از خشکسالی و سیل های ویرانگر در عنصر آب گرفته تا آتش سوزی های گسترده- در مناطق طبیعی و در درون شهر، وزش بادهای آکنده از ریزگرد و سرانجام خاکی که هم آلوده می شود و هم کشت ناپذیر و البته زمینی که می تواند لرزه به تن ساکنانش بیندازد. گناه، گناهِ طبیعت نیست. انسان ها خود این چهار عنصر «زندگی بخش» را تبدیل به عناصر خطر کرده اند. انگار که میان ایرانیان امروز و ایرانیان گذشته، شکافی عمیق پدید آمده؛ ایرانیانی که یک روز قطره ای آب را هدر نمی دانند، امروز دست کم 60 درصد آب مصرفی خود را روانه فاضلاب می کنند؛ خاکی که یک روز تقدس داشت اکنون آکنده از زباله است؛ کسی خطر آتش را جدی نمی گیرد و بحران ریزگردها با دستکاری های گسترده در طبیعت، فزاینده پیش می آید. این است که امروز به مناسبت فرا رسیدن روز پیشگیری از بلاهای طبیعی، در این شماره به صورت گذرا به تهدیدهایی
پرداخته ایم که از این 4 عنصر زندگی بخش می تواند گریبانگیر 4 میلیون و 800 هزار تن از مردم فارس شود.
اقلیم «ملوک الطوایفی» منابع آب
خشکسالی و باران های سیل آسا به صورت همزمان. این تصویر متفاوت، چهره این سال های فارس است. خشکسالی و بهره برداری پُر ولع از منابع آب، کار را به جایی رسانده که عمق چاه های آب استان به 600 متر هم برسد؛ به ویژه در شهرستان هایی چون جهرم. در همین مناطق، در زمستان ها باران های سیل آسا رخ می دهد و پل ها را آب می برد. این طور که مسئولان می گویند در خوش بینانه ترین حالت، زیر پای فارس از 85 درصد منابع آب زیرزمینیاش خالی شده. تصویری از آینده ای خشک و مملو از بیابان هایی که نشانی از آبادانی ندارند. اصلا، واژه آبادی در زبان پارسی از «آب» می آید. ایرانیان باستان برای توصیف مکانی که زیست پذیر باشد، واژه «آب» را به کار بردهاند. نمونه اش اینکه همه شهرهای بزرگ ایران در کنار منابع آب شکل گرفتهاند. در سال های اخیر اما، هرچه خشکسالی بیشتر شده، مردم و کشاورزان آب بیشتری مصرف می کنند. در واقع اصلا معلوم نیست متولی آب در ایران کیست. شهرداری ها؟ شرکت آب منطقه ای؟ شرکت های آبفای شهری و روستایی؟ جهاد کشاورزی؟ همه اینها متولی آب هستند و وقتی که بحث مدیریت منابع از دست رفته آب به میان می آید، هیچ کدام بیان مسئولیت نمی کنند. این است که 95 درصد منابع آب در بخش کشاورزی و برای کشت محصولات پرآب بری استفاده می شوند که ارزش افزوده دندانگیری هم ندارند. وضع 3 درصد منابع آبی که در بخش خانگی مصرف می شوند هم البته که خوب نیست. گفته میشود 30 درصد آب در شبکههای فرسوده آبرسانی هدر می رود؛ بخش بزرگ دیگری را هم شهروندان هدر می دهند. شهری چون شیراز از سرانه بسیار پایین دسترسی به تصفیه فاضلاب هم در رنج است که این هم آلودگی منابع آبی را در پی دارد. نمونه اش، وضع رقت بار فاضلاب شهر صدرا. اصلا اگر در شهر تردد کنید و به ویژه در ورودی پل فسا، بوهای مشمئز کننده مشامتان را آزار میدهد.
مجموع پساب تصفیه شده در شیراز 22 هزار متر مکعب است؛ در اصفهان، 200 هزار مترمکعب. این طور که مسئولان محیط زیست می گویند فاضلاب 400 هزار نفر در شیراز بی آنکه به تصفیه خانه بریزد وارد شبکه فاضلاب میشود. نزدیک به 5 سال است که مسئولان آبفای شهر شیراز می گویند، تصفیهخانه شماره دو شیراز 95 درصد پیشرفت فیزیکی دارد ولی در تمام این سال ها هرگز این 5 درصد باقی مانده، تکمیل نشده. این است که نگرانی از آلودگی منابع آب هم به جمع بحران های آب در فارس افزوده شده. حتی، کار به جایی رسیده که شهرداری شیراز تصمیم گرفته در دل باغ های قصردشت شیراز، تصفیه خانه راه اندازی کند؛ اصلا انگار، منابع آب فارس، «ملوک الطوایفی» اداره می شود؛ همه مسئول آن هستند و همه مسئول آن نیستند.
