سعدی بیش از آنچه به شاعران و نویسندگان پس از خود تاثیر گذاشته باشد، بر زبان فارسی تأثیر نهاده است. میتوانیم بگوییم امروز سخن ما، حرفهایی که بین ما ایرانیان به زبان فارسی رد و بدل میشود به گونهای همان سخنان سعدی است.
وقتی که 2هزار و 115 جمله از آثار سعدی بین مردم به صورت ضرب المثل رواج یافته باید برای شیخ اجل در فرهنگ مردم جایگاه بینظیری اختصاص داد که کمتر شاعری حتی توانسته به آن نزدیک شود.
در این بین ضربالمثلهای برگرفته از عبارات و اشعار سعدی اوجی بر اوج است؛ زیرا ضربالمثل شعر یا مطلبیاست که در عمق جان و فکر عامه مردم نفوذ کرده است و دایره ارتباط دهی سخن و ارتباط گیری مخاطب بسیار وسیع است. در میان دریای عبارات پندآموز و گلستان و بوستان و غزلیات سعدی، ضربالمثلهای ورد زبان مردوم کوچه و بازار اندک نیست:
-تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد
-چگونه شکر این نعمت گزارم/که زور مردمآزاری ندارم
-خانه از پایبست ویران است/خواجه در نقش ایوان است
-عبادت به جز خدمت خلق نیست
-مشک آن است که خود ببوید/ نه آنکه عطار بگوید.
- ادب از که آموختی، از بیادبان
-ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کاین ره که تو میروی به ترکستان است
و صدها بیت و جمله دیگر که این روزها مردم آن را در مناسبتها یا اتفاقات اطراف خود به زبان میآورند مرهون شاعری است که به خوبی در فرهنگ مردم نفوذ کرده و از دل آنها خبر دارد.
بسیاری از ابیات و جملاتی که امروز مردم ایران در مناسبتهای مختلف و در گفتوگوهای خود از آن استفاده میکنند در آثار سعدی بیان شده که یا قبل از سعدی این جملات به شکل ضربالمثل وجود داشته و سعدی آن را با استادی هرچه تمامتر بیان کرده یا به خود سعدی تعلق دارد و پیش از آن وجود نداشته و ساخته خود سعدی است و به این شکل تا به امروز به شکل مثل در بین مردم نفوذ کرده است.
شاید اگر به یک کفاشی مراجعه کنید ببینید که تابلویی در دکان نصب شده که 'تهی پای رفتن به از کفش تنگ'و یا اگر به داروخانه بروید گاهی ممکن است به این سخن سعدی بر بخورید که 'شفا بایدت داروی تلخ نوش'.
عاشق دلخسته فغان میکند با شعر سعدی که 'شب فراق که داند که تا سحر چند است/مگر کسی که به زندان عشق در بند است'. و همچنین واعظ بالای منبر می گوید: 'راست بگویی و تو در بند بمانی بِه زان که دروغت دهد از بند رهایی' یا اینکه ' ای مردم اگر با بدان بنشینید نیکی نبینید'.
شاید همین محبوبیت مردمی است که شاه و گدا و نمیشناسد و باعث وقایعی عجیبی درباره سعدی شده است. معروف است اقدام یعقوب ذوالقدر که روزگاری والی شیراز بود و فرمان داده بود تا چند عمارت از جمله آرامگاه سعدی ویران شود، شاه عباس را به خشم آورد و او را از دم تیغ گذراند؛ در دوره مشروطه نشریه «زبان آزاد» به اتهام «توهین به ساحت مقدس سعدی» توسط دولت مشروطه توقیف و دفتر آن توسط انقلابیون غارت شد. این مقاله از علی اصغر طالقانی با نام «مکتب سعدی» بود که در نشریه «زبان آزاد» منتشر شد. وی در این مطلب نوشت: «این کلیات سعدی چیست که بت مسجود ملل فارسی زبان شده است؟» این مطلب مجازات داغ و درفش برای نویسنده مطلب، توقیف نشریه و حمله به ساختمان نشریه را در پی داشت. ریحان روزنامه نگار نیز به دلیل سخنان نامناسب علیه سعدی، سر او تراشیده و تبعید شد تا کسی به سعدی جسارت نکند. هرچند این جدالها و حملات در دوره مشروطه در جدال محافظهکاران ادبی و تجددگرایان بود، اما ما در تاریخ ادبیات فارسی هیچ شاعری را نداریم که مشابه این اتفاقات به خاطر او رخ داده باشد و اینقدر محبوب عام و خاص و مردم و حکومت باشد و اصولاً در دعواهای ادبی نقشی به این پررنگی داشته باشد.
