در این نوشتار به قلم سعیدرضا امیرآبادی آمده است : شاید آینده اقتصادی ایران از اتوبان فارس عبور کند. در دهههای معاصر ما سرمایهگذاریهای همهجانبهای را برای گسترش زیرساختهای نفتی و پتروشیمی انجام دادیم و صندوق بیتالمال ایرانیان اعتیاد پرسشبرانگیزی به درآمد حاصل از طلای سیاه پیدا کرده است.
شاید از یاد برده باشیم که ذخایر فسیلی و انرژیهای ناپاک، در آینده کوتاهی از میان خواهند رفت و پولهای نفتی برای تهیه مایحتاج اساسی کشور، رفته رفته ناپدید میشوند.
در آن برهه است که ناگزیر به یاد دیگر پتانسیلهای فراموش شده برای کسب درآمد خواهیم افتاد و شاید با چیزی جز افسوس و افسوس روبهرو نشویم؛ چراکه مؤلفههایی نظیر صادرات غیرنفتی، آمارهای گردشگری، حفاظت از میراث پیشینیان و منابع ارزشمندی نظیر اینها قرابت چندانی با مرزهای ایده آل ندارند و ما در بسیاری مواقع، به خامفروشیهای حسرتآور و چشمپوشی از منابع نرم بسنده کردهایم.
اگر در دهههای معاصر استانهای جنوبی ایران، بار تأمین هزینههای کشور را بر دوش کشیدهاند، در آستانه 1400 اوضاع بر منوال دیگری پیش خواهد رفت و چارهای جز تغییر نگرش در حوزههای اقتصادی نخواهیم داشت.
برای این ادعا مثالهای بیشماری وجود دارد.
ایران، سرچشمه منابع غنی و رنگارنگ است و در دل دشتها و کوههای این سرزمین، با ثروتهای بیشماری روبهرو هستیم. حال میتوان آنها را به صورتی سنتی و با دور ریزهای فروان استخراج کرد یا با نگاهی علمی و مدرن به سوی کنکاش معادن گام برداشت.
ما باید به نسلهای آینده پاسخگو باشیم که چرا منابع این سرزمین را به صورت خام و فرآوری نشده و به بهای رایگان صادر کرده و پس از بهینهسازی از کشورهای صنعتی، دوباره آنها را با بهای بسیار گزافی خریداری نمودیم.
نسلهای پیش رو از ما خواهند پرسید که چرا به توجیهات اقتصادی در این زمینه توجه چندانی نشده و آیا استخراج و فروش مواد معدنی خام توجیه علمی و اقتصادی داشته است؟
به کوهها و دشتهای فارس نگاه کنید. آنها سرشار از منابع غنیشده هستند؛ از نیریز تا آباده و اقلید، از داراب تا لار و لامرد. تنوع ثروتهای خاکی در این خطه دیرینه آن قدر زیاد است که با استفاده بهینه از آنها بتوان به سودهای سرشاری دست یافت و کشور، دیگر احتیاجی به نفت و تحریمهایش نداشته باشد.
البته اگر آنها از نگاهها و مدیریتهای سنتی رها شوند و به جای فروشهای خرواری، به خردهفروشی و محصولات فرآوری شده روی آوریم.
البته منابع زیرزمینی فارس، یگانه ثروت این سرزمین به حساب نمیآیند. یادگارهای دیرینهای از گذشتگان نزد ما به امانت مانده است که جهانیان را به شگفت آورده و عزت و اعتباری ابدی را برای گربه خاورمیانه به همراه میآورد.
به شکوه مجموعه پرسپولیس بنگرید. تختجمشید فقط یک عظمت معماری و نشانه بلوغ دانش ایرانیان در زمینه ساخت و ساز نیست؛ بلکه بسیاری از مفاهیم انساندوستانه و حقوق بشری در جایجای آن به چشم میآید و سند مستدلی از صلحدوستی و بزرگمنشی پارسیان است.
با تکیه بر مفاخر تاریخی میتوانیم فرهنگ غنی ایران و ایرانی را به جهانیان بشناسانیم و تمامی خدعهها و نیرنگهای مذبوحانهای را که میکوشند ما را ملتی بدوی و گرفتار بربریت نشان دهند، خنثی سازیم. در حقیقت، میراث جاوانهای نظیر تختجمشید و پاساگاد برای ایرانیان در بر دارنده مواهب مادی و معنوی است و بهرهبرداری و پاسداشت از آنها در زمره وظایف نسلهای کنونی است.
به راستی ما چه پاسخی برای پرسش آیندگان داریم. آنها میپرسند پروژه مسقف کردن تختجمشید و حفاظت از آن در برابر آتش فرسایش طبیعت مگر چقد هزینه داشته است که زیر بار آن شانه خالی کردهایم؟ آیا نمیتوانستیم درآمد حاصل از یک سال این مجموعه گرانبهای تاریخی را به نگهداری از آن اختصاص دهیم؟
البته یادگار هزارههای پیشین به عنوان یگانه سرمایه میراث فرهنگی فارس محسوب نمیشوند. با گذر از بافت فرسوده شیراز، با انبوهی از ساختارهای چشمنواز روبهرو میشویم که گردشگران داخلی و خارجی را به وجد آورده و برای دیدار آنها مسافر شهر راز میشوند.
