شکوه نغمه های توحید و آوای رسای لااله الا الله ، جاهلیت عربستان را در هم فرو می ریخت و قدرت پوشالی اشرافیت را در هم می شکست، گویی بیکران در بیکران عالم هستی ، قطره ای در برابر دریای جود وجود اویند، مناسک حج به پایان رسیده وکاروانها در مسیر بازگشت می باشند، بیابان و سنگهای تفیده و ریگهای گداخته، و نسیمی که گاه به گاه ابهت صحرا را پیش چشم ها می آراید.
خرد در زمزم حج مطهر شده ، جانها در میقات عرفات آراسته گردیده، اندیشه در مناجاتهای خلوت مشعر، پروریده ، و دلها در میقات منا به تقصیر تعلق پرداخته ، غدیر در راه است.
کاروانها به دستور پیامبر در مسیری که آن حضرت تعیین فرموده به موطن خویش باز می گردند، حتی اهالی یمن مکلف بر آنند تا با دیگر کاروانها همراه شوند، سکوت پر رمز و راز صحرا که گاه با صدای زنگ شترها می شکند و گاه تسلیم تندر عبور اسب های تازه نفس می شود، در خاموشی مبهوت کویر، ندایی را زمزمه می کرد: بگذر و نترس از مغیلانی که پاهایت را خواهد خست، بگذر و هراس نداشته باش از صلیبی که بر دارت خواهد زد، بگذار منجنیق نفرت نمرود ترا در آتش افکند و فتنه باعور، موسی عمرانت را بیازارد، با غدیر همراه شو و دستهایت را به نشانه پذیرش ولایت رو به آسمان بگشا تا ببینی چگونه آنسو تر از حصار تنگ ناسوت ،کعبه چشم به راه تست، و در آسمان هفتم، روح قدسی عیسی پذیرای تو خواهد بود .
بگذار ابراهیم اندیشه ات ،خنکای نسیم گلستان را احساس کند یوشع ایمان ،زنگار مکر ' أَخْلَدَ إِلَی الأرْض بلعم را از قبیله ی وجودت یزداید ، غدیر در راه است.
آفتاب حیات پیامبر آخرین پرتوهایش را در دامن افق ترسیم می کند، آخرین حج، آخرین لبیکها، بیست و سه سال روزگاری که با زخمها و رنجها گذشته است، حوادث تلخ و شیرین بسیاری تاریخ اسلام را برای همیشه ماندگار کرده است و اینک قرب غروب خورشید وجود مقدس پیامبر (ص) ، علی (ع) را آزار می دهد، نگرانی فردا، فتنه آشوبگران، آتش زیر خاکستری که در انتظار طوفان رحلت پیامبر(ص) ،چشم به راه فرصتی است تا فتنه بیدادش ، عمارت اسلام را فرو ریزد، و علی(ع) که راز سکوت سنگین محمد (ص) را می داند بی تاب از این خاموشی لب به دندان صبر می گزد.
واقعه ای بزرگ و حادثه ای شگفت در راه است ، اینک غدیر خم، صحرایی بی آب و علف ، تیغ های گزنده آفتاب در نیمروز گرمی که قرار از دل صحرا می ربود، وضعیت نامساعدی را بر کاروانها تحمیل و تعجیل را در آنها ایجاب می نمود، میعاد آئینه دار وحی با جبرائیل، توقف ناگهانی پیامبر(ص) حکایتگر ماموریتی الهی است، یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ، پرسش ها آغاز می شود، پیش رفته ها باید به عقب بازگردند، و آنها که در قفای کاروانند باید بیایند، ودیعه رسالت در میقات ذی الحجه ؛ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی، ختم رسالت به تکمیل امر ولایت ، بندهای تعصب را باید از پای گشود، میراث گرانسنگ اسلام، در صدف گوهر ولایت، آری در برهوتی که سایه ها نیز از آفتاب می گریزند و صخره ها پیش حدّت گرما تاب ایستادن ندارند ، در گرماگرم روزهای طاقت فرسای کویر، آنجا که در برابر خشونت طبیعت ،جز عناد مغیلان هیچ کس را قوت حیات و جرات بیات نیست،باید ایستاد و از چشمه های زلال وحی جرعه های ولایت نوشید و از جام ساقی کوثر روح تشنه خویش را سیراب کرد.
دیگر بار در کرانه تاریخ اسلام و در افق افتخارات 14 قرن حیات طیبه آئینی که آراسته با شهادت است و آکنده از شجاعت،عید ولایت بر دمیده است، عقاب اندیشه بی تاب پرواز در لاجوردی افق تاریخ اسلام و بال گشودن در وسعت آبی آسمان غدیر است، اما بلندای آسمان پیش سخاوت بزرگ مردی که هستی خویش را فدیه تعالی انسان و معراج بشریت نمود وه که چه کوچک و بیمقدار است، آری عظمت روح خدائی در کالبد انسانی، مردی امّی که تاریخ را برای ابدیت پیش ژرفای وجود و بزرگی روح بلند خویش به زانو درآورد، هر وجدان بیدار و روح آگاهی را به تکریم برمی انگیزد تا در مکتب اسلام پیشانی خرد از خشوع بر زمین ادب نهد و قلم اندیشه را از جوهر جوهره ی ناب ولایت نویسا کند.
