در این یادداشت آمده است: در هنگام دستبوسی، دو نفر مشاهده می شوند؛ یکی فردی که دستِ کسی را می بوسد و دیگر فردی که دستش بوسیده می شود. در ظاهرِ این حرکت، یکی خود را به کوچکی و حقارت می زند و دیگری بر بال نخوت و تکبر مینشیند امّا اگر به عمق این عمل و در لایه پنهان آن نگریسته شود، هر دو احساس «کمبود» میکنند. او که دستی را میبوسد از نظر شخصیتی و جایگاه ، احساس کمبود و خلأ روحی می کند و فردی که دستش را دراز و رها میکند تا کسی آن را ببوسد، به مراتب بیشتر از آن فرد، خود را نیازمند دستبوسی و ارضای روانی میداند.
شاید آن فرد بیچاره ای که میل دارد دستش بوسیده شود، در باطن وجودش، محتاجتر و فقیرتر است و احساس کمبود بیشتری میکندگرچه مردم به ظاهر، او را فردی متکبر قلمداد میکنند اما در واقع، فردی ذلیل و حقیر است که در تحلیل ذهنیاش با خود میگوید: اگر مردم دست مرا نبوسند، پایینتر از آنچه میخواهم باشم، جلوه خواهم کرد.
از منظر دیگر، فردی که علاقه دارد دستش را ببوسند به نوعی به « بندگی و بردگی عاطفی دیگران» معتقد است و بدین صورت میخواهد با به زیرکشیدن شخصیت دیگران، شخصیت خود را ارتقا دهد.
یکی از تفاوتهای جامعه مدرن با جامعه عقب مانده در همین «کیش شخصیت» است. با حلوا حلوا کردن دیگران و صف کشیدن برای دستبوسی آنها، شخصیتهای کاذبی ظهور مییابند که هرچه بر شدّت این رفتارهای ناشایسته افزوده شود، فرعون درونی آنها بیشتر رشد میکند و به جایی میرسند که باورشان میآید که از بقیه متمایزند و دیگران باید از همه جهات در خدمت آنها باشند. این انانیت و فرعونیت گاهی آنقدر در افراد رشد میکند که خود را بالاتر از خداوند فرض میکنند (انا ربکم الاعلی) در گذشته این بت پرستی، ظاهرتر و عریانتر بود و در دنیای مدرن، لباسهای متفاوتی برخود پوشیده است.
پس از گذشت قرنها و با سواد شدن عموم مردم و افزایش سطح فهم و عزتمندی انسانها، باید این « بساطهای توهمزا» برچیده شود و همانطور که همه انسانها در برابر قانون، مساوی قلمداد میشوند، شخصیت همه انسانها نیز برابر و محترم شمرده شود و تجلیل از افراد رشید و خاص، به روشهای معقول و منطقی، صورت پذیرد و با تجلیل از عدهای، عده ای دیگر تحقیر نشوند.
در بین همه انسانها، فقط و فقط فرزندان مجازند که دست پدر و مادر خود را ببوسند چرا که والدین، جلوهای از خالقیت خداوند بر روی زمین هستند و به نوعی در مرتبه نازلهی هستی بخشی، استمرار دهنده حیات فرزندان خویشند.
پس همه بیاموزیم که به جز دست پدر و مادر، دست هیچ احدی را نبوسیم چرا که آنها برداشت دیگری از آن خواهند داشت و عزت نفس خدادادی و آزادی درونی ما را، مبدّل به ذلت و خواری و بندگی خواهند کرد.
6114/ 2027
دریافت: خرامش ** انتشار: نجفی
شاید آن فرد بیچاره ای که میل دارد دستش بوسیده شود، در باطن وجودش، محتاجتر و فقیرتر است و احساس کمبود بیشتری میکندگرچه مردم به ظاهر، او را فردی متکبر قلمداد میکنند اما در واقع، فردی ذلیل و حقیر است که در تحلیل ذهنیاش با خود میگوید: اگر مردم دست مرا نبوسند، پایینتر از آنچه میخواهم باشم، جلوه خواهم کرد.
از منظر دیگر، فردی که علاقه دارد دستش را ببوسند به نوعی به « بندگی و بردگی عاطفی دیگران» معتقد است و بدین صورت میخواهد با به زیرکشیدن شخصیت دیگران، شخصیت خود را ارتقا دهد.
یکی از تفاوتهای جامعه مدرن با جامعه عقب مانده در همین «کیش شخصیت» است. با حلوا حلوا کردن دیگران و صف کشیدن برای دستبوسی آنها، شخصیتهای کاذبی ظهور مییابند که هرچه بر شدّت این رفتارهای ناشایسته افزوده شود، فرعون درونی آنها بیشتر رشد میکند و به جایی میرسند که باورشان میآید که از بقیه متمایزند و دیگران باید از همه جهات در خدمت آنها باشند. این انانیت و فرعونیت گاهی آنقدر در افراد رشد میکند که خود را بالاتر از خداوند فرض میکنند (انا ربکم الاعلی) در گذشته این بت پرستی، ظاهرتر و عریانتر بود و در دنیای مدرن، لباسهای متفاوتی برخود پوشیده است.
پس از گذشت قرنها و با سواد شدن عموم مردم و افزایش سطح فهم و عزتمندی انسانها، باید این « بساطهای توهمزا» برچیده شود و همانطور که همه انسانها در برابر قانون، مساوی قلمداد میشوند، شخصیت همه انسانها نیز برابر و محترم شمرده شود و تجلیل از افراد رشید و خاص، به روشهای معقول و منطقی، صورت پذیرد و با تجلیل از عدهای، عده ای دیگر تحقیر نشوند.
در بین همه انسانها، فقط و فقط فرزندان مجازند که دست پدر و مادر خود را ببوسند چرا که والدین، جلوهای از خالقیت خداوند بر روی زمین هستند و به نوعی در مرتبه نازلهی هستی بخشی، استمرار دهنده حیات فرزندان خویشند.
پس همه بیاموزیم که به جز دست پدر و مادر، دست هیچ احدی را نبوسیم چرا که آنها برداشت دیگری از آن خواهند داشت و عزت نفس خدادادی و آزادی درونی ما را، مبدّل به ذلت و خواری و بندگی خواهند کرد.
6114/ 2027
دریافت: خرامش ** انتشار: نجفی
کپی شد