یک پژوهشگر و استاد دانشگاه  طی سخنانی به بررسی ابعاد مختلف تصنیفی از کوهی کرمانی با مطلع باز هم صدای نی میاد، پرداخت .

به گزارش ایسنا منطقه فارس، دکتر محمدرضا خالصی، ادیب و پژوهشگر ادبی طی سخنانی گفت: عباس کشتکاران در مقالة آخر خود در روزنامه عصرِ مردمِ حماسه مویه‌ای اشاره کرده است که کوهی کرمانی آن را در سال 1335 هجری قمری در سفرِ بَم از زبانِ کولی های کرمانی هنگامیکه با نوای نی و کمانچه می خواندند، شنیده بود .

او گفت: این تصنیف، ترانه مویه‌ای است عامیانه که توده مردم در سوگیادِ لطفعلیخانِ زند، ساخته و پرداخته و به خاطر سپرده و پیوسته می‌خواندند .

خالصی یادآور شد که  لطفعلی خانِ زند، آخرین سردارِ شجاع و جسور و جنگاور سلسله زندیه بود که مورخان از او با عظمت و جلالت و مَهابَت یاد کرده و از جوانمردی و بی باکی و جَلدی و جَلادت و رَشادت و وَجاهت و صَباحت و نیک خُلقی و نیک خویی او بسیار نوشته‌اند .

این استاد دانشگاه با اشاره به توصیف‌های تاریخ نویسان در مورد لطفعلیخان زند و انتقام آغامحمدخان قاجار از او، گفت: این گونه حوادث که ناگواری و نا خوشایندی آن هیچگاه دست از گریبان ناخودآگاه مردم بر نمی دارد، همواره عاملی برای ساختن داستان، افسانه، متل، ترانه و تصنیف‌های مردم ساخت بوده است .

او خاطرنشان کرد: قتل لطفعلی خانِ زند و رفتار دَدمنشانة خانِ اخته بر او و بر کرمانیان و شیرازیان، رودخانه ای شد که بر مَصَب خشم و غیظِ مردم فرود آمد و نقشِ کلمات بر خود گرفت و جلوه‌ای از زیستِ فرهنگی آنان شد. تا بدانجا که در همان اوان، شایع شد که نعشِ شاهزاده زند به نجف اشرف بُرده شده تا از این طریق قداسَتی دیگر برای او فراهم آورند و مظلومیتش را جار کشند .

خالصی همچنین به رباعی رضی الدین بابای قزوینی که پس از عَزلِ از حکومت دیار بکر و جانشینی جلال الدین ابراهیم طره ختنی به جای او، سروده بود اشاره کرد که به واسطه شباهت با فضایل لطفعلیخان زند و معایب آغا محمدخان، بر سر زبان مردم افتاده بود، گفت: تصنیف مورد نظر استاد کشتکاران نیز که هنگام خواند توسط کولیان بم به گوش کوهی کرمانی رسیده و نقل شده است، بر سر زبان مردم افتاده بود .

او با اشاره به تصنیف یاد شده که با این مطلع آغاز می‌شود، هردم صدای نی میاد / آواز پی در پی میاد / لطفعلی خانم کی میاد / روح و روانم کی میاد، خاطرنشان کرد که به نظر می‌رسد که این تصنیف با این شکلِ نگارش مغلوط باشد .

خالصی با بیان اینکه یحیی آرین‌پور در کتاب صبا تا نیما به این تصنیف اشاره کرده که مطلع آن بالای بان اندران/ قشون آمد مازندران/ باز هم صدای نی میاد/ آواز پی در پی میاد... است، گفت: آرین پور هیچ اشاره ای به مأخذ یا منبعی که این تصنیف را از آن اخذ کرده نمی کند و مرحوم همایونی، ضبط او را مغلوط و ناقص می داند .

او همچنین یادآور شد:  کشتکاران از قول کوهی کرمانی ضبط این تصنیف را در سال 1335 هجری قمری (حدود صد سال پیش) می داند که البته با تصنیفی که آرین پور در کتابش آورده است متفاوت است و زبانی روان تر و بیانی شاعرانه تر دارد، به نظر می رسد به مرور زمان، مردم، شعر این تصنیف را خود مُنَقح و مصحح کرده و زبانی روان تر به آن بخشیده‌اند .