کارخانه های آتش
نه؛ بحثمان بر سر آتش سوزی های گسترده در عرصه های طبیعی فارس نیست؛ اصلا کاری به این نداریم که هر سال هزاران هکتار از عرصه های طبیعی استان به خاطر طمع ورزی برخی و سهل انگاری برخی دیگر خاکستر می شود و دستگاه های متولی هم امکانات کافی برای پیشگیری و مهار آتش ندارند. بحثمان بر سر آتش سوزی در داخل شهر شیراز است. این طور که محسن جعفرینژاد، معاون پایش و نظارت محیط زیست فارس به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید، «کارخانه روغن نباتی شیراز قرار بوده تا پایان شهریور امسال به کلی از شیراز خارج شود، ولی هنوز این اتفاق رخ نداده». یعنی مسئولان این کارخانه همچنان زیربار انتقال آن به خارج از شهر نمی روند. پرسش این است: «ابعاد خطر چقدر است»؟ آن هم در شرایطی که افزون بر کارخانه های بزرگ، کارگاههای کوچک خطرناکی هم در دل شهر قرار دارند. همین طور خانه هایی که در مناطق مسکونی تبدیل به «انبار» شده اند؛ به ویژه انبار مواد اشتعال زا همچون رنگ. بارها هم آتش های مهیب از این انبارها برخواسته و کار آتش نشانان را برای مهار آتش دشوار کرده است. این طور که هادی عیدی پور، معاون پیشگیری و آموزش آتش نشانی شیراز به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید همچنان خطرناک ترین عامل آتش زا در شیراز، کارخانه روغن نباتی است: «این کارخانه و همین طور دیگر کارخانه های دیگری که در شهر قرار دارند به خاطر اینکه پیرامونشان را ساختمان های مسکونی گرفته، در خطر قرار دارند. البته کارخانه روغن نباتی همه پیش بینی های ایمنی لازم را انجام داده ولی ماهیت وجود آن به خاطر خطر انفجار، نگران کننده است».اما خطر تنها همین کارخانه را تهدید نمی کند. بسیاری از بازارهای بزرگ شیراز، از ایمنی کافی در برابر آتش سوزی برخوردار نیستند. برای نمونه بازار حاجی. یا حتی برخی بقاع متبرک و برخی دیگر از بناهای تاریخی همچون موزه پارس. به نظر معاون پیشگیری و نظارت آتش نشانی شیراز، «ایمنی کمترین نقش را در دغدغه های مردم دارد». مصداق این دیدگاه را در ساختمان های مسکونی کوچک و بزرگی می توان دید که می توانند با یک جرقه آتش بگیرند. نه تنها مردم خود از تامین امکانات ایمنی در خانه هایشان شانه خالی می کنند و برخی انبوه سازان هم به گفته مدیرعامل سازمان آتش نشانی شیراز، «تخلف» می کنند، بلکه در ساختمان سازی ها، مصالحی به کار می رود که بیش از آتش سوزی می تواند جان انسانها را بگیرد. برای نمونه، کاربرد یونولیت در سقف خانه ها، در زمان آتش سوزی به سرعت انسان را مسموم و خفه می کند، پیش از آنکه آتش بخواهد کسی را از پا دربیاورد. این است که آتش با انسان ها دشمنی ندارد ولی این انسان ها هستند که آن را به دشمنی برای خود تبدیل کرده اند.
نفس باد صبا «مشک فشان» نخواهد شد
وصف باد، همیشه وصف نیکی بوده؛ وصف «باد صبا». این باد اما هم می تواند با خود از شرق و غرب شیراز ریزگرد بیاورد و هم پشت ساختمان های بلند مرتبه شمال غرب شیراز حبس شود. بحث باز هم بر سر دخالت انسانی است؛ اول در غرب فارس. بخش بزرگی از جنگل های بلوط زاگرس به خاطر دخالت های بی رویه انسانی از میان می روند. برای نمونه، در این مسیر دو خیابان به موازات هم از شیراز به کازرون کشیده شده. همزمان به خاطر شخم زیراشکوب و کاربرد بی رویه سموم در زمین های کشاورزی پیرامون این جنگل ها، درختان بیشتری می خشکند. خطر این است که با از میان رفتن این درختان که سد طبیعی در برابر ریزگرد هستند، زمینه برای گسترش ریزگردهای استان خوزستان به فارس فراهم شود. در جنوب خاوری فارس، در شهرستان نیریز هم این نگرانی وجود دارد که با بهره برداری از معدن های سنگ آهن منطقه حفاظت شده بهرام گور، زمینه برای بیابانزایی از استان های کرمان و یزد به فارس فراهم شود. اگر مهارلو هم بخشکد، بعید نیست که این دریاچه مملو از نمک های آلوده به آرسنیک، جیوه، کادمیوم