این نکته را نباید دور از نظر داشت که سعدی شاعر مردم است و رالف والدو امرسون، بنیانگذار مکتب تعالیگری آمریکایی گفته که سعدی شاعر انسانیت است و برای همه انسانها سخن گفته است و او در ردیف هومر، شکسپیر، مونتینی و... قرار دارد.
سعدی شیرین سخن ما که از هرکس بهتر به روانی کلام خود و وسعت دایره نفوذ و سرعت انتشار آن در عالم یقین داشته و در همان اوان کار خود به حق گفته: «ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته» یا:
کس ننالید در این عهد چو من بر در دوست
که به آفاق سخن میرود از شیرازم
اشعار وی در زمان حیاتش در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه خوانده میشد و پس از آن غربیان نیز او را شناختند و آثارش را خواندند.
در آلمان، فردریش آکسن باخ و آدام اوله آدریوس، در انگلستان استفان سالیوان به زبان انگلیسی، در آمستردام ژانتیوس به زبان لاتین، در هلند دوئیس برگ به زبان هلندی و شخصیتهایی مانند آندره شینه، آندره ژید و... گلستان را ترجمه کردهاند.
در قرن نوزدهم ترجمههای کامل و مطمئن گلستان و بوستان به زبانهای اروپایی منتشر شد. شارل دوفرموی ترجمه گلستان و باربیه دومنار ترجمه بوستان را با مقدمه و حواشی سودمند به زبان فرانسه منتشر کردند. در همین سده، گلستان را گراف به زبان آلمانی، نازاریانتس به زبان روسی، ایستویک به زبان انگلیسی و کازیمیرسکی به زبان لهستانی برگرداندند.
در سال 1887 رئیسجمهوری فرانسه سعدی نام داشت که به 'سعدی کارنو' لقب یافت. داستان نامگذاری سعدی کارنو در کتاب «از سعدی تا آراگون» نوشته جواد حدیدی آمده است. پدربزرگ سعدی کارنو به قدری به گلستان علاقهمند بود که نام فرزند نخستش، نیکولا لئونار سعدی کارنو، را سعدی گذاشت. رئیسجمهوری فرانسه، برادرزاده نیکولا لئونار سعدی بوده که فیزیکدان برجستهای بود و به افتخار وی نام برادرزاده (ماری فرانسوا سعدی) را نیز سعدی گذاشتند.
نیای سعدی کارنو یعنی لازار کارنو با خواندن گلستان سعدی در زمره آزادگان درآمد. بسیاری از خیابانهای فرانسه به نام سعدی نامگذاری کردهاند.
ترجمهها و چاپهای گلستان و بوستان به زبانهای خارجی بسیار و مقالات و ملاحظات انتقادی خاورشناسان درباره سعدی و نوشتههای او فراوان است.
** سعدی در چین
ابنبطوطه، سیاح و جهانگرد مشهور قرن هشتم هجری، در سفرنامه خود مینویسد: هنگام سفربه چین ملاحان چینی را دیدم که این اشعار را به زبان فارسی می خواندند. سپس این بیت سعدی را که از آنها شنیده نقل می کند که:
تا دل به مهرت دادهام در بحر غم افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری
نکته مهم در مورد سفرنامه ابن بطوطه فاصله زمانی او با سعدی است. او متولد 705 هجری قمری حدود 10 الی 15 سال بعد از وفات سعدی است و نکته دیگر آن که طبق نقل دکتر محمدعلی موحد، مترجم سفرنامه ابن بطوطه این مکان، خنسا در ساحل شرقی چین است که فاصله جغرافیایی زیادی با شیراز و ایران دارد. از این جهت شعر سعدی در کمتر از یک قرن در دورترین نقاط شناخته شده بوده و نفوذ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی تا آنجا بوده است.
