در این یادداشت آمده است: پس از انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1394 و پیروزی قاطع لیست موسوم به امید در انتخابات در شهرهایی همانند تهران و شیراز نگارنده در سرمقاله ای به این مهم اشاره نمود که اصولگرایان بایستی شرایط فعلی کشور را درک کنند و به دنبال ایجاد تغییرات لازم در برخی آیتم ها مانند نوع نگاه به جامعه، نحوه تبلیغات، انتخاب لیدرهای سیاسی، حتی انتخاب کاندیداها و ... باشند.
صدالبته که در سال 1396 نیز اصولگرایان همان راه و شیوه قدیم را در پیش گرفتند و شکست دو گانه ای در کارنامه سیاسی آنها ثبت شد تا هم در انتخابات ریاست جمهوری شکست بخورند و در کلانشهرها و برخی شهرهای بزرگ شوراهای شهر را هم از دست بدهند.
در انتخابات سال 1392 آنها در شوراها وضعیتی همانند سال 1396 را نداشتند و مثلاً در تهران از سی و یک عضو 15 کرسی به اصولگرایان رسید و 13 کرسی نصیب اصلاح طلب ها شد یا در شهر خودمان شیراز لیست جبهه متحد اصولگرایان 15 کرسی از 21 کرسی شورا را به دست آورد و این غم شکست در انتخابات ریاست جمهوری را برایشان تحمل پذیر می کرد!
اما در سال جاری اصولگرایان در شیراز، اصفهان، مشهد، تهران و ... شوراها را نیز از دست داده اند و این یک هشدار ممتد است که اصولگرایان بایستی در بدنه احزاب مختلف خویش دست به تغییرات لازم بزنند و اگر می خواهند حیات سیاسی آنها تداوم داشته باشد در اولین گام میدان را به جوانان خویش بدهند.
بالطبع اصولگرایان همانگونه که از نامشان مشخص است براساس پایبندی به یکسری «اصول» که آنها را اصول انقلاب می دانند، گردهم جمع شده اند و صد در صد حاضر نیستند از این اصول دست بردارند اما می توانند سازماندهی احزاب، نوع ارتباط با جامعه، نحوه تبلیغات باورهایشان و ... را تغییر دهند و لازمه این تغییر بازنشسته شدن نیروهای نسل اول و دوم انقلاب در احزاب اصولگرا و بهره کافی بردن از نیروهای جوان در اطاق های فکر، ساختار اجرایی احزاب و بخش های مدیریتی است.
اصولگرایان باید قبول کنند که در انتخابات های سال 1392، 1394 و 1396 شکست خورده اند و باید در اندیشه انتخابات سال 1398 مجلس باشند و اگر روند حرکتی خود را تغییر ندهند، نباید انتظار معجزه را داشته باشند.
و اما اصلاح طلبان که اکنون روزهای پیروزی آنها است و بالطبع از این موفقیت های خیره کننده در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها بسیار خوشحال و خرسند هستند؛ شاید جوان ها درست به خاطر نیاورند که بیست سال پیش در دوم خرداد سال 1376 حیات رسمی اصلاح طلبان آغاز شد و آن هم با رأی دادن بیست میلیون ایرانی به سیدمحمد خاتمی بود که سبب شد عنوان اصلاح طلب ها شکل بگیرد و احزاب و گروه های سیاسی که حامی این جریان بودند را از آن تاریخ به بعد اصلاح طلب یا دوم خردادی ها نامیدند و اینگونه یک تولد سیاسی در کشور ما آغاز شد و احزاب و گروه ها ی سیاسی به دو گروه کلی تر اصولگرایان و اصلاح طلب ها تقسیم بندی شدند.
اصلاح طلب ها انتخابات 1380 ریاست جمهوری و مجلس ششم و شورای اول را هم پیروز شدند اما اصولگرایان در سال 1384 ترمز پیروزی های آنها را کشیدند و این اتفاق نه به دلیل قوی شدن یا تغییر استراتژی اصولگرایان بلکه به خاطر اشتباهات خود اصلاح طلب ها رخ داد و اینگونه هشت سال از صحنه های قدرت کشور کنار رفتند.
متأسفانه اصلاح طلب ها دو اشتباه انجام دادند که هر دو اشتباه زمینه ساز شکست آنها در انتخابات ها شد که اولی بسیار مهم تر و اثرگذارتر از دومی بود!
اصلاح طلب ها کار تشکیلاتی را خوب بلد هستند و به آن پایبند می باشند اما این کار تشکیلاتی منسجم تنها در سطوح بالا رخ می دهد و متأسفانه سطوح عامه جامعه، بخش متوسط و زیر متوسط جامعه را شامل نمی شود و این اشتباه بزرگ و اصلی اصلاح طلبان بود که بدنه اصلی جامعه را فراموش کردند و این بدنه جذب شعارهای پوپولیستی دولت های نهم و دهم شد!
