میریم، اینکه عزیزانمان درمقابل دیدگانمان میمیرند. ما سفرهایی در زندگی داریم، از کودکی به بلوغ، به میانسالی، به سالخوردگی و به مرگ. اینها هرکدام یک سفر است. ما باید برای این سفرها آماده باشیم. این سفرها تغییر نکرده است. در طول تاریخ در تمام انسانها، در تمام نژادها، در تمام طرز تفکرها با دینهای مختلف هیچ فرقی نکرده. همه پدر و مادر دارند، همه به دنیا میآیند، همه میمیمرند، همه بالغ میشوند، همه جفت پیدا میکنند، پیر میشوند و... اینها مسائلی است که اسطوره راجع بهشان صحبت میکند. این مسائل تغییر نمیکند؛ اما انسان تغییر میکند.
از دیدگاه شما به عنوان اسطوره شناس، پس می توان گفت شناخت اسطورهها کم کننده رنج انسان است؟
پاسخ مخبر : سرنخ هایی است برای زندگی و برای سفرهایی که در پیش داریم.
به عنوان پرسش دیگر میخواهیم بدانیم آیا برای همین است که وقتی به قصه یا افسانه یا چیزهایی اینچنینی گوش میدهیم، خود را در جهان داستان به گونهای خاص درک میکنیم، در جهانی که شاید نزدیک تر از جهانی است که با آن سر و کار داریم؟
پاسخ عباس مخبر: بله همین هم کارکرد اسطورهای دارد یعنی در جهانی موازی زندگی کردن.
مصاحبه کننده: سمیرا متین نژاد ** تنظیم و انتشار دهنده:غلامرضا مالک زاده
1876
اسطوره یعنی عقیده، شخص و یا روشی که می تواند نماد باشد و بر مبنای این نماد عقاید را شکل داد.مثلا می گوییم فلان شخص اسطوره شجاعت است.
عباس مخبرچندی پیش کارگاه سه روزه درباره اسطوره و هنر در شیراز برگزار کرد و فرصتی شد تا خبرنگار ایرنا در گفت و گو با او دیدگاه هایش در مورد اسطوره را بپرسد و بدانیم وقتی می گوید اسطوره سرنخی است برای زندگی، معنای این سخن چیست.
او اهل استان فارس است و سال 1332 در سیوند از توابع مرودشت فارس متولد شده است، پس از اخذ دیپلم به دانشکده نفت رفت و پس از آن به تحصیل در رشته فیزیک مشغول شد اما در ادامه راه به علوم انسانی تغییر مسیر داد و به تحصیل در رشته جامعه شناسی پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد زبان شناسی را نیز از دانشگاه تهران دریافت کرد. او با ترجمه دهها عنوان کتاب در حوزه علوم انسانی و مشخصاً اسطوره شناسی مقبول بسیاری در میان اهل دانش است.
از عباس مخبر پرسیدیم چه اتفاقی افتاد که از رشته ای مثل نفت و بعد در ادامه اش فیزیک به سراغ جامعه شناسی و اسطوره شناسی رفت و علوم انسانی را برای ادامه راه علمی زندگیاش برگزید؟
پاسخ داد:خودم هم نمی دانم چطور اتفاق افتاد ولی اتفاق افتاد. انسان در مقطعی از زندگی فکر میکند چیزی خوب است و بعد از مدتی از یک چیز دیگر خوشش می آید به هرحال در هر حوزهای از دانش بشری که در آن غوطه بخوری و کار کنی، قاعدتاً پاسخ مسائلی را می یابی. اسطورهشناسی هم همین گونه است. ما در جامعهای زندگی میکنیم که تفکر و اندیشه اسطورهای در آن قوی است و حضوری جدی و سنگین دارد درنتیجه شناخت اسطورهها به ما کمک میکند واکنشهایی سنجیده تر در قبال مسائلی که برایمان پیش میآید، داشته باشیم.
پرسش دیگر ما این بود که نقطه اشتراک اسطورههای کشورهای مختلف چیست یا به بیان دیگر بشر در مسیر تکامل به چه فکر میکرده است؟
مخبر گفت:اشتراک اسطورهها بسیار است. آنقدر اشتراک دارند که بعضی اسطوره شناسها نظریه اسطوره یگانه را مطرح میکنند که همان نظریه ژوزف کمبل است و براساس آن یک اسطوره بیشتر نداریم و آن اسطوره سفر قهرمان است که سفری درونی است و همه انسانها این سفر درونی را انجام میدهند منتها بحث آن اسطوره شناس هایی که من هم قبول شان دارم این است که ریشه این اسطورهها یکی است، فقط رنگ و لعاب محلیاش باهم فرق میکند و در هر فرهنگی، ویژگیهای آن فرهنگ را به خود گرفته وگرنه قهرمان در همه اسطورهها تقریباً الگویی مشابه را دنبال میکند.
از دیدگاه مخبر، شناخت اسطورهها به کدام دغدغه انسان پاسخ میدهد؟
او می گوید:انسان در جست وجوی معناست. علم، معنا بخشی نمیکند، ارزشی نیست و خوب و بد در آن وجود ندارد. علم توصیف گر است، میگوید این هست. آنچه میگوید خوب و بد چیست یا اخلاق است یا اسطوره است یا دین و اینها هستند که در حوزه خوب و بد وارد میشوند؛ بنابراین جهانی که علم به ما میدهد، جهانی است که معنا ندارد اما هستی جهانی که اسطوره به ما ارائه میکند، معنا دارد از جایی شروع می شود و به جایی ختم میشود.