گلستان سعدی هم به عنوان یکی از کتابهای معروف ادبیات فارسی در جهان و هم به عنوان یک کتاب درسی آموزش دین اسلام در چین به حساب میآید؛ یعنی مسلمانان چین اگر بخواهند درس بخوانند، باید حتما این کتاب را بخوانند. گلستان را در مساجد چین تدریس میکنند و قدمت تدریس آن در چین بیش از 500 سال است.
دیگر شعر معروف سعدی:
«بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند»
چون در سازمان ملل آویخته شده، به زبان چینی هم ترجمه شده است. در سال 2000 میلادی جانگ هونگ نین(2015-1931 میلادی) گلستان سعدی را ترجمه کرد. کتاب بوستان را نیز استادی دیگر به نام جانگ هوی به زبان چینی ترجمه کرد.
**سعدی در فرانسه
نفوذ سعدی در ادبیات فرانسه خاصه در نوشته های نهضت رمانتیک با تأثیری که دیگر گویندگان ایرانی (چون فردوسی وخیام و حافظ) داشته اند همراه است. در قرن 17 و 18، آسیا مهد تمدنهای کهن از نظر مردم اروپا بود وجلوهای سحر آمیز داشت. سعدی نیز یکی از مظاهر جدلناپذیر این عظمت به شمار میرفت. از این رو کسانی که مفهومی مبهم، اما پرشکوه از مشرق داشتند، با علاقه و احترامی خاص به سعدی و آثار او را مینگریستند.
در میان ادبای فرانسه آندره دوریر، منتخبی از گلستان را به فرانسوی ترجمه کرد و در سال 1634 تحت عنوان «گلستان یا کشور گلها» در پاریس چاپ کرد. این ترجمه با همه نقایصی که داشت از طرف صاحبنظران اروپا که نخستین بار با یکی از آثار بدیع ادبیات ایران مواجه میشدند با شور استقبال شد. دیری نپایید که آوازه شهرت سعدی در غرب پیچید و ادبپژوهان کشورهای اروپا این میهمان روحانی شرق را با مهر و گرمی تمام پذیره آمدند.
در مجموعه آثار منظوم ژان دولافنتن که ظاهراً بیش از همه به سخنان گرانبهای سعدی دست یافت قصههایی وجود دارد که به گواهی سخنسنجان مقتبس از سعدی است. داستان «رؤیای مغول» به گفته شال دوفرمری و Chauvin از حکایتی سعدی که در باب دوم گلستان، در اخلاق درویشان، آمده اقتباس شده است.
سینس یکی دیگر از نویسندگان این عصر نیز از سعدی متأثر است. یا مثلاً دیدرو متفکر فرانسوی مقالهای درباره گلستان نوشته بود، ولتر گلستان را خوانده بود واز ترجمه خیالی آن سخن میراند. وی در نامهای در تاریخ 5 ژوئن 1752 از پتسدام خطاب به فورنی، سردبیر Bibliotheque Imperiale درباره این ترجمه موهوم که به خود نسبت میدهد مینویسد: «به من خواهید گفت برای ترجمه سعدی دانستن زبان فارسی باید، آیا شما با زبان پارسی آشنایی دارید؟ سوگند یاد میکنم که یک لغت فارسی نیز نمیدانم اما همانگونه که La motte میتوانست هومر را ترجمه کند من نیز سعدی را به زبان فرانسه برگردانیدهام». هم از این روست که فرورن، ادیب فرانسوی در پای نوشته طنزآمیز خود درباره ولتر نام مستعار سعدی را گذاشت.
