در این یادداشت به قلم محمد عسلی آمده است: دروازه قرآن که قدمتی چند صد ساله دارد و به تنگ الله اکبر معروف است برای کاروانیان و مسافران از گذشته های دور تاکنون یادآور ورودی پرشور و لذتبخش به شهری است که خستگی راه طولانی را از جسم و جان می زداید.
باران که به قول سعدی «در لطافت طبعش خلاف نیست» راه خود را از کناره کوه الله اکبر باز می نمود و چون سیلابی می شد به اعماق می رفت و خطری برای مسافران و خانه های مردم ایجاد نمی کرد. به مرور دره ای عمیق پدید آمد که چون سبزینگی و طراوتی داشت به خرمدره معروف شد و در بهار و تابستان مردم طبیعت دوست و پرندگانی چند در خنکای آن بهار و تابستان را به اندک آبی روان که از عمق آن می گذشت صفایی داشتند. سالیانی چند گذشت که دیگر کاروانی از این راه عبور نکرد. اتومبیل آمد، راه ها آسفالت شد. خدا بیامرز ایگار دروازه قدیمی قرآن را تخریب کرد و به جای آن سازه ای بنا کرد و در بالای آن قرآنی قرار داد به باور مسلمانی و یمن و مبارکی فرهنگ ایرانی.
به مرور خرمدره به پرتگاهی برای اتومبیل ها و عابران تبدیل شد تا بدانجا که اتومبیل عروس و دامادی به علت سرعت در شب و دید کم در آن سقوط کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که طرح تعریض راه شیراز تخت جمشید در دستور کار قرار گرفت در زمان شهرداری آقای مهندس رجاء خرمدره در طرح تعریض قرار گرفت و چندین و چند ماه طول کشید تا بتوانند آن را از سنگ و مخلوط پر کنند و سطح آن را بالا آورند. به تصور اینکه بارانی کم از آن عبور خواهد کرد. کانالی در زیر آن تعبیه شد تا آنکه در پنج فروردین فاجعه آفرین شد و خرمدره به جهنم دره تبدیل شد.
و اما بعد؛
فرهنگ پیشگیری که همان علاج واقعه قبل از وقوع است در مناسبات اداری و اجتماعی ما کم رنگ است آنگونه که در پیشگیری از جرائم هم به همین درد مبتلا هستیم. اگر مسئولان امر به هنگام پر کردن دره و پوشاندن آن صرفاً در اندیشه زیباسازی نبودند و به اعماق آن می نگریستند که سیلاب های سالیان راه عبور خود را چنان گشوده اند که گودی و ارتفاع آن نشانه حجم وسیع سیلاب است به جای پر کردن و لوله گذاری سقفی محکم بر آن می زدند و راه عبور سیلاب را تنگ نمی کردند.
مهندسی صرفاً ارائه طرح و ساخت و ساز نیست. بلکه ایمن سازی، رکن رکین کار مهندس عمران است. متأسفانه ما از این بی توجهی ها ضربه های هولناکی خورده ایم. این ضربه ها مربوط به این یا آن نظام نیست. بافت شهری و شهرسازی ما به شدت آسیب پذیر است. آسیب پذیر در برابر زلزله، سیل، کانال های فاضلاب، لوله کشی های آب و زیرساخت های سیم های برق و تلفن و لوله های گاز.
به عنوان مثال آیا تاکنون مهندسینی درخصوص نحوه لوله گذاری های فاضلاب شهر شیراز نقدی یا کاری کارشناسانه کرده اند؟
شرکت های خصوصی دست اندرکار فاضلاب شهری که پول های نجومی از خانه ها و مغازه ها دریافت کرده اند چه تضمینی داده اند که کانال های عبور فاضلاب کارایی لازم را داشته باشند و شیب عبور رعایت شده باشد که فردا حجم وسیع فاضلاب ها در آنها انبار نشود؟
هنوز بعضی از دیوار باغ ها در مرکز شهر در حال ریزشند و با باران های سیل آسا اتومبیل ها و عابران را تهدید می کنند. کافی است به دیوار مرتفع و حجیم در حال ریزش خیابان متین نگاه کنیم که راه باریک اتومبیل روها را چنان تهدید می کند که آدم را به وحشت می اندازد.