خالصی گفت: مرحوم  همایونی در باره این تصنیف نوشته است که متن دقیق انگلیسی آن (تصنیف) را ادوارد اسکات وارینگ در سفرنامه دقیق خود ضبط کرده، که با مقایسه متن موجود در از صبا تا نیما ، تفاوت زیاد آن ها آشکار می شود. اما آن مرحوم، هیچ اشاره ای به متن انگلیسی نمی کند و سخنی نیز در شناسایی ادوارد اسکات وارینگ نمی آورد و به آوردن ترجمه مسعود فرزاد و دکتر تراب بصیری بسنده کرده و تنها اشاره می کند به این که این ترجمه توسط خسرو ناقد نویسنده و مترجمِ ایرانی مقیم آلمان به دست ایشان رسیده است .

این نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به اینکه براساس ادعای مرحوم همایونی مأخذ دیگری هم برای این تصنیف داریم که به زمان حضور ادوارد اسکات وارینگ در ایران باز می گردد، گفت: ادوارد اسکات وارینگ کارمند غیر نظامی کمپانی هند شرقی بنگال است که بنا به گفتة خودش در ظاهر به عنوان سیر و سیاحت، اما در اصل برای گردآوری مطالب سیاسی راجع به اوضاع ایران در تاریخ 22 می 1802 میلادی وارد بوشهر و بعد شیراز می شود .

 

او ادامه داد: سالِ 1802 میلادی مطابق است با سالِ 1216 هجری قمری یعنی اوایل سلطنت فتحعلی شاه قاجار و هشت سال پس از قتل لطفعلی خانِ زند؛ اسکات به علت بیماری مدت چهار ماه را در شیراز و حومه آن می گذراند. او آنچه از ایران دیده را تحت عنوان TOUR TO SHEERAZ BY THE ROUTE  OF KAZROON AND FEEROZABAD   سفری به شیراز از راه کازرون و فیروزآباد به رشتة تحریر در می آورد و چند ماهی در شهرهای جنوبی ایران به ویژه شیراز به سر می بَرَد  وسپس عازم  هندوستان میشود و رهاورد این حضور کوتاه سفرنامه ارزشمندی با توصیف مناطق جنوبی ایران به ویژه فارس و بوشهر بوده است.

این پژوهشگر اضافه کرد: از بین چهل و دو فصلِ کتاب، بیش از سی فصل به توصیفِ جنبه های مختلف زندگی ایرانیان مانند باغهای ایرانی، بناها و حمامها، روش وقت گذرانی ایرانیها، شخصیت و لباس ایرانیان و حتی فال حافظ و ... اختصاص دارد که اطلاعات ارزشمندی در اختیار خواننده میگذارد .

خالصی با بیان اینکه در آن کتاب یک بخش مجزا تحتِ عنوانِ A History of the Empire of Persia   تاریخِ امپراتوری ایران که از مرگ کریم خان تا سقوطِ سلسلة زندیه و فرجامِ فرمانروایی را در بَر می گیرد وجود دارد، گفت: او در این فصل، تاریخِ سیاسی ایران را از اواخر کریم خانِ زند تا ابتدای دورة قاجار دقیقاً تشریح می کند. اطلاعاتش در ضبطِ رویدادهای تاریخی به گفتة خودش، برگرفته از مورخینِ آن دوره و به ویژه یکی دو نسخة خطی از تاریخ دورة زندیه است که در شیراز به آن دست یافته است .

این پژوهشگر با اشاره به مطالبی که وارینگ در این بخش از کتاب و در ستایش اقدامات کریمخان زند در شیراز آورده است، گفت: او سپس به جانشینان او پرداخته و اوضاع آشفته و نابسامان آن زمان را تشریح می کند و توضیحات دقیقی از زیست و مراحل رشد آغا محمد خان و خیانت ابراهیم خان کلانتر نوشته و از لطفعلی خان تمجید کرده و او را کاردان و دلیر نامیده است .

خالصی خاطرنشان کرد: سفرنامه وارینگ برای تدوین تاریخِ جانشینانِ کریم خانِ زند و اوایل دورة قاجار به ویژه به لحاظِ مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگِ عامه، از ارزشِ فوق العاده ای بر خوردار است و این خود مرهونِ نکته سنجی، تیزبینی، جستجو در بینِ مردم و گفت وگو با آنان است. جای خا لی ترجمة این سفر نامه در میان کتاب های فارسی کاملاً مشهود است .

این پژوهشگر گفت: وارینگ در فصل بیست و سوم کتاب خود زیرِ عنوانِ Of the Government  دربارة حکومت تصنیف مذکور را در بیست و شش بیت به فارسی می آورد و سپس آن را به انگلیسی ترجمه می کند می‌نویسد این تصنیف، نغمة مورد علاقة ایرانیان است که در بارة لطفعلی خان زند و خیانت حاجی ابراهیم سروده شده و در افواه مردم جاری بوده و نزد شیرازیها رواجی تام داشته و نشان از محبوبیت خاندان زند خصوصا لطفعلیخان نزد آنان دارد .