تسامح و افکار مداراآمیز سعدی در زمینه معتقدات مذهبی و فلسفی بیگمان مورد ستایش و پسند ولتر بوده است. نویسندگان دیگری نیز در این قرن به اقتباس مضامینی از سعدی پرداختند، مثل سن لامبر و مادام رولان و ویکتور هوگو. به گفته نیره صمصامی، از محققان ادبیات تطبیقی فرانسه و فارسی، «وجه مشترک میان سعدی و هوگو دریافت زبان اشیاء و طبیعت است. این تفهیم هر دو را محفوظ میداشته است. تأثیر سعدی در هوگو خاصه از طریق الهام افسانههای پندآمیز و اخلاقی نمایان است».
ظاهراً ادبای دوره رمانتیک در فرانسه از حدیث عشق گل و بلبل شعر فارسی بیش از هر مضمون دیگر اقتباس و استقبال کردهاند. سعدی را الهامبخش این معنی باید دانست و به جرأت میتوان گفت که این مضمون لطیف از رهگذر آثار سعدی و ترجمه آنها به زبانهای اروپایی در شعر وادب فرانسه پدید آمد.
تصویری که فرانسویان از سعدی در ذهن خود پروراندهاند، نخست مدیون نمایشنامههایی بسیاری است که درباره سعدی نگاشته شد و دوم این امر بود که سعدی در این نمایشنامهها هرچند به صورت طنز و مطایبه، مقام ارشاد و رهبری دارد و برای تهذیب اخلاق مردم یا انتقاد از جامعه سخن میگوید.
قرن نوزدهم دوره رواج این نمایشنامهها بود که سعدی به مدد ترجمههای متعدد آثارش در دل فرانسویان جا داشت. از این رو در سال 1805، شارل پواسن دولاشابوسییر، نمایشنامهای منظوم در سه پرده نوشت و آن را «گلستان» یا «محلل سمرقند» نام نهاد. در ظاهر از عنوان نمایشنامه برمیآید که نویسنده با سعدی و آثارش آشنایی نداشته است، ولی دولاشابوسییر هم سعدی را خوب میشناخت و هم با سایر آثار ارزنده فارسی چون هزار ویک شب نیز آشنا بود و از آنها برای پرداخت داستانی این نمایشنامه بهره برد. این نمایشنامه تا سال 1823، به مدت 19سال در تماشاخانههای اپراکمیک فرانسه به نمایش گذاشته شد و ستایش فرانسویان را برانگیخت.
در سال 1823، کلیسای فرانسه، نمایش هرگونه نمایشنامهای را در روز جمعه مقدس، یعنی روز وفات حضرت عیسی به باور مسیحیان، ممنوع کرد و در این روز همه تماشاخانههای پاریس بسته شد، اما روزنامه میرور، چاپ پاریس در صفحه اول خود با تیتری درشت نوشت:
«در روز جمعه مقدس، بازیگران ایرانی در تماشاخانه ملل، نمایشنامه زیبای گلستان را به نمایش خواهند گذاشت. صحنه نمایش شهر شیراز است و زیباترین دختران ایرانی با نامهای رؤیایی و جامههای خیالانگیز در این تماشاخانه بازی خواهند کرد!»
با خواندن این آگهی تمام کشیشان برای جلوگیری از اجرای این نمایش به جستوجو پرداختند، اما پس از بررسیها مشخص شد نه نمایشنامهای در کار بوده و زنان ایرانی برای بازی به پاریس آمدهاند و روزنامهنگار شوخطبع برای شوخی با این کار نهاد کلیسا، چنین آگهی را منتشر کرده بوده است! و چون ایرانیان از دیرباز، یعنی از دوره رضا و اوزبک، قهرمانان کتاب نامههای ایرانی اوژن یونسکو،همواره در پی راهنمایی فرانسویان و داوری درباره جامعه ایشان بودند، اینک نیز سعدی، نویسنده نمایشنامهای موهوم و بازیگران ایرانی این نمایش، به یاری این روزنامهنگار فرانسوی شتافتند و گفتنیها را بازمیگفتند.
این جایگاه ویژه سعدی شیرازی بود. او بود که در باور فرانسویان فرزانگی و شیدایی را درهم آمیخته بود، گمراهان را پند و اندرز میداد، عاشقان را درس عشق میآموخت، ستمکاران را درس عشق میآموخت و خوبان را ستایش میکرد.
