در این یادداشت آمده است: گشایش خط یک مترو درشیراز که گفته اند طولانی ترین خط متروی کشور است براساس گمانه زنی ها با رویکرد مردم به آن باید ازبارترافیکی شهربکاهد . ولی هنوزشرط اساسی آن رعایت نشده است. یعنی طرح های ترافیکی مناسب با جغرافیای شهری وترافیکی درشبکه دسترسی خط مترو درترافیک شهری ایران بخصوص درشهرهایی مانند شیراز که اراده ای برای اجراکردن طرح های جسورانه ترافیکی نیست پدیده پیچیده تری ازگره های ترافیکی کارآن رامشکل کرده اند.
دراینجا کلاف سردرگمی از گره های کور هستند که بازشدن هریک به بازشدن دیگری وابسته است بدون آنکه تضمین صددرصدی برای آن باشداگر بخواهند طرح محدوده ترافیکی را اجرا کنند خطوط اتوبوس تندرونیاز فوری آن است درحالی که باید دوباند رفت وبرگشت اختصاصی برای آن ساخته شود که مستلزم خلوت ترشدن خیابان است.
اگر این کار بشود مشکل تقاطع ها حرکت اتوبوس را کند می کند ،خط ویژه به خاطر خرده فرهنگ ترافیک و رفتارهای واگرا ، جولانگاه موتورسیکلت ها و متخلفان ترافیکی می شود . عابران پیاده هم که نماینده آنارشیسم مطلق ترافیکی اند گره بدترو کورترین گره هستند ، تمایل بیمار گونه به استفاده از اتومبیل شخصی حتی درمسیرهای کوتاه ، که سفرشهری درآنهابا تاکسی و اتوبوس کم هزینه تر است ، گرهی است که شاید هیچگاه بازنشود مگرآنکه یک سیستم حمل و نقل بسیار مدرن با بسته های تشویقی اجراشود . چیزی که امکان آن بسیار کم است .
بافت کالبدی و فیزیکی شبکه ترافیکی هم گرهی است که راه هر طرح ترافیکی را دچار تنگنا می سازد . نبود ساختاری یکدست درمدیریت ترافیکی هم کلاف گره ها را سردرگم ترساخته و اتفاقا به نتیجه رسیدن هرطرح ترافیکی به آن گره خورده . شانس بازشدن این گره بیشتر از دیگر گره هاست چون میزان وابستگی آن به دیگر عوامل و بازیگران ترافیکی کمتر است.
اگر بتوانند مدیریت ترافیک را با اصلاحات ساختاری در ساختارهای سنتی اداره شهر ، یکدست و هماهنگ سازند راه ترافیک روان تر می شود . مهمترین بخش حل مشکل ، به همکاری گرفتن مردم و حل مسئله مشارکت جویی همگانی است . اگر مردم دراداره شهر و یا دست کم درترافیک آن ، دخالت گسترده داده شوند خودشان درحل مشکلات پیشقدم می شوند . ایراد طرح های دولتی ، یک سویه ، دستوری و تنبیهی بودن و ندیدن نقش مردم است .
ترافیک به عنوان میدان رفتار و روابط عمومی ، انباشته از فرصت های همکاری است که به هزینه رقابت ها ازمیان می روند . هیچیک از طرح های ترافیکی دولتی و نیمه دولتی ها جواب نداده چون مردم را درآنها دخالت نداده اند که به این نتیجه رسیده اند که خودشان از وضع ترافیک بیشتر از هرکس دیگری زیان می بینند ولی امکانی برای بهبود آن دراختیارندارند.
اگر این گره بازشود راه بازشدن دیگر گره ها به شرط برنامه ریزی و نگاه سیستمی هم بازمی شود. بازشدن گره مشارکت جویی و دخالت دادن مردم به انتخابی شدن کامل نهادهای اداره شهر و دموکراتیک شدن مدیریت شهری و کوتاه کردن دست اهل سیاست و سیاست بازها و کانون های نفوذ و گروه های مالی متنفذ شهری ، گره خورده .شاید این همان بالاتر از گره باشد که تابازنشود مشکل ترافیک هم حل نمی شود حتی اگر خیابانها تاچند برابر پهن تر و اتوبان ها دوطبقه شود . برای حل مشکل ترافیک به فرهنگ ترافیکی مدرن نیاز داریم . پایه این فرهنک هم درزیرساخت های مدنی درنهادهای انتخابی و مشارکت فعال و متشکل مردم بدون تمایز و امتیاز و رانت ، پی ریزی می شود .