به همین دلیل، باید از ثروتهای به جامانده از گذشتگان حفاظت و پاسداری مضاعفی کنیم و آنها را بیرحمانه به آتش فرسایش باد و باران و آفتاب و گل سنگها نسپاریم.
در آیندهای نزدیک، جبر زمانه و نیازهای عمومی کشور ما را بر آن میدارد تا از ظرفیتهای نرم فارس، به عنوان گهواره تمدن ایران زمین در مقیاس وسیعتری استفاده کنیم. البته با اتخاذ رویه کنونی، به نظر میرسد بسیاری از ثروتهای این سرزمین تا دهههای آغازین 1400 دیگر در میان ما وجود فیزیکی نداشته باشند.
این در حالی است که بسیاری از کشورها و تمدنهای نوظهور، از مؤلفههای پوشالی به کسب درآمد میپردازند و ادبیات گردشگری در اقتصاد نوین جهانی حرف اول را میزند.
نمونههایی که به اختصار از آنها یاد شد، یگانه استعدادهای فارس و شیراز در حوزه اقتصادی و کسب درآمد به حساب نمیآیند. طبیعت استان پهناور فارس چهارفصل است و اختلاف دمای 20 تا 30درجه سانتیگراد، گواهی بر این ادعاست. از سویی، با آباده و صفاشهر به عنوان مناطق سردسیر استان روبهرو هستیم و از سوی دیگر، در مناطق جنوبی استان در اوج انقلابهای تابستانی با آب و هوایی معتدل. این ظرفیت جغرافیایی به همراه تنوع قومیتی جایگاه ویژهای برای استان به ارمغان میآورد و موقعیت آن را در ایران، به عنوان خطهای استراتژیک منحصربهفرد میکند.
به طور حتم در آیندهای نزدیک به تمامی موارد یاد شده و الزام بهرهبرداری بهینه از ظرفیتهای استان فارس به صورت علمی و عملی پی خواهیم برد و امید میرود فرصتی برای پاسداشت آنها باقی مانده باشد. زمان چندانی تا به پایان رسیدن آخرین قطرات طلای سیاه باقی نمانده و باید از هماکنون به فکر جبران مافات و معیشت آیندگان بود.
شاید از نگاه نسلهای فردا، ما کارنامه درخشان و قابل دفاعی در زمینه بهرهبرداری از منابع نرم نداشته باشیم. آینده اقتصادی ایران از اتوبان فارس عبور می کند.
پینوشت: در پی بارندگیهای اخیر، قسمتی از کاخ کیومرث داراب فرو ریخت.
منبع : روزنامه شیراز نوین
6113
شاید از یاد برده باشیم که ذخایر فسیلی و انرژیهای ناپاک، در آینده کوتاهی از میان خواهند رفت و پولهای نفتی برای تهیه مایحتاج اساسی کشور، رفته رفته ناپدید میشوند.
در آن برهه است که ناگزیر به یاد دیگر پتانسیلهای فراموش شده برای کسب درآمد خواهیم افتاد و شاید با چیزی جز افسوس و افسوس روبهرو نشویم؛ چراکه مؤلفههایی نظیر صادرات غیرنفتی، آمارهای گردشگری، حفاظت از میراث پیشینیان و منابع ارزشمندی نظیر اینها قرابت چندانی با مرزهای ایده آل ندارند و ما در بسیاری مواقع، به خامفروشیهای حسرتآور و چشمپوشی از منابع نرم بسنده کردهایم.
اگر در دهههای معاصر استانهای جنوبی ایران، بار تأمین هزینههای کشور را بر دوش کشیدهاند، در آستانه 1400 اوضاع بر منوال دیگری پیش خواهد رفت و چارهای جز تغییر نگرش در حوزههای اقتصادی نخواهیم داشت.
برای این ادعا مثالهای بیشماری وجود دارد.
ایران، سرچشمه منابع غنی و رنگارنگ است و در دل دشتها و کوههای این سرزمین، با ثروتهای بیشماری روبهرو هستیم. حال میتوان آنها را به صورتی سنتی و با دور ریزهای فروان استخراج کرد یا با نگاهی علمی و مدرن به سوی کنکاش معادن گام برداشت.
ما باید به نسلهای آینده پاسخگو باشیم که چرا منابع این سرزمین را به صورت خام و فرآوری نشده و به بهای رایگان صادر کرده و پس از بهینهسازی از کشورهای صنعتی، دوباره آنها را با بهای بسیار گزافی خریداری نمودیم.
نسلهای پیش رو از ما خواهند پرسید که چرا به توجیهات اقتصادی در این زمینه توجه چندانی نشده و آیا استخراج و فروش مواد معدنی خام توجیه علمی و اقتصادی داشته است؟
به کوهها و دشتهای فارس نگاه کنید. آنها سرشار از منابع غنیشده هستند؛ از نیریز تا آباده و اقلید، از داراب تا لار و لامرد. تنوع ثروتهای خاکی در این خطه دیرینه آن قدر زیاد است که با استفاده بهینه از آنها بتوان به سودهای سرشاری دست یافت و کشور، دیگر احتیاجی به نفت و تحریمهایش نداشته باشد.