** نویسنده و پژوهشگر ، عضو انجمن نام آوران فارس
دریافت خبر: نیکنام خشنودی **انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
6113/ 2027
خرد در زمزم حج مطهر شده ، جانها در میقات عرفات آراسته گردیده، اندیشه در مناجاتهای خلوت مشعر، پروریده ، و دلها در میقات منا به تقصیر تعلق پرداخته ، غدیر در راه است.
کاروانها به دستور پیامبر در مسیری که آن حضرت تعیین فرموده به موطن خویش باز می گردند، حتی اهالی یمن مکلف بر آنند تا با دیگر کاروانها همراه شوند، سکوت پر رمز و راز صحرا که گاه با صدای زنگ شترها می شکند و گاه تسلیم تندر عبور اسب های تازه نفس می شود، در خاموشی مبهوت کویر، ندایی را زمزمه می کرد: بگذر و نترس از مغیلانی که پاهایت را خواهد خست، بگذر و هراس نداشته باش از صلیبی که بر دارت خواهد زد، بگذار منجنیق نفرت نمرود ترا در آتش افکند و فتنه باعور، موسی عمرانت را بیازارد، با غدیر همراه شو و دستهایت را به نشانه پذیرش ولایت رو به آسمان بگشا تا ببینی چگونه آنسو تر از حصار تنگ ناسوت ،کعبه چشم به راه تست، و در آسمان هفتم، روح قدسی عیسی پذیرای تو خواهد بود .
بگذار ابراهیم اندیشه ات ،خنکای نسیم گلستان را احساس کند یوشع ایمان ،زنگار مکر ' أَخْلَدَ إِلَی الأرْض بلعم را از قبیله ی وجودت یزداید ، غدیر در راه است.
آفتاب حیات پیامبر آخرین پرتوهایش را در دامن افق ترسیم می کند، آخرین حج، آخرین لبیکها، بیست و سه سال روزگاری که با زخمها و رنجها گذشته است، حوادث تلخ و شیرین بسیاری تاریخ اسلام را برای همیشه ماندگار کرده است و اینک قرب غروب خورشید وجود مقدس پیامبر (ص) ، علی (ع) را آزار می دهد، نگرانی فردا، فتنه آشوبگران، آتش زیر خاکستری که در انتظار طوفان رحلت پیامبر(ص) ،چشم به راه فرصتی است تا فتنه بیدادش ، عمارت اسلام را فرو ریزد، و علی(ع) که راز سکوت سنگین محمد (ص) را می داند بی تاب از این خاموشی لب به دندان صبر می گزد.
واقعه ای بزرگ و حادثه ای شگفت در راه است ، اینک غدیر خم، صحرایی بی آب و علف ، تیغ های گزنده آفتاب در نیمروز گرمی که قرار از دل صحرا می ربود، وضعیت نامساعدی را بر کاروانها تحمیل و تعجیل را در آنها ایجاب می نمود، میعاد آئینه دار وحی با جبرائیل، توقف ناگهانی پیامبر(ص) حکایتگر ماموریتی الهی است، یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ، پرسش ها آغاز می شود، پیش رفته ها باید به عقب بازگردند، و آنها که در قفای کاروانند باید بیایند، ودیعه رسالت در میقات ذی الحجه ؛ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی؛ أَهْلَ بَیْتِی، ختم رسالت به تکمیل امر ولایت ، بندهای تعصب را باید از پای گشود، میراث گرانسنگ اسلام، در صدف گوهر ولایت، آری در برهوتی که سایه ها نیز از آفتاب می گریزند و صخره ها پیش حدّت گرما تاب ایستادن ندارند ، در گرماگرم روزهای طاقت فرسای کویر، آنجا که در برابر خشونت طبیعت ،جز عناد مغیلان هیچ کس را قوت حیات و جرات بیات نیست،باید ایستاد و از چشمه های زلال وحی جرعه های ولایت نوشید و از جام ساقی کوثر روح تشنه خویش را سیراب کرد.
دیگر بار در کرانه تاریخ اسلام و در افق افتخارات 14 قرن حیات طیبه آئینی که آراسته با شهادت است و آکنده از شجاعت،عید ولایت بر دمیده است، عقاب اندیشه بی تاب پرواز در لاجوردی افق تاریخ اسلام و بال گشودن در وسعت آبی آسمان غدیر است، اما بلندای آسمان پیش سخاوت بزرگ مردی که هستی خویش را فدیه تعالی انسان و معراج بشریت نمود وه که چه کوچک و بیمقدار است، آری عظمت روح خدائی در کالبد انسانی، مردی امّی که تاریخ را برای ابدیت پیش ژرفای وجود و بزرگی روح بلند خویش به زانو درآورد، هر وجدان بیدار و روح آگاهی را به تکریم برمی انگیزد تا در مکتب اسلام پیشانی خرد از خشوع بر زمین ادب نهد و قلم اندیشه را از جوهر جوهره ی ناب ولایت نویسا کند.
** نویسنده و پژوهشگر ، عضو انجمن نام آوران فارس
دریافت خبر: نیکنام خشنودی **انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
6113/ 2027
کپی شد