بنای ترافیکی بدون این پی ها و زیرساخت ها ناقص و درهم ریخته می ماند . هرطرح ترافیکی موفق به پی ریزی نهادهای مدنی و تقویت عرصه عمومی و قانونمند ساختن دخالت این نهادها بستگی دارد . چیزی که درترافیک ایرانی نیست وگره آن را کورکرده است.
6114/ 2027
دریافت: خرامش ** انتشار: نجفی
دراینجا کلاف سردرگمی از گره های کور هستند که بازشدن هریک به بازشدن دیگری وابسته است بدون آنکه تضمین صددرصدی برای آن باشداگر بخواهند طرح محدوده ترافیکی را اجرا کنند خطوط اتوبوس تندرونیاز فوری آن است درحالی که باید دوباند رفت وبرگشت اختصاصی برای آن ساخته شود که مستلزم خلوت ترشدن خیابان است.
اگر این کار بشود مشکل تقاطع ها حرکت اتوبوس را کند می کند ،خط ویژه به خاطر خرده فرهنگ ترافیک و رفتارهای واگرا ، جولانگاه موتورسیکلت ها و متخلفان ترافیکی می شود . عابران پیاده هم که نماینده آنارشیسم مطلق ترافیکی اند گره بدترو کورترین گره هستند ، تمایل بیمار گونه به استفاده از اتومبیل شخصی حتی درمسیرهای کوتاه ، که سفرشهری درآنهابا تاکسی و اتوبوس کم هزینه تر است ، گرهی است که شاید هیچگاه بازنشود مگرآنکه یک سیستم حمل و نقل بسیار مدرن با بسته های تشویقی اجراشود . چیزی که امکان آن بسیار کم است .
بافت کالبدی و فیزیکی شبکه ترافیکی هم گرهی است که راه هر طرح ترافیکی را دچار تنگنا می سازد . نبود ساختاری یکدست درمدیریت ترافیکی هم کلاف گره ها را سردرگم ترساخته و اتفاقا به نتیجه رسیدن هرطرح ترافیکی به آن گره خورده . شانس بازشدن این گره بیشتر از دیگر گره هاست چون میزان وابستگی آن به دیگر عوامل و بازیگران ترافیکی کمتر است.
اگر بتوانند مدیریت ترافیک را با اصلاحات ساختاری در ساختارهای سنتی اداره شهر ، یکدست و هماهنگ سازند راه ترافیک روان تر می شود . مهمترین بخش حل مشکل ، به همکاری گرفتن مردم و حل مسئله مشارکت جویی همگانی است . اگر مردم دراداره شهر و یا دست کم درترافیک آن ، دخالت گسترده داده شوند خودشان درحل مشکلات پیشقدم می شوند . ایراد طرح های دولتی ، یک سویه ، دستوری و تنبیهی بودن و ندیدن نقش مردم است .
ترافیک به عنوان میدان رفتار و روابط عمومی ، انباشته از فرصت های همکاری است که به هزینه رقابت ها ازمیان می روند . هیچیک از طرح های ترافیکی دولتی و نیمه دولتی ها جواب نداده چون مردم را درآنها دخالت نداده اند که به این نتیجه رسیده اند که خودشان از وضع ترافیک بیشتر از هرکس دیگری زیان می بینند ولی امکانی برای بهبود آن دراختیارندارند.
اگر این گره بازشود راه بازشدن دیگر گره ها به شرط برنامه ریزی و نگاه سیستمی هم بازمی شود. بازشدن گره مشارکت جویی و دخالت دادن مردم به انتخابی شدن کامل نهادهای اداره شهر و دموکراتیک شدن مدیریت شهری و کوتاه کردن دست اهل سیاست و سیاست بازها و کانون های نفوذ و گروه های مالی متنفذ شهری ، گره خورده .شاید این همان بالاتر از گره باشد که تابازنشود مشکل ترافیک هم حل نمی شود حتی اگر خیابانها تاچند برابر پهن تر و اتوبان ها دوطبقه شود . برای حل مشکل ترافیک به فرهنگ ترافیکی مدرن نیاز داریم . پایه این فرهنک هم درزیرساخت های مدنی درنهادهای انتخابی و مشارکت فعال و متشکل مردم بدون تمایز و امتیاز و رانت ، پی ریزی می شود .
بنای ترافیکی بدون این پی ها و زیرساخت ها ناقص و درهم ریخته می ماند . هرطرح ترافیکی موفق به پی ریزی نهادهای مدنی و تقویت عرصه عمومی و قانونمند ساختن دخالت این نهادها بستگی دارد . چیزی که درترافیک ایرانی نیست وگره آن را کورکرده است.
6114/ 2027
دریافت: خرامش ** انتشار: نجفی
کپی شد