برای مقابله با سیلاب خیابان ها از سالیان قبل می باید جوی¬ها و کانال های سرپوشیده را تعریض می کردند و به میزان حجم آب های سطحی که با یک ساعت باران تند به سیل تبدیل می شوند توجه می کردند.
وقتی تمام آب های سطحی باران های سیل آسا از بالای شهر به پایین شهر سرازیر می شود نباید راه عبور آن از میان خانه های مردم باشد که همه پروانه ساخت دارند!
و اما بعدتر؛
همیشه اینگونه است که بعد از وقوع حادثه به دنبال مقصر و گناهکار می گردیم و نتیجه ای هم از این تعقیب و گریز حاصل نمی شود زیرا کی بود کی بود من نبودم گریزگاهی است که هر کس مسئولیت را از خود ساقط و به دیگری منتقل کند. و بعد از هر حادثه فراموش می کنیم تا حادثه ای دیگر رخ دهد و بازار نقد و شایعه سازی گرم شود.
به راستی مشکل کجاست؟ آیا نظارت ها کم مایه و کم رنگند؟ آیا قوانینی برای رفع مخاطراتی از این دست نداریم؟ آیا مهندسین و کارشناسان ما، کارشناس نیستند؟ آیا اندیشه های سیاسی و جناح بازی¬های معمول در تقسیم کارها مؤثرند و تعهد جای تخصص را گرفته. آیا متخصصین بی تعهدی بر سر کارند؟ آیا قوه قضائیه در تنبیه و مجازات عاملان کوتاهی و مصلحت طلبی می کند؟ و یا از همه مهم تر آنکه مردم مطالبه گری ندارند و مسئولان را به حال خود وا گذاشته اند؟
این سوالات و بسیاری سوالات بی جواب دیگر در اذهان عموم مردم مدام مرور می شوند و پاسخی نمی یابند در چنین شرایطی بازار شایعات گرم و فضاهای مجازی هم گرمتر از گذشته جایگاه قضاوت های عجولانه و ناآگاهانه می شوند و همان ضرب المثل معروف مصداق پیدا می کند که زبان بادبزن جگر است.
حال چه کسی یا کسانی پاسخگوی انسان های بی گناه از دست رفته اند؟ چه کسانی پاسخگوی بازمانده های عزاداری هستند که عیدشان به عزا تبدیل شد بدون آنکه خلافی یا تقصیری داشته باشند؟
متأسفانه همه ساله شاهد مرگ و میرهای بسیاری هستیم که قابل پیشگیری است. چرا در همین تعطیلات نوروزی براساس آمارهای اعلام شده 340 نفر در اثر تصادف اتومبیل جان باخته اند؟
چرا همه ساله عده ای در دریا و یا رودخانه ها خفه می شوند؟
چرا در فصل زمستان تعداد قابل توجهی در اثر گازگرفتگی می میرند؟
چرا سیل ویرانگر می شود و در روزگار آهن و فولاد قربانی می گیرد؟
آیا جز این نیست که نظارت بر عملکردها ضعیف است؟
آیا جز این است که همه مسئولان دل مشغول مسائل سیاسی شده اند و از مسایل اجتماعی و اخلافی و فرهنگی غفلت می کنند؟
آیا در انتخاب مسئولان معیارها و ملاک های تخصصی رنگ باخته اند؟
مگر کسی می تواند بدون تخصص و کارآیی آدم متعهدی باشد؟ مقصود از تعهد جز آن است که عملکرد سالم و درستی داشته باشیم؟
به هر تقدیر این حوادث ناگوار و شرایط ناپایدار نه اولین است و نه آخرین خواهد بود. بیاندیشیم به روز واقعه. به سیل های در راه، به زلزله های در کمین، به فرونشست زمینی که روی آن خانه ساخته ایم و زیر آن را خالی کرده ایم!
بیاندیشیم به جان انسان هایی که از پس سالیانی خون دل خوردن پدران و مادران زحمتکش به بار می نشینند و ناکام از دنیا می روند.
خانه های امن بسازیم. جاده ها را امن تر کنیم. اتومبیل های محکم و فنی بسازیم. زیرساخت های شهری را اصلاح کنیم و به فرهنگ چانه زنی، توصیه طلبی، رانت خواری و کی بود کی بود من نبودم پایان دهیم تا همان مردم متمدن و کشور باافتخار بمانیم.
2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.