تعداد کم سوادان در جامعه دارد بیشتر می شود؛ این را دانشگاهیان می گویند؛ و ادامه میدهند که دانشگاه ها، دانشجویانشان را با مهارت و آموزش دیده بار نمی آورند؛ دستکم شمار بزرگی از دانشگاهها. با اینکه بحث «کم سوادی و نداشتن مهارت کافی» داغ است، اکنون معلوم شده که همچنان شمار «بیسوادان» هم کم نیست. نه تنها بی سوادی ریشه کن نشده بلکه شمار قابل توجهی از کودکانی که به سن مدرسه می رسند، هر سال از تحصیل باز می مانند. این طور که به نظر می رسد، شمار آنان در فارس به 5 هزار نفر می رسد؛ شمار کسانی که بین 10 تا 49 سال سن دارند و در سرشماری سال 95 خودشان را «بی سواد» معرفی کردهاند هم قابل توجه است؛ 130 هزار نفر. البته مسئولان آموزش و پرورش فارس می گویند که این آمار صرفا بر پایه «خوداظهاری» افراد است و باید راستی آزمایی شود.
به باور عیسی ملک پور، معاون سواد آموزی آموزش و پرورش فارس، شمار واقعی بیسوادان باید از آنچه خود بیان کرده اند، کمتر باشد. او در عین حال میزان بیسوادی در فارس را 4 درصد اعلام می کند که به باور او «کم نیست». این طور که به نظر میرسد، شیراز از نظر نرخ بی سوادی، رتبه نخست فارس را دارد به گونه ای که یک چهارم بی سوادان استان، ساکن مرکز شهر هستند و نه شهرها و روستاهای دورافتاده.
کودکانی که هر سال
از تحصیل باز می مانند
«محمد» کودک 8 ساله پاکستانی است که هر از گاهی در نزدیکی چهارراه سینما سعدی دستفروشی می کند؛ می دود دنبال آدم و اصرار می کند که از او «آدامس» بخرید. از او می پرسم، مدرسه هم می روی؟ پاسخ می دهد: «نه». باز اصرار می کند که آدامس بخریم؛ یک آدامس از او می گیریم و پرسشمان را تکرار می کنیم؛ میگوید: «ثبت نامم نمی کنند». به جز محمد که ایرانی نیست، کودکان ایرانی هم هستند که از تحصیل باز مانده و می مانند. دستگاه های متولی، از ارایه آمار کودکان باز مانده از تحصیل خودداری میکنند ولی برخی آمار حکایت از این می کند که شمار آنها 5 هزار نفر باشد. در عین حال آمار رسمی از بی سوادان وجود دارد. بی سوادان جمعیت 10 تا 49 ساله ای هستند که از سن دبستان گذشته اند و آموزش ندیده اند. طبق خوداظهاری آنان، شمارشان 130 هزار نفر است و این طور که به نظر می رسد یک چهارم آنان، یعنی 32 هزار نفر، در نقاط محروم، عشایری و روستاهای دور افتاده زندگی می کنند و یک چهارم دیگر در کلانشهر شیراز. نیمی از بی سوادان هم ساکن شهرستانهای استان هستند. به این ترتیب می توان این طور نتیجه گرفت که شماری از بی سوادان کسانی هستند که در سال های اخیر از تحصیل بازماندهاند. اما چرا؟ به باور عبدا... پروین، کارشناس مسئول دوره پیش دبستانی و دبستان آموزش و پرورش فارس، 2 عامل عمده در بازماندن کودکان از تحصیل در فارس دخالت دارد؛ نخست فقر فرهنگی و دوم فقر اقتصادی. هم آمیزی این دو عامل، به نظر کارشناسان آموزش، میتواند آینده ای نه چندان روشن را رقم بزند. آقای پروین به گزارشگر «خبرجنوب» می گوید: «وقتی با خانواده کودکان باز مانده از تحصیل صحبت می کنیم به ما می گویند جای اینکه بچه ما تا زمان دیپلم نان خور ما باشد، بهتر است که از همین الان برود میدان تره بار که هم نان در بیاورد و هم به یک کارگر زبده تبدیل شود». این طور که به نظر می رسد، افزون بر خانواده های دچار به «فقر فرهنگی»، بازماندگی از تحصیل در خانواده هایی رخ میدهد که دچار آسیب های اجتماعی هستند. مانند خانواده هایی که باید با اعتیاد پدر و مادر بسازند یا در آنها طلاق رخ داده است. همین طور خانواده کودکان مهاجر خارجی. پروین می گوید: «مجموع این عوامل نشان می دهد که سازمان آموزش و پرورش به تنهایی از پس سوادآموزی کودکان بازمانده از تحصیل بر نمی آید و نیاز به حمایت سازمان های دیگر هم دارد. ».