سیل مشتاقان از تمام ملل برای زیارت آرامگاه شیخ اجل در شیراز گواه این مدعاست.
9910 / 1876
وقتی که 2هزار و 115 جمله از آثار سعدی بین مردم به صورت ضرب المثل رواج یافته باید برای شیخ اجل در فرهنگ مردم جایگاه بینظیری اختصاص داد که کمتر شاعری حتی توانسته به آن نزدیک شود.
در این بین ضربالمثلهای برگرفته از عبارات و اشعار سعدی اوجی بر اوج است؛ زیرا ضربالمثل شعر یا مطلبیاست که در عمق جان و فکر عامه مردم نفوذ کرده است و دایره ارتباط دهی سخن و ارتباط گیری مخاطب بسیار وسیع است. در میان دریای عبارات پندآموز و گلستان و بوستان و غزلیات سعدی، ضربالمثلهای ورد زبان مردوم کوچه و بازار اندک نیست:
-تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد
-چگونه شکر این نعمت گزارم/که زور مردمآزاری ندارم
-خانه از پایبست ویران است/خواجه در نقش ایوان است
-عبادت به جز خدمت خلق نیست
-مشک آن است که خود ببوید/ نه آنکه عطار بگوید.
- ادب از که آموختی، از بیادبان
-ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کاین ره که تو میروی به ترکستان است
و صدها بیت و جمله دیگر که این روزها مردم آن را در مناسبتها یا اتفاقات اطراف خود به زبان میآورند مرهون شاعری است که به خوبی در فرهنگ مردم نفوذ کرده و از دل آنها خبر دارد.
بسیاری از ابیات و جملاتی که امروز مردم ایران در مناسبتهای مختلف و در گفتوگوهای خود از آن استفاده میکنند در آثار سعدی بیان شده که یا قبل از سعدی این جملات به شکل ضربالمثل وجود داشته و سعدی آن را با استادی هرچه تمامتر بیان کرده یا به خود سعدی تعلق دارد و پیش از آن وجود نداشته و ساخته خود سعدی است و به این شکل تا به امروز به شکل مثل در بین مردم نفوذ کرده است.
شاید اگر به یک کفاشی مراجعه کنید ببینید که تابلویی در دکان نصب شده که 'تهی پای رفتن به از کفش تنگ'و یا اگر به داروخانه بروید گاهی ممکن است به این سخن سعدی بر بخورید که 'شفا بایدت داروی تلخ نوش'.
عاشق دلخسته فغان میکند با شعر سعدی که 'شب فراق که داند که تا سحر چند است/مگر کسی که به زندان عشق در بند است'. و همچنین واعظ بالای منبر می گوید: 'راست بگویی و تو در بند بمانی بِه زان که دروغت دهد از بند رهایی' یا اینکه ' ای مردم اگر با بدان بنشینید نیکی نبینید'.
شاید همین محبوبیت مردمی است که شاه و گدا و نمیشناسد و باعث وقایعی عجیبی درباره سعدی شده است. معروف است اقدام یعقوب ذوالقدر که روزگاری والی شیراز بود و فرمان داده بود تا چند عمارت از جمله آرامگاه سعدی ویران شود، شاه عباس را به خشم آورد و او را از دم تیغ گذراند؛ در دوره مشروطه نشریه «زبان آزاد» به اتهام «توهین به ساحت مقدس سعدی» توسط دولت مشروطه توقیف و دفتر آن توسط انقلابیون غارت شد. این مقاله از علی اصغر طالقانی با نام «مکتب سعدی» بود که در نشریه «زبان آزاد» منتشر شد. وی در این مطلب نوشت: «این کلیات سعدی چیست که بت مسجود ملل فارسی زبان شده است؟» این مطلب مجازات داغ و درفش برای نویسنده مطلب، توقیف نشریه و حمله به ساختمان نشریه را در پی داشت. ریحان روزنامه نگار نیز به دلیل سخنان نامناسب علیه سعدی، سر او تراشیده و تبعید شد تا کسی به سعدی جسارت نکند. هرچند این جدالها و حملات در دوره مشروطه در جدال محافظهکاران ادبی و تجددگرایان بود، اما ما در تاریخ ادبیات فارسی هیچ شاعری را نداریم که مشابه این اتفاقات به خاطر او رخ داده باشد و اینقدر محبوب عام و خاص و مردم و حکومت باشد و اصولاً در دعواهای ادبی نقشی به این پررنگی داشته باشد.