برایمان جالب بدود بدانیم در بین اسطورهها کدام یک برای عباس مخبر اسطوره شناس هیجان انگیزتر است و بیشتر مجذوب آن شده است؟
پاسخ یا درواقع انتخاب او اسطوره سیزیف است.چرا؟ چون از دیدگاه مخبر، سیزیف قهرمانی است که محکوم میشود کاری بیهوده را سراسر عمر انجام دهد. او دو انتخاب بیشتر ندارد یا این کار بیهوده را انجام دهد یا به فرمان خدایان گردن بگذارد. سیزیف انتخاب میکند کاری بیهوده را انجام دهد اما سعی میکند عاشق این کار بیهوده باشد. میگوید این سنگ مال من است، برش میدارم، میبرمش آن بالا، ولش میکنم بیاید پایین، باز هم میبرمش بالا. سنگ من است. سنگم را دوست دارم. این برای من جالب است؛ چون سیزیف آدمی است که از بیهودگی، معنا در میآورد. کار سیزیف کاری است که همه ما میکنیم. زندگی روزمره ما همانقدر کسالتبار است که کار سیزیف میتواند کسالت بار باشد. ما با یک انتخاب مواجهیم یا این را به چیزی تبدیل کنیم که دوستش داریم یا همهاش در برزخ زندگی کنیم. من فکر میکنم سیزیف به ما میگوید چطور بهتر است.
می پرسیم بدین ترتیب ما آفریننده معنا هستیم، معنای چیزهایی که ممکن است خیلی هم بیمعنی به نظر برسد؟
پاسخ وی چنین است:بله یعنی ما میتوانیم از بیمعنایی هم خوشمان بیاید. کار بسیار سختی است. خیلیها میتوانند با امید راحت زندگی کنند اما آنها که میتوانند با ناامیدی زندگی کنند، جنسشان فرق میکند یا باید خیلی زن باشند یا خیلی مرد. سیزیف این کار را میکند. او پدیده شگفتی است. به نظر من او نماد انسان و زندگی بشر است.
پرسش:جناب مخبر در واقع با توجه به آنچه گفتید، بشر تغییری نکرده فقط رنگ و بوی زندگی اش عوض شده؟ یعنی در دورههای مختلف درگیر اشکال گوناگون زندگی شده و شاید بی معنایی، پوچی و تلاش برای میل به زیستن همان مسیری است که سیزیف طی میکند و بعد به ما میرسد؟
مخبر: مقدمه غلط است اما نتیجه گیری درست است. اینکه میگویید بشر تغییر نمیکند، درست نیست زیرا بشر مدام درحال تغییر است. آنچه دیروز فضیلت بود، امروز ممکن است رذیلت باشد. آنچه امروز فضلیت است، دیروز ممکن بود رذیلت باشد اما سلسله مسائلی در زندگی بشر است که تغییر نمیکند مثلاً یکی این که زندگی فقط با کشتن و خوردن زندگان ادامه مییابد. از ابتدا که بشر به وجود آمده تا امروز و تا هر روزی که باشد، زندگی فقط با کشتن و خوردن زندگان ادامه مییابد و این دردناک است. اسطوره باید به تو کمک کند تعارضهایی را حل کنی؛ اینکه همه ما می میریم، اینکه عزیزانمان درمقابل دیدگانمان میمیرند. ما سفرهایی در زندگی داریم، از کودکی به بلوغ، به میانسالی، به سالخوردگی و به مرگ. اینها هرکدام یک سفر است. ما باید برای این سفرها آماده باشیم. این سفرها تغییر نکرده است. در طول تاریخ در تمام انسانها، در تمام نژادها، در تمام طرز تفکرها با دینهای مختلف هیچ فرقی نکرده. همه پدر و مادر دارند، همه به دنیا میآیند، همه میمیمرند، همه بالغ میشوند، همه جفت پیدا میکنند، پیر میشوند و... اینها مسائلی است که اسطوره راجع بهشان صحبت میکند. این مسائل تغییر نمیکند؛ اما انسان تغییر میکند.
از دیدگاه شما به عنوان اسطوره شناس، پس می توان گفت شناخت اسطورهها کم کننده رنج انسان است؟
پاسخ مخبر : سرنخ هایی است برای زندگی و برای سفرهایی که در پیش داریم.
به عنوان پرسش دیگر میخواهیم بدانیم آیا برای همین است که وقتی به قصه یا افسانه یا چیزهایی اینچنینی گوش میدهیم، خود را در جهان داستان به گونهای خاص درک میکنیم، در جهانی که شاید نزدیک تر از جهانی است که با آن سر و کار داریم؟
پاسخ عباس مخبر: بله همین هم کارکرد اسطورهای دارد یعنی در جهانی موازی زندگی کردن.
مصاحبه کننده: سمیرا متین نژاد ** تنظیم و انتشار دهنده:غلامرضا مالک زاده
1876
کپی شد