او با یادآوری اینکه وارینگ تنها هشت سال بعد از مرگ لطفعلیخان این تصنیف را در کتابش ثبت کرده بود، به متن فارسی اشاره شده توسط او در کتابش اشاره کرد و گفت: اینکه او هشت سال بعد از مرگ لطفعلیخان تصنیف را آورده موجب می شود که بتوان به این روایت اعتماد و اتکاء بیشتری کرد.

خالصی خاطرنشان کرد: آنچه از کتاب وارینگ نقل شد تفاوت هایی با ضبط مرحوم همایونی و یحیی آرین پور دارد؛ اما علیرغم باور مرحوم همایونی به ضبطِ مغلوط و سَقیم نویسنده از صبا تا نیما؛ روایتِ او چندان پُر اشتباه نیست تنها چند تفاوت و کاستی با ضبطِ تصنیفِ وارینگ دارد .

این منتقد ادبی با اشاره به ترجمه انگلیسی وارینگ از تصنیف مورد نظرتاکید کرد که وارینگ در این ترجمه به متن وفادار است و بسیار محدود اعمال سلیقه کرده و در پایان ترجمه نوشته که بارِ این ترجمه را به دوش قوافی گذاشته است. او سعی کرده تصنیف را با همان حال و هوا به مخاطبِ انگلیسی خود منتقل کند و در این راه نیز چندان بی توفیق نبوده است .

خالصی با بیان اینکه متن انگلیسی وارینگ، توسط مرحوم مسعود فرزاد و دکتر تراب بصیری به فارسی برگردانده شده که مرحوم همایونی آن را در مقالة خود آورده است، گفت: متنِ این ترجمه دارای افزودنی های بسیاری است، گویا آن دو بزرگواراز متن انگلیسی اسکات وارینگ ترجمة آزادی را فراهم آورده اند که احساسات شاعرانه بر آن غلبه ای تام دارد .

وی خاطرنشان کرد: در متن انگلیسی نشانی از صدای نیزه و چکاچک شمشیر نیست، همچنین نامی از غران اسب مشهور لطفعلی خان دیده نمی شود، بخش شش سطری که اختصاص به زن حاجی ابراهیم دارد اساساً در متن انگلیس وجود ندارد. در متن انگلیسی مادر وقتی قربان و صدقة لطفعلی خان می کند که عازم میدان نبرد است.

همچنین نامی هم از همسر او نیست تا که قربانی و فدایی شاهزاده شود، اما در ترجمه ، لطفعلی خان در میدان جنگ است که مادرش برای او دعا می کند و همسر پسرش را قربانی او می سازد، در متن انگلیسی نامی از بَم برده نمی شود که در آنجا صدای نیزه به گوش برسد .

او با اشاره به تصنیفی که مرحوم استاد کشتکاران در مقالة خود به آن اشاره کرده بود، گفت: این تصنیف را پیش از ایشان مرحوم همایونی در مقاله‌ای و البته بدون هیچ توضیح و تشریحی آورده است؛  کشتکاران این تصنیف را از زبان کوهی کرمانی نقل کرده است .

این پژوهشگر با بیان اینکه در مورد این تصنیف باید به نکاتی اشاره کرد و گفت: اول اینکه نه  کشتکاران و نه  همایونی از منبع و مأخذ خود در نقل این تصنیف سخنی به میان نیاورده اند؛ اما با جستجوهای انجام شده، مأخذ این مطلب مجلة یادگار است که در شماره سوم آبان 1325 و در پایان مقاله ای از عبدالحسین نوایی تحت عنوان «عاقبت لطفعلی خان زند » این تصنیف را آورده است .

او با اشاره به بخشی از مقاله استاد نوایی در مجله یادگار، خاطرنشان کرد که به گفته نوایی، قصه و تصنیفهای مردم کرمان در مورد لطفعلیخان به خواهش او و توسط کوهی جمع آوری شده که در بخشی از این مطالب، تصنیف مورد نظر هم ذکر شده است .

خالصی در ادامه به تفصیل پیرامون توضیحات جمع آوری و نگارش شده توسط کوهی به درخواست استاد نوایی و نکات مختلف موجود در این توضیحات سخن گفته و به تشریح و نقد این نکات پرداخت .


انتهای پیام
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.