از قرار معلوم شمار دختران بازمانده از تحصیل بیشتر از پسران است؛ از هر یکصد کودک بازمانده از تحصیل، به طور میانگین 58 کودک دختر، و 42 تن پسر هستند. کارشناس مسئول دوره پیش دبستانی و دبستان آموزش و پرورش فارس می گوید: «بیشترین کودکان بازمانده از تحصیل در شهرستان های شرق و جنوب استان هستند و همین طور منطقه دشمن زیاری».در میان نواحی آموزش و پرورش شیراز هم بیشترین بازماندگان از تحصیل در ناحیه های 3 و 4 دیده می شوند.
بی سوادی
هر روز بیشتر از دیروز
در ایران هر سال 136 هزار کودک از تحصیل باز می مانند. این برای کشوری که توانسته نرخ باسوادی را به بالای 88 درصد برساند یک زنگ خطر است. این طور، هر سال بر شمار بی سوادان افزوده می شود. چه اینکه طبق سرشماری سال 95 نزدیک به 130 هزار نفر از اهالی فارس خود را «بی سواد» معرفی کرده اند. ملاک سازمان آموزش و پرورش از سواد، ملاک سازمان فرهنگی و علمی ملل متحد «یونسکو» است. یعنی اینکه یک فرد «به یک زبان خاص بتواند بخواند و بنویسد». امروزه تعریف علمی باسوادی، نسبت به این تعریف حداقلی یونسکو تفاوت بنیادی دارد. این طور که عیسی ملک پور، معاون سواد آموزی آموزش و پرورش فارس به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید، افراد بی سواد، کسانی هستند که فرصت اول یادگیری را از دست داده اند. او درباره عوامل موثر بر این پدیده بیش از نقش عوامل اقتصادی، نقش عوامل فرهنگی را پررنگ می بیند: «پدر و مادر بسیاری از دانش آموزان به آموزش احساس نیاز نمی کنند و بیسوادی را ننگ، معضل و آسیب نمی دانند. به نظر آنها، هرچه بچه هایشان سریع تر به سرکار برود، بهتر است. این گونه پدیده کودکان کار شکل می گیرد». البته این طور که معلوم است، در این جا یک عامل دیگر هم دخالت دارد؛ مقررات وزارت آموزش و پرورش. در نقاط دور افتاده، عشایری و روستایی، شمار دانش آموزان باید به 9 نفر برسد تا کلاس تشکیل شود و تکمیل نشدن این ظرفیت، باعث بازماندن کودکان از تحصیل میشود.در مجموع به نظر می رسد که شمار بی سوادان در فارس، 4 درصد باشد. یعنی از هر 4 ساکن این استان، 4 نفر بی سواد هستند. از این شمار تقریبا 33 هزار نفر در شیراز زندگی می کنند که برابر است با مجموع بیسوادان نقاط دور افتاده، روستایی و عشایری. تعبیر معاون سواد آموزی آموزش و پرورش فارس از این پدیده، چنین است: «دلیل بالا بودن جمعیت بی سواد در شیراز، پدیده حاشیه نشینی است».
بازتولید فقر
آموزش دارد جایگاه خود را در تحرک طبقاتی از دست می دهد. این را بیشتر کارشناسان و پژوهشگران می گویند. با این وضع، مهمترین راه تحرک طبقاتی از میان می رود. این طور که علی محمد موسوی، مدیرکل امور اجتماعی استانداری فارس به گزارشگر «خبرجنوب» میگوید، همین نگاه باعث شده آموزش به برخی کودکان دشوار شود: «مهمترین موضوع در این حوزه، معیشت خانواده است که باعث می شود کودکانی که باید در مدرسه درس بخوانند، تبدیل به کودک کار شوند. ضمن اینکه بسیاری از این کودکان تا سال دوم و سوم به مدرسه می روند و سپس مدرسه را رها می کنند».این طور که آقای موسوی می گوید، «بیشتر افراد بزهکار و مجرم در زندان های فارس، بی سواد یا کم سواد هستند» و این چیزی است که به نظر مدیرکل امور اجتماعی استانداری فارس، اهمیت آموزش را نشان می دهد. به نظر میرسد که رابطه ای مستقیم و منفی میان آموزش و سقوط طبقاتی وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر، هرچه افراد کمتر آموزش دیده باشند، بیشتر مستعد آسیب های اجتماعی هستند و درگیر آن می شوند. در نظر برخی مردم البته خلاف این تفکر جریان دارد؛ آنها می گویند لیسانسهها بی کار هستند و بهتر است جای تحصیل، وارد بازار کار شد. البته نمی توان انکار کرد که بسیاری از دانشگاهها چندان دانشجویان را ماهر بار نمیآورند ولی دست کم نمونه های روشنی وجود دارد که افراد طبقات پایین جامعه به بالاترین جایگاههای اجتماعی دست یافته اند؛ مانند عشایری که به خاطر تلاشهای زنده یاد محمد بهمن بیگی به جایگاههای اجتماعی همچون پزشکی و... دست پیدا کردند و اکنون افتخار همه مردم ایران به شمار می روند؛ بازماندن از تحصیل اما لزوما به معنای درآمدزایی نیست و شاید به معنای بازتولید فقر باشد.
46