اشتباه دوم اصلاح طلب ها که همین اشتباه را اصولگرایان در انتخابات سال 1392 مرتکب شدند، عدم اتحاد و پراکندگی بود.
اما در انتخابات سال 1396 یعنی انتخابات 29 اردیبهشت نه اصلاح طلب ها و اعتدالیون و نه اصولگراها با تعدد کاندیدای صاحب رأی مواجه نبودند و با کنار رفتن آقایان قالیباف و سپس جهانگیری همه قدرت اصولگراها پشت سر حجت الاسلام رییسی جمع شد و تمام قدرت اصلاح طلب ها و اعتدالیون به حمایت از دکتر روحانی پرداختند.
در این شرایط اصولگرایان همه یک رأی داشتند و اصلاح طلب ها و اعتدالیون هم یک رأی و اینجا بود که رأی بدنه اصلی جامعه، یعنی افرادی که واقعاً نه اصولگرا و نه اصلاح طلب هستند، حائز اهمیت شد و همین آرا هم برنده انتخابات 29 اردیبهشت را مشخص نمود.
حال یک اصل برای هر دو حزب اصلی کشور مشخص شده است و آن مردمی هستند که به معنای واقعی سیاسی نیستند و گرایش سیاسی خاصی ندارند ولی رأی های بسیار زیادی دارند که برنده انتخابات ها را مشخص می نماید.
اصولگرایان این بدنه اصلی جامعه را در سال 92 و اکنون از دست داده اند، همانگونه که اصلاح طلبان سال 1384 و 1388 این بخش جامعه را از دست دادند و حالا تئوریسین ها و بزرگان هر دو گروه اصلی احزاب اصلاح طلب و اعتدالیون و احزاب اصولگرا بایستی در اندیشه جذب و حفظ بدنه اصلی جامعه باشند.
در انتخابات مجلس در سال 1398 و انتخابات ریاست جمهوری و شوراها در سال 1400 گروهی برنده خواهند بود که بهتر و بیشتر با مردم عادی و قشر معمولی جامعه ارتباط بگیرد و صد البته عملکرد دولت تدبیر و امید در دو سال آینده و همچنین چهار سال آینده بسیار حائز اهمیت می باشد. دولت تدبیر و امید می تواند با عملکرد خویش کمک بزرگی به اعتدالیون و اصلاح طلب ها جهت پیروزی در دو انتخابات سال 1398 و 1400 نماید.
6114/ 2027
دریافت خبر: علی اکبر خرامش ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
صدالبته که در سال 1396 نیز اصولگرایان همان راه و شیوه قدیم را در پیش گرفتند و شکست دو گانه ای در کارنامه سیاسی آنها ثبت شد تا هم در انتخابات ریاست جمهوری شکست بخورند و در کلانشهرها و برخی شهرهای بزرگ شوراهای شهر را هم از دست بدهند.
در انتخابات سال 1392 آنها در شوراها وضعیتی همانند سال 1396 را نداشتند و مثلاً در تهران از سی و یک عضو 15 کرسی به اصولگرایان رسید و 13 کرسی نصیب اصلاح طلب ها شد یا در شهر خودمان شیراز لیست جبهه متحد اصولگرایان 15 کرسی از 21 کرسی شورا را به دست آورد و این غم شکست در انتخابات ریاست جمهوری را برایشان تحمل پذیر می کرد!
اما در سال جاری اصولگرایان در شیراز، اصفهان، مشهد، تهران و ... شوراها را نیز از دست داده اند و این یک هشدار ممتد است که اصولگرایان بایستی در بدنه احزاب مختلف خویش دست به تغییرات لازم بزنند و اگر می خواهند حیات سیاسی آنها تداوم داشته باشد در اولین گام میدان را به جوانان خویش بدهند.
بالطبع اصولگرایان همانگونه که از نامشان مشخص است براساس پایبندی به یکسری «اصول» که آنها را اصول انقلاب می دانند، گردهم جمع شده اند و صد در صد حاضر نیستند از این اصول دست بردارند اما می توانند سازماندهی احزاب، نوع ارتباط با جامعه، نحوه تبلیغات باورهایشان و ... را تغییر دهند و لازمه این تغییر بازنشسته شدن نیروهای نسل اول و دوم انقلاب در احزاب اصولگرا و بهره کافی بردن از نیروهای جوان در اطاق های فکر، ساختار اجرایی احزاب و بخش های مدیریتی است.
اصولگرایان باید قبول کنند که در انتخابات های سال 1392، 1394 و 1396 شکست خورده اند و باید در اندیشه انتخابات سال 1398 مجلس باشند و اگر روند حرکتی خود را تغییر ندهند، نباید انتظار معجزه را داشته باشند.
و اما اصلاح طلبان که اکنون روزهای پیروزی آنها است و بالطبع از این موفقیت های خیره کننده در انتخابات ریاست جمهوری و شوراها بسیار خوشحال و خرسند هستند؛ شاید جوان ها درست به خاطر نیاورند که بیست سال پیش در دوم خرداد سال 1376 حیات رسمی اصلاح طلبان آغاز شد و آن هم با رأی دادن بیست میلیون ایرانی به سیدمحمد خاتمی بود که سبب شد عنوان اصلاح طلب ها شکل بگیرد و احزاب و گروه های سیاسی که حامی این جریان بودند را از آن تاریخ به بعد اصلاح طلب یا دوم خردادی ها نامیدند و اینگونه یک تولد سیاسی در کشور ما آغاز شد و احزاب و گروه ها ی سیاسی به دو گروه کلی تر اصولگرایان و اصلاح طلب ها تقسیم بندی شدند.
اصلاح طلب ها انتخابات 1380 ریاست جمهوری و مجلس ششم و شورای اول را هم پیروز شدند اما اصولگرایان در سال 1384 ترمز پیروزی های آنها را کشیدند و این اتفاق نه به دلیل قوی شدن یا تغییر استراتژی اصولگرایان بلکه به خاطر اشتباهات خود اصلاح طلب ها رخ داد و اینگونه هشت سال از صحنه های قدرت کشور کنار رفتند.
متأسفانه اصلاح طلب ها دو اشتباه انجام دادند که هر دو اشتباه زمینه ساز شکست آنها در انتخابات ها شد که اولی بسیار مهم تر و اثرگذارتر از دومی بود!
اصلاح طلب ها کار تشکیلاتی را خوب بلد هستند و به آن پایبند می باشند اما این کار تشکیلاتی منسجم تنها در سطوح بالا رخ می دهد و متأسفانه سطوح عامه جامعه، بخش متوسط و زیر متوسط جامعه را شامل نمی شود و این اشتباه بزرگ و اصلی اصلاح طلبان بود که بدنه اصلی جامعه را فراموش کردند و این بدنه جذب شعارهای پوپولیستی دولت های نهم و دهم شد!
اشتباه دوم اصلاح طلب ها که همین اشتباه را اصولگرایان در انتخابات سال 1392 مرتکب شدند، عدم اتحاد و پراکندگی بود.
اما در انتخابات سال 1396 یعنی انتخابات 29 اردیبهشت نه اصلاح طلب ها و اعتدالیون و نه اصولگراها با تعدد کاندیدای صاحب رأی مواجه نبودند و با کنار رفتن آقایان قالیباف و سپس جهانگیری همه قدرت اصولگراها پشت سر حجت الاسلام رییسی جمع شد و تمام قدرت اصلاح طلب ها و اعتدالیون به حمایت از دکتر روحانی پرداختند.
در این شرایط اصولگرایان همه یک رأی داشتند و اصلاح طلب ها و اعتدالیون هم یک رأی و اینجا بود که رأی بدنه اصلی جامعه، یعنی افرادی که واقعاً نه اصولگرا و نه اصلاح طلب هستند، حائز اهمیت شد و همین آرا هم برنده انتخابات 29 اردیبهشت را مشخص نمود.
حال یک اصل برای هر دو حزب اصلی کشور مشخص شده است و آن مردمی هستند که به معنای واقعی سیاسی نیستند و گرایش سیاسی خاصی ندارند ولی رأی های بسیار زیادی دارند که برنده انتخابات ها را مشخص می نماید.
اصولگرایان این بدنه اصلی جامعه را در سال 92 و اکنون از دست داده اند، همانگونه که اصلاح طلبان سال 1384 و 1388 این بخش جامعه را از دست دادند و حالا تئوریسین ها و بزرگان هر دو گروه اصلی احزاب اصلاح طلب و اعتدالیون و احزاب اصولگرا بایستی در اندیشه جذب و حفظ بدنه اصلی جامعه باشند.
در انتخابات مجلس در سال 1398 و انتخابات ریاست جمهوری و شوراها در سال 1400 گروهی برنده خواهند بود که بهتر و بیشتر با مردم عادی و قشر معمولی جامعه ارتباط بگیرد و صد البته عملکرد دولت تدبیر و امید در دو سال آینده و همچنین چهار سال آینده بسیار حائز اهمیت می باشد. دولت تدبیر و امید می تواند با عملکرد خویش کمک بزرگی به اعتدالیون و اصلاح طلب ها جهت پیروزی در دو انتخابات سال 1398 و 1400 نماید.
6114/ 2027
دریافت خبر: علی اکبر خرامش ** انتشاردهنده: سیداحمد نجفی
کپی شد