در این یادداشت به قلم سعید رضا امیرآبادی آمده است: به راستی لقب رادیکال، بر قامت کارلوس کی روش سنگینی نمی کند. به میلیون ها هوادار تیم ملی نگاه کنید. هیچ کس دربرابر عملکرد مرد پرتغالی بی تفاوت نیست.
گروهی، عملکرد ساختارشکنانه و جریان ستیزش را ستایش می کنند و عده ای، هیچ گاه نتوانسته اند با عصیان گری ها و تسویه حساب ها و هماوردطلبی هایش ارتباط برقرار کنند. شماری بر این باورند که دستیار سرآلکس فرگوسن، به سان مسعود کیمیایی، در آوردگاه مستطیل سبز پایه گذار موج نویی بوده و گروهی دیگر، او را متهم به بازآفرینی نظام استعماری و استثماری مدرن می کنند.
به همین دلایل می توان ادعا کرد مرد پرتغالی، متفاوت ترین و پرحاشیه ترین سرمربی تاریخ تیم های ملی ایران است. اکنون که دوره سلطنت او در فوتبال فارسی ما به سر رسیده، می توان قضاوتی منصفانه درباره عملکردش داشت و نکات مثبت و منفی کارنامه حرفه ای‌اش را با خیالی آسوده تر قضاوت کرد.
نکته اول این است که کارلوس از همان روز اول، ساختار فوتبال ایرانی را از پایه و اساس قبول نداشت. او به ماهیت فوتبال ما به شکل ملکی کلنگی و مخروبه می نگریست که باید پس از ویرانی کامل، از نو بنا شود. در جهان بینی کی روش، کشورهای آسیایی و جهان سوم چاره ای جز جمع شدن در زمین خودی و دفاع اتوبوسی 11نفره نداشتند و در بهترین حالت، شاید بتوانند به ضدحمله ها و گل به خودی ها دل خوش کنند.
به همین دلیل بود که مرد پرتغالی ساختار فوتبال تهاجمی ایرانیان را از شالوده منهدم کرد و به جای آن، دژ مستحکم دفاعی ساخت. شاید کارلوس از یاد برده بود که این سیستم در مقابل بسیاری از حریفان خرد آسیایی، محلی از اعراب ندارد و باید با حملات همه جانبه، بنیان بسیاری از تیم ها را دچار فروپاشی کرد و آدرنالین را به رگ های جامعه تزریق نمود. آخر، فوتبال برای ایرانیان فقط ورزش نیست، بلکه آوردگاهی برای عقده گشایی هاست.
ثمره حضور کی روش بر نیکمت ما به بردهای خفیف و اقتصادی خلاصه می شود و علاقه‌مندان فوتبال تهاجمی که میراث مهاجرانی و پروین و حجازی و بسیاری دیگر از مشاهیر وطنی بود، از این سبک دلزده و خسته شده اند. نتیجه کار چنان است که فوتبال ما از موهبت حتی یک مهاجم شش دانگ و تمام عیار خلع سلاح شود و برای گل زدن و بردهای اقتصادی در برابر تیم های متوسط آسیایی هم به ضدحمله ها و اتفاقات بسنده کند.
دوم آنکه سکاندار چشم آبی تیم ملی، در مدت هشت سالی که در ایران حضور داشت، به هیچ افتخار بزرگ و ماندگاری دست نیافت. آیا فوتبال ایران در جام جهانی توانست از گروه خود صعود کند و در زمره 16تیم برتر جهان قرار گیرد؟ در جام ملت های آسیا دستاورد کارلوس چه بود؟
در مبحث انتقال دانش به مربیان وطنی تا چه اندازه توانستیم از توانمندی های کی روش استفاده کنیم. چرا اسطوره های فوتبال ایران، همانند علی کریمی و جواد نکونام، پس از گذشت مدت کوتاهی قید حضور در نیمکت تیم ملی را زدند؟ آیا دلیل رویگردانی ستاره ها به سوءاستفاده های ابزاری سرمربی از محبوبیت آنها بازمی گردد؟ آیا کی روش توانست در این 8سال به نتیجه درخشانی همانند برد 6 بر 2 مقابل کره و 3 بر 0 مقابل عربستان و 17 بر هیچ در برابر مالدیو دست یابد؟ آیا صعود به جام جهانی مأموریت دشوار و غیرممکنی برای ایران بود؟ پاسخ تمام سوالات روشن است.