و مواد رادیواکتیو، تبدیل به کانون داخلی ریزگرد شود. اصلا باد صبا که وصفش در شعرهای حافظ فراوان آمده، بادی است که بر فراز مهارلو گذر می کرده و به خاطر رطوبتی که پیدا می کرده، دل انگیز می شده. بحث بحران باد البته تنها به ریزگردها خلاصه نمی شود. بلندمرتبه سازی های گسترده در شمال غرب شیراز، در منطقه حسینی الهاشمی، تنگ سرخ و پیرامون بزرگراه حسینی الهاشمی این نگرانی را پدید آورده که این گذرگاه طبیعی باد بسته شود. در واقع شیراز دو گذرگاه اصلی ورود جریان هوا دارد. یکی همان باد صبا است و مهارلو و دیگر، جریان بادی که از تنگ سرخ، از شمال غرب شهر می آید. بلندمرتبه سازی های بی رویه این نگرانی را پدید آورده که مانند تهران، بستر وزش باد در داخل شهر از میان برود. در نتیجه آلودگی هوای داخل شهر شیراز، مجال بیرون رفتن پیدا نمی کند و به این ترتیب آلودگی هوایی که ناشی از تردد روزانه بیش از 600 هزار خودرو در این شهر است، در داخل شهر می ماند. به این ترتیب، شیراز دیگر نمی تواند «تنها کلانشهر پاک کشور» باشد. چه اینکه 75 درصد آلودگی هوای کلانشهری چون شیراز از سوخت خودروها است؛ به این وضع وجود کارخانه هایی چون ریشمک، پشم شیشه، سیمان، روغن نباتی و چندین عامل آلوده ساز دیگر را هم می توان افزود.
بی احترامی به مادر زمین
می دانید چرا ایرانیان عادت داشته اند روی زمین غذا بخورند و نه روی میز و صندلی؟ این عادت نشانه ضعف فرهنگی نیست؛ نشانه احترام است به مادر زمین. در واقع ایرانیان به احترام زمین که زمینه حیات را برایشان فراهم می کرده، روی زمینه می نشسته و غذا می خورده اند که هنوز هم این عادت قدیمی در میان بسیاری از خانواده رواج دارد. امروز اما، شیوه برخورد ما با زمین در حال دگرگونی است. نه تنها منابع آب را خالی کرده ایم بلکه خاک را آلوده می کنیم. کافی است به مکان های طبیعی گردشگر پذیر فارس بروید تا ببینید چه اندازه زباله روی هم انباشته شده. نامهربانی با زمین البته به همین موارد خلاصه نمی شود. خانه سازی گسترده روی گسل های زمین این نگرانی را پدید می آورد که شهرها تبدیل به گورستان شوند. از جمله خدای نکرده، شیراز. روی گسل سبزپوشان شیراز که از جنوب شهر به سمت منطقه دراک گسترش پیدا می کند خانه سازی می شود؛ آن هم گسل فعالی که دکتر عبدالمجید اسدی، زلزله شناس و استاد دانشگاه آزاد اسلامی، می گوید: «سالانه 1.2 تا 2.8 میلیمتری سالانه حرکت می کند». ضمن اینکه رودخانه خشک که از دل شهر می گذرد خود یک رودخانه گسلی است و حریم ساخت و ساز پیرامون آن رعایت نشده. اصلا ساختمان مدیریت بحران فارس که باید در زمان بروز زمین لرزه، مرکز فرماندهی بحران باشد، درست در کنار همین رودخانه ساخته می شود. این طور که مسئولان می گویند، در یک هزار و 800 هکتار از پهنه بافت فرسوده شیراز 500 هزار نفر ساکن هستند. البته خطر زمین لرزه نه تنها این 500 هزار نفر را، بلکه ساکنان خانه های نوساز و بی کیفیت را هم تهدید می کند. این طور که برخی منابع می گویند، از هر 5 ساختمان نوساز در شیراز، یکی با کاربرد مصالح بدون استاندارد بنا می شود. این گونه، یعنی تقریبا 200 هزار نفر دیگر هم زیر سقف های ناایمن به سر می برند. به این ترتیب احتمالا شیراز یکی از پرخطرترین شهرهای ایران از نظر بروز زمین لرزه به شمار می رود. البته تنها شیراز در خطر نیست؛ در همین یک ماه گذشته نزدیک به 10 بار زمین لرزه های کوچکی مناطق مختلف فارس و از جمله شهرهای جنوبی استان را لرزانده است. اکنون، پرسش این است که اگر یک بلای طبیعی رخ دهد، در این کلانشهر زمینه برای خدمات رسانی به هزاران و شاید صدها هزارتن از افراد در خطر وجود دارد؟ پاسخ شاید منفی باشد.

 

46

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

  • کدخبر: 762795
  • منبع: khabaronline.ir
  • نسخه چاپی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.