این نکته را نباید دور از نظر داشت که سعدی شاعر مردم است و رالف والدو امرسون، بنیانگذار مکتب تعالیگری آمریکایی گفته که سعدی شاعر انسانیت است و برای همه انسانها سخن گفته است و او در ردیف هومر، شکسپیر، مونتینی و... قرار دارد.
سعدی شیرین سخن ما که از هرکس بهتر به روانی کلام خود و وسعت دایره نفوذ و سرعت انتشار آن در عالم یقین داشته و در همان اوان کار خود به حق گفته: «ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین رفته» یا:
کس ننالید در این عهد چو من بر در دوست
که به آفاق سخن میرود از شیرازم
اشعار وی در زمان حیاتش در هندوستان، آسیای صغیر و آسیای میانه خوانده میشد و پس از آن غربیان نیز او را شناختند و آثارش را خواندند.
در آلمان، فردریش آکسن باخ و آدام اوله آدریوس، در انگلستان استفان سالیوان به زبان انگلیسی، در آمستردام ژانتیوس به زبان لاتین، در هلند دوئیس برگ به زبان هلندی و شخصیتهایی مانند آندره شینه، آندره ژید و... گلستان را ترجمه کردهاند.
در قرن نوزدهم ترجمههای کامل و مطمئن گلستان و بوستان به زبانهای اروپایی منتشر شد. شارل دوفرموی ترجمه گلستان و باربیه دومنار ترجمه بوستان را با مقدمه و حواشی سودمند به زبان فرانسه منتشر کردند. در همین سده، گلستان را گراف به زبان آلمانی، نازاریانتس به زبان روسی، ایستویک به زبان انگلیسی و کازیمیرسکی به زبان لهستانی برگرداندند.
در سال 1887 رئیسجمهوری فرانسه سعدی نام داشت که به 'سعدی کارنو' لقب یافت. داستان نامگذاری سعدی کارنو در کتاب «از سعدی تا آراگون» نوشته جواد حدیدی آمده است. پدربزرگ سعدی کارنو به قدری به گلستان علاقهمند بود که نام فرزند نخستش، نیکولا لئونار سعدی کارنو، را سعدی گذاشت. رئیسجمهوری فرانسه، برادرزاده نیکولا لئونار سعدی بوده که فیزیکدان برجستهای بود و به افتخار وی نام برادرزاده (ماری فرانسوا سعدی) را نیز سعدی گذاشتند.
نیای سعدی کارنو یعنی لازار کارنو با خواندن گلستان سعدی در زمره آزادگان درآمد. بسیاری از خیابانهای فرانسه به نام سعدی نامگذاری کردهاند.
ترجمهها و چاپهای گلستان و بوستان به زبانهای خارجی بسیار و مقالات و ملاحظات انتقادی خاورشناسان درباره سعدی و نوشتههای او فراوان است.
** سعدی در چین
ابنبطوطه، سیاح و جهانگرد مشهور قرن هشتم هجری، در سفرنامه خود مینویسد: هنگام سفربه چین ملاحان چینی را دیدم که این اشعار را به زبان فارسی می خواندند. سپس این بیت سعدی را که از آنها شنیده نقل می کند که:
تا دل به مهرت دادهام در بحر غم افتادهام
چون در نماز استادهام گویی به محراب اندری
نکته مهم در مورد سفرنامه ابن بطوطه فاصله زمانی او با سعدی است. او متولد 705 هجری قمری حدود 10 الی 15 سال بعد از وفات سعدی است و نکته دیگر آن که طبق نقل دکتر محمدعلی موحد، مترجم سفرنامه ابن بطوطه این مکان، خنسا در ساحل شرقی چین است که فاصله جغرافیایی زیادی با شیراز و ایران دارد. از این جهت شعر سعدی در کمتر از یک قرن در دورترین نقاط شناخته شده بوده و نفوذ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی تا آنجا بوده است.