البته اگر آنها از نگاهها و مدیریتهای سنتی رها شوند و به جای فروشهای خرواری، به خردهفروشی و محصولات فرآوری شده روی آوریم.
البته منابع زیرزمینی فارس، یگانه ثروت این سرزمین به حساب نمیآیند. یادگارهای دیرینهای از گذشتگان نزد ما به امانت مانده است که جهانیان را به شگفت آورده و عزت و اعتباری ابدی را برای گربه خاورمیانه به همراه میآورد.
به شکوه مجموعه پرسپولیس بنگرید. تختجمشید فقط یک عظمت معماری و نشانه بلوغ دانش ایرانیان در زمینه ساخت و ساز نیست؛ بلکه بسیاری از مفاهیم انساندوستانه و حقوق بشری در جایجای آن به چشم میآید و سند مستدلی از صلحدوستی و بزرگمنشی پارسیان است.
با تکیه بر مفاخر تاریخی میتوانیم فرهنگ غنی ایران و ایرانی را به جهانیان بشناسانیم و تمامی خدعهها و نیرنگهای مذبوحانهای را که میکوشند ما را ملتی بدوی و گرفتار بربریت نشان دهند، خنثی سازیم. در حقیقت، میراث جاوانهای نظیر تختجمشید و پاساگاد برای ایرانیان در بر دارنده مواهب مادی و معنوی است و بهرهبرداری و پاسداشت از آنها در زمره وظایف نسلهای کنونی است.
به راستی ما چه پاسخی برای پرسش آیندگان داریم. آنها میپرسند پروژه مسقف کردن تختجمشید و حفاظت از آن در برابر آتش فرسایش طبیعت مگر چقد هزینه داشته است که زیر بار آن شانه خالی کردهایم؟ آیا نمیتوانستیم درآمد حاصل از یک سال این مجموعه گرانبهای تاریخی را به نگهداری از آن اختصاص دهیم؟
البته یادگار هزارههای پیشین به عنوان یگانه سرمایه میراث فرهنگی فارس محسوب نمیشوند. با گذر از بافت فرسوده شیراز، با انبوهی از ساختارهای چشمنواز روبهرو میشویم که گردشگران داخلی و خارجی را به وجد آورده و برای دیدار آنها مسافر شهر راز میشوند.
به همین دلیل، باید از ثروتهای به جامانده از گذشتگان حفاظت و پاسداری مضاعفی کنیم و آنها را بیرحمانه به آتش فرسایش باد و باران و آفتاب و گل سنگها نسپاریم.
در آیندهای نزدیک، جبر زمانه و نیازهای عمومی کشور ما را بر آن میدارد تا از ظرفیتهای نرم فارس، به عنوان گهواره تمدن ایران زمین در مقیاس وسیعتری استفاده کنیم. البته با اتخاذ رویه کنونی، به نظر میرسد بسیاری از ثروتهای این سرزمین تا دهههای آغازین 1400 دیگر در میان ما وجود فیزیکی نداشته باشند.
این در حالی است که بسیاری از کشورها و تمدنهای نوظهور، از مؤلفههای پوشالی به کسب درآمد میپردازند و ادبیات گردشگری در اقتصاد نوین جهانی حرف اول را میزند.
نمونههایی که به اختصار از آنها یاد شد، یگانه استعدادهای فارس و شیراز در حوزه اقتصادی و کسب درآمد به حساب نمیآیند. طبیعت استان پهناور فارس چهارفصل است و اختلاف دمای 20 تا 30درجه سانتیگراد، گواهی بر این ادعاست. از سویی، با آباده و صفاشهر به عنوان مناطق سردسیر استان روبهرو هستیم و از سوی دیگر، در مناطق جنوبی استان در اوج انقلابهای تابستانی با آب و هوایی معتدل. این ظرفیت جغرافیایی به همراه تنوع قومیتی جایگاه ویژهای برای استان به ارمغان میآورد و موقعیت آن را در ایران، به عنوان خطهای استراتژیک منحصربهفرد میکند.
به طور حتم در آیندهای نزدیک به تمامی موارد یاد شده و الزام بهرهبرداری بهینه از ظرفیتهای استان فارس به صورت علمی و عملی پی خواهیم برد و امید میرود فرصتی برای پاسداشت آنها باقی مانده باشد. زمان چندانی تا به پایان رسیدن آخرین قطرات طلای سیاه باقی نمانده و باید از هماکنون به فکر جبران مافات و معیشت آیندگان بود.
شاید از نگاه نسلهای فردا، ما کارنامه درخشان و قابل دفاعی در زمینه بهرهبرداری از منابع نرم نداشته باشیم. آینده اقتصادی ایران از اتوبان فارس عبور می کند.
پینوشت: در پی بارندگیهای اخیر، قسمتی از کاخ کیومرث داراب فرو ریخت.
منبع : روزنامه شیراز نوین
6113
کپی شد