سومین مساله، به دریافت های نجومی مرد پرتغالی بازمی گردد. او در زمره گران ترین مربیان دنیا به حساب می آید و دریافتی او از بیت المال ایرانیان، به میلیاردها تومان می رسد. در نظر بگیرید با این مبلغ نجومی می توانستیم چه تعداد پروژه های ورزشی را در اقصی نقاط ایران ساماندهی کرده و در پناه آن، چه تعداد از ایرانیان را از آسیب های اجتماعی در امان بداریم. بسیاری از شهرهای کوچک و قریه های ایران، از داشتن استخرهای شنای استاندارد و سالن های ورزشی و تشک های کشتی محروم هستند و بودجه ورزشی کشور بیش از هر چیز به فوتبال و فوتبال اختصاص می یابد.
با این همه اتهامات اثبات شده ای که بر عملکرد مرد پرتغالی وارد می شود، شاید او گناهکار اصلی این میدان نباشد. بلکه این ما بودیم که همیشه در برابر تمام زیاده خواهی ها و جاه طلبی هایش کرنش کردیم و هر بار که پا را از قلمرواش فراتر گذاشت، چراغ سبز نشان دادیم.
ما به او فرصت بی همتایی دادیم تا در کشور ما به تمام آرزوهایی که همیشه در سر می پروراند جامه عمل بپوشاند و مرهمی بر آمال دست نیافتنی اش بگذارد. کی روش هیچ گاه جایگاه خود را در حد یک سرمربی ندید و همیشه می خواست به عنوان عالی ترین مقام ورزشی ایران، حکم‌فرمایی کند. گروهی از مدیران هم برای آنکه از تیغ بران انتقادات مرد پرتغالی در امان باشند، در برابر خواسته های نامشروع و قدرت طلبانه اش سکوت کرده و رفته رفته زمام امور را به وی سپردند.
اکنون، مقامات ارشد فدراسیون باید پاسخگو باشند که حضور هشت ساله کارلوس چه دستاوردی برای فوتبال ما داشته و توجیه اقتصادی، فرهنگی، علمی، اجتماعی و ورزشی او برای ما چه بوده است. به یاد داریم که او در حساس ترین لحظات، چگونه کام ایرانیان را تلخ کرد و به جای آنکه فرصت لذت بردن از نتایج را به میلیون ها تماشگر عاشق بدهد، به عقده گشایی و تسویه حساب های شخصی پرداخت. گویی کی روش از یاد برده بود که به استخدام ایرانیان درآمده و بیش از آنکه سودای قدرت نمایی و جاه طلبی داشته باشد، باید همه قوای خود را صرف خدمتگزاری کند.
این روزها مقامات ارشد فدراسیون تلاش می کنند ناکامی بزرگ جام ملت ها را با بمب های غیرممکنی نظیر کلینزمن و مورینیو و زیدان جبران کنند و این نکته را به فراموشی بسپارند که ما در رویارویی با اولین حریف جدی خود در جام ملت ها، پذیرای شکست سنگینی شدیم. شکستی که فقط در جبهه فنی و تاکتیکی به وقوع نپیوست؛ بلکه شماری از ستاره های خوش رنگ و لعاب ما در جبهه فرهنگی و بازی جوانمردانه هم بیش از سه گل خوردند و تصویر نادرستی از تمدن و فرهنگ و ارزش ها به نمایش گذاشتند. از حاج صفی و کنعانی زادگان گرفته تا سردار و رضاییان؛ مکتب کی روش به آنها نیاموخت که در موقعیت های دشوار چگونه بر تنش های درونی غلبه کنند و به سان قهرمانی آزاده در میدان بجنگند.
امروز دیگر فرصتی برای محاکمه کارلوس کی روش در دست نیست. او بدون آنکه چیزی بر رزومه اش بیافزاید، پس از هشت سال با موفقیت های اقتصادی از ایران خواهد رفت و به تاریخ خواهد پیوست. اما مدیران ارشد فوتبالی، یعنی همان هایی که خود را از قوانین مبرا می دانند، در جمع ما حضور دارند و باید پاسخگو باشند. محاکمه و بازخواست مدیرانی که کارنامه شبهه برانگیزی دارند، حق مسلم ملت و نظام است.
منبع: روزنامه شیرازنوین
2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.