گلستان سعدی هم به عنوان یکی از کتابهای معروف ادبیات فارسی در جهان و هم به عنوان یک کتاب درسی آموزش دین اسلام در چین به حساب میآید؛ یعنی مسلمانان چین اگر بخواهند درس بخوانند، باید حتما این کتاب را بخوانند. گلستان را در مساجد چین تدریس میکنند و قدمت تدریس آن در چین بیش از 500 سال است.
دیگر شعر معروف سعدی:
«بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند»
چون در سازمان ملل آویخته شده، به زبان چینی هم ترجمه شده است. در سال 2000 میلادی جانگ هونگ نین(2015-1931 میلادی) گلستان سعدی را ترجمه کرد. کتاب بوستان را نیز استادی دیگر به نام جانگ هوی به زبان چینی ترجمه کرد.
**سعدی در فرانسه
نفوذ سعدی در ادبیات فرانسه خاصه در نوشته های نهضت رمانتیک با تأثیری که دیگر گویندگان ایرانی (چون فردوسی وخیام و حافظ) داشته اند همراه است. در قرن 17 و 18، آسیا مهد تمدنهای کهن از نظر مردم اروپا بود وجلوهای سحر آمیز داشت. سعدی نیز یکی از مظاهر جدلناپذیر این عظمت به شمار میرفت. از این رو کسانی که مفهومی مبهم، اما پرشکوه از مشرق داشتند، با علاقه و احترامی خاص به سعدی و آثار او را مینگریستند.
در میان ادبای فرانسه آندره دوریر، منتخبی از گلستان را به فرانسوی ترجمه کرد و در سال 1634 تحت عنوان «گلستان یا کشور گلها» در پاریس چاپ کرد. این ترجمه با همه نقایصی که داشت از طرف صاحبنظران اروپا که نخستین بار با یکی از آثار بدیع ادبیات ایران مواجه میشدند با شور استقبال شد. دیری نپایید که آوازه شهرت سعدی در غرب پیچید و ادبپژوهان کشورهای اروپا این میهمان روحانی شرق را با مهر و گرمی تمام پذیره آمدند.
در مجموعه آثار منظوم ژان دولافنتن که ظاهراً بیش از همه به سخنان گرانبهای سعدی دست یافت قصههایی وجود دارد که به گواهی سخنسنجان مقتبس از سعدی است. داستان «رؤیای مغول» به گفته شال دوفرمری و Chauvin از حکایتی سعدی که در باب دوم گلستان، در اخلاق درویشان، آمده اقتباس شده است.
سینس یکی دیگر از نویسندگان این عصر نیز از سعدی متأثر است. یا مثلاً دیدرو متفکر فرانسوی مقالهای درباره گلستان نوشته بود، ولتر گلستان را خوانده بود واز ترجمه خیالی آن سخن میراند. وی در نامهای در تاریخ 5 ژوئن 1752 از پتسدام خطاب به فورنی، سردبیر Bibliotheque Imperiale درباره این ترجمه موهوم که به خود نسبت میدهد مینویسد: «به من خواهید گفت برای ترجمه سعدی دانستن زبان فارسی باید، آیا شما با زبان پارسی آشنایی دارید؟ سوگند یاد میکنم که یک لغت فارسی نیز نمیدانم اما همانگونه که La motte میتوانست هومر را ترجمه کند من نیز سعدی را به زبان فرانسه برگردانیدهام». هم از این روست که فرورن، ادیب فرانسوی در پای نوشته طنزآمیز خود درباره ولتر نام مستعار سعدی را گذاشت.
تسامح و افکار مداراآمیز سعدی در زمینه معتقدات مذهبی و فلسفی بیگمان مورد ستایش و پسند ولتر بوده است. نویسندگان دیگری نیز در این قرن به اقتباس مضامینی از سعدی پرداختند، مثل سن لامبر و مادام رولان و ویکتور هوگو. به گفته نیره صمصامی، از محققان ادبیات تطبیقی فرانسه و فارسی، «وجه مشترک میان سعدی و هوگو دریافت زبان اشیاء و طبیعت است. این تفهیم هر دو را محفوظ میداشته است. تأثیر سعدی در هوگو خاصه از طریق الهام افسانههای پندآمیز و اخلاقی نمایان است».
