در این یادداشت به قلم محمد عسلی صاحب امتیاز و مدیرمسئول این روزنامه آمده است: فارس را پیوسته حاکمی بوده که یا به زبانی دیگر سخن گفته که همگان را فهم آن نبوده و یا پای ارادت به این دیار دراز برای درک اهل راز سست داشته و یا نیک‌مردی آمده که عمری کوتاه داشته هر چند خوش درخشیده اما دولت مستعجل بوده است.
از این روی سرزمین فارس علی‌رغم قابلیت‌ها و توانایی‌های فلاحتی و صنعتی گاه در تب و تاب خشکسالی سوخته و گاه بر کرامت مرکزنشینان چشم دوخته و یا از پس چندی اعلام نیاز برافروخته و بر خود دوخته است.
فی‌الحال می‌گویند کسانی از ناکجا آباد در ترازوی محک‌اند تا قرعه به نام که افتد و بر فارس چه پیش آید.
و اما بعد:
بارها شنیده و خوانده‌ایم و صاحبنظران نوشته‌اند که حق سعدی و حافظ بر گردن فارس و شیراز جنت طراز بسیار است که اگر شیراز را به آنان افتخاری نبود و از آن خاک بهره‌ای نمی‌بردند بی‌شک ادبیات کهن ایران زمین بسیار کم می‌داشت.
و اینک رسیده‌ام به این مهم که سعدی و حافظ نه فقط رمزگشای ادبیات و شعر و شاعری بوده‌اند بلکه مرده‌شان بیش از زنده‌شان در سیاست مملکتداری به کار می‌آید که دل خوش کنیم به زیارت تنی چند از مردمان جهانگردی که از دورتر مرزها می‌آیند و لذتی وافر از تماشای مقبره‌ها می‌برند و نام آن را می‌گذاریم صنعت گردشگری که در طول سالیانی چند نه چیزی به بهای شیراز افزوده‌اند و نه موجد برکت بازار شده‌اند به این مختصر رفت و آمدها.
مهم‌تر آنکه هر کس به نام مدیر ارشد استان زبان باز کرده از قابلیت‌های گردشگری سخن به درازا کشانده و چنین و چنان گفته اما نه مردگان که زنده‌گان فرهنگ و ادب این دیار را فهم نکرده و همنشینی آنان را رغبتی نداشته جز به تعریف و سخن‌پراکنی به بهانه‌هایی چند که از آن شعله آتشی روشن نشده و از تعارفات التفاتی به غمزه یا به قهر پسند اهل هنر نگردیده.
و اما بعدتر:
اینک در آستانه چهلمین سال انقلابی عظیم، از این مردم فهیم، از پس قیام و کارزاری سخت به بخت ایرانیان ظفر یافت که فارس هم یکی از محورهای پایه‌ای آن بود. در این دوران کسی از جنس این دیار به مکان استانداری فارس رسید که در ایام رغبت و قوت راه‌آهنی از شیراز به اصفهان استوار گرداند هر چند از آن درخت کم بار میوه کال چیده شد به سیاست انتخاباتی و تبلیغاتی برای حضور بیشتر مایه‌‌سوز بیت‌المال که هم اینک این قطار لنگ لنگان در انتظار عصایی است برای رفتن و به مقصد رسیدن و جز این را فارس تاکنون موهبتی و همتی نبوده جز آنکه بعضی از کارخانجات تعطیل و یا نیمه کاره شده‌اند و بیکاری و بی‌عاری از پس آنها افزون گردیده و به حجم پرونده‌های عدلیه افزوده است. به قول حافظ:
شهر خالی است ز عشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
مثلی جدیدتر بر سر زبان‌هاست در پیدایی دهان‌ها که باز و بسته می‌شوند و خسته نمی‌شوند که شیراز و فارس هم همانند خرابه‌های تخت جمشیدند که به ستون‌های بازمانده از این گذر قرن‌ها ما را افتخاری است نه برای عبرت بل برای دلخوشی که شاید روزگاری کعبه جهانگردان شود و ما را از همت آنان بدین نعمت، منفعتی رسد. بدان صنعتی که پیشینیان به ساخت آن همت گماردند.
و دیگر در نظارگی بناهای به جای مانده از استادان هنر در معماری و نقش‌بندی جز افسوسی نیست که کجایند آن هنرمندان خط، نقاشی، خاتم‌کاری، کاشیکاری، منبت‌کاری و … که ببینند هنر اصفهانیان در جوار حافظیه چه گران عرضه می‌شوند و هنر فارسیان را جز نام و نشانی بر دیوارهای ساختمان‌های نیمه مخروب نیست تا بدانجا که شهری که نماد فرهنگ شهرنشینی است برای معتادان شده فرهنگ سیاهی بر تارک بافت قدیم شهر در زیر آوارها و آزارها.
با این وصف مختصر، کدام استاندار ناجی با چه بضاعتