جهرم شکرانه آفرینش است، شهر یادمانهای باستانی، شهر هفت دروازه، نسبش به بهمن و همای و نامش گره خورده به نشست بزرگان و استواری و بخشش در دل شاهنامه فردوسی. فرشهای جهرمیهاش زینت خانهها و کاخ شاهان عالم و پارچههای کتان و عطرهای خوشبویش زیور بزرگان.
شهری که صدای سم اسبان شجاعانش هنوز از قلعه گبری و قلعه خورشهاش میآید، قلعههایی که عظمتش سر به آسمان میساید. جهرم شهر بازار کهن و قدمگاه و سنگاشکن است که حاصل تیشههای سنگتراشانش بر سینه بناهای تاریخی ایران، به فلک فخر میفروشد. شهری که حتی درختان کهنسالش، بسان آدمیان نام دارند، احترام دارند، عزت دارند.
جهرم، شهر قلعه مهرک است و یادآور شجاعت تباکها و مهرکها، شهر طمأنینه و شکوه تاریخ است. شهر موسیقدانان نامداری چون باربد و نواهای خسروانی و زخمههای بربط و چنگ است. شهر خوشنویسان و خطاطان و شاعران قرآننگار، چون ابوطالب جهرمی و ابوالحسن هنر که آثارشان امروز زینت موزههای جهان است؛ شهر کامل جهرمی و امیرالشعرا سرایی، شهر میرزانصیر که مثنوی «پیر و جوان» را باطرواتتر از برگ گل سرود و چند قطره از عشق الهی خویش را در آن چکاند.
جهرم شهر باورهای اهورایی و یزدانی، شهر شکوفایی کیش روشن اسلام است. شهر نزول اجلال حضرت فضل بن موسی بن جعفر(ع) و شاهزاده حسین، نوادهِ امام هفتم شیعیان است. شهر قرآن است که از درگاه مدرسه و مسجد خانش هنوز صدای قاریان میآید، شهر آیتاللهیها، شبزندهدارها، شهر علمایی بصیر چون آیتالله حقشناس است که از اصفهان تا جهرم، در مشت بسته خویش با پای پیاده آتش فروزان از ره آورد و از جوانی منبع علم و فضیلت شد.
جهرم، شهر بافتنیهای نخل و گیوه و دستسازهای مسی و هنرهای سنتی است، شهر معماری زیبای ایران در سدههای میانه، شهر خط نگارهها، شهر خانههای تاریخی با ارسیها و پنجرههای رنگی است و داستانهایش به پرشوری رودخانه شورش.
جهرم، شهر نخل و نارنج و عطر نارنجستانها، شهر باغها و دشتهاست شهری که طبیعت، چون مردمش مهربان و دست و دلباز است، جنگل نخل است و گلستان شجاعت و معرفت. شهر حجرهها و حوزهها، شهر مکتبها و مکتبخانهها، شهر دانشگاهها و محافل علمی و در یک کلام جهرم، شهر باغ و هنر و معرفت است.
جهرم شهر من است؛ به یاد میآورم تاریخ هزاران ساله شهرم را؛ شادیها وغمهایی به اصالت هستی و به وسعت تاریخ؛ بحرانها و افتخارهایی را که در سینه خود ثبت کرده است.
«بدان که هیچکس بیدلیل شهری را دوست نخواهد داشت؛ شهر آواز نیست که رهگذری بیاید، بیاردش و بخواند و بعد فراموش شود». از خیابانهایش که میگذرم یاد همه بزرگانش در من زنده میشود، با یاد بعضی نفرات، عشق در من حلول میکند، جوانه میزند و پیچکوار بر اندام هستیام میپیچد. همانان که ستونهای این شهر و این خیمه برافراشته بودهاند و اکنون نیز نام آنان بر پیشانی تاریخ این خطه میدرخشد.
زندگی در تو با همهیتلخ و شیرینش بر من خوش میگذرد؛ نشست و ایستادنم، کار و بارم، خورد و خرید و روزمرگیهایم، تفریح و قرارم در تو معنا مییابد و رنگ میگیرد.
مردمان سختکوش و مهربانت را، نخل های همیشه سرافرازت را، باغهای همیشه سبزت را و کوههای سربهفلککشیدهات را، همیشه دوست خواهم داشت.
جهرم من، شهری که دوستش دارم، در حال گذر است؛ گذر از رخوت به شادی و پویایی، گذر از کسالت و خمودگی، به شور و حرکت، و این را مظاهر باران و سبزی زمین به یاد ما می آورد.
جهرم من، شهری که دوستت دارم، هر کجای زمین باشم، دوستت خواهم داشت، که کوچه، کوچه و خانه، خانهات، تاریخ من است و گذشته و امید آیندهام...
این روزها تو را در ذهنم مرور می کنم و زیر لب میخوانم:
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
۱۰فروردین ماه سالروز قیام و تظاهرات مردم جهرم در سال ۱۳۵۷ برای بزرگداشت چهلم شهدای قم و تبریز و سالروز به شهادت رسیدن نخستین بانوی شهید انقلاب در جهرم است. به پاس خدمات و رشادتهای مردم جهرم به انقلاب، این روز به عنوان روز جهرم برای ثبت در تقویم پیشنهاد شده است.
جهرم در ۱۹۳ کیلومتری از جنوب شرق شیراز قرار دارد.