ظاهراً ادبای دوره رمانتیک در فرانسه از حدیث عشق گل و بلبل شعر فارسی بیش از هر مضمون دیگر اقتباس و استقبال کردهاند. سعدی را الهامبخش این معنی باید دانست و به جرأت میتوان گفت که این مضمون لطیف از رهگذر آثار سعدی و ترجمه آنها به زبانهای اروپایی در شعر وادب فرانسه پدید آمد.
تصویری که فرانسویان از سعدی در ذهن خود پروراندهاند، نخست مدیون نمایشنامههایی بسیاری است که درباره سعدی نگاشته شد و دوم این امر بود که سعدی در این نمایشنامهها هرچند به صورت طنز و مطایبه، مقام ارشاد و رهبری دارد و برای تهذیب اخلاق مردم یا انتقاد از جامعه سخن میگوید.
قرن نوزدهم دوره رواج این نمایشنامهها بود که سعدی به مدد ترجمههای متعدد آثارش در دل فرانسویان جا داشت. از این رو در سال 1805، شارل پواسن دولاشابوسییر، نمایشنامهای منظوم در سه پرده نوشت و آن را «گلستان» یا «محلل سمرقند» نام نهاد. در ظاهر از عنوان نمایشنامه برمیآید که نویسنده با سعدی و آثارش آشنایی نداشته است، ولی دولاشابوسییر هم سعدی را خوب میشناخت و هم با سایر آثار ارزنده فارسی چون هزار ویک شب نیز آشنا بود و از آنها برای پرداخت داستانی این نمایشنامه بهره برد. این نمایشنامه تا سال 1823، به مدت 19سال در تماشاخانههای اپراکمیک فرانسه به نمایش گذاشته شد و ستایش فرانسویان را برانگیخت.
در سال 1823، کلیسای فرانسه، نمایش هرگونه نمایشنامهای را در روز جمعه مقدس، یعنی روز وفات حضرت عیسی به باور مسیحیان، ممنوع کرد و در این روز همه تماشاخانههای پاریس بسته شد، اما روزنامه میرور، چاپ پاریس در صفحه اول خود با تیتری درشت نوشت:
«در روز جمعه مقدس، بازیگران ایرانی در تماشاخانه ملل، نمایشنامه زیبای گلستان را به نمایش خواهند گذاشت. صحنه نمایش شهر شیراز است و زیباترین دختران ایرانی با نامهای رؤیایی و جامههای خیالانگیز در این تماشاخانه بازی خواهند کرد!»
با خواندن این آگهی تمام کشیشان برای جلوگیری از اجرای این نمایش به جستوجو پرداختند، اما پس از بررسیها مشخص شد نه نمایشنامهای در کار بوده و زنان ایرانی برای بازی به پاریس آمدهاند و روزنامهنگار شوخطبع برای شوخی با این کار نهاد کلیسا، چنین آگهی را منتشر کرده بوده است! و چون ایرانیان از دیرباز، یعنی از دوره رضا و اوزبک، قهرمانان کتاب نامههای ایرانی اوژن یونسکو،همواره در پی راهنمایی فرانسویان و داوری درباره جامعه ایشان بودند، اینک نیز سعدی، نویسنده نمایشنامهای موهوم و بازیگران ایرانی این نمایش، به یاری این روزنامهنگار فرانسوی شتافتند و گفتنیها را بازمیگفتند.
این جایگاه ویژه سعدی شیرازی بود. او بود که در باور فرانسویان فرزانگی و شیدایی را درهم آمیخته بود، گمراهان را پند و اندرز میداد، عاشقان را درس عشق میآموخت، ستمکاران را درس عشق میآموخت و خوبان را ستایش میکرد.
سیل مشتاقان از تمام ملل برای زیارت آرامگاه شیخ اجل در شیراز گواه این مدعاست.
9910 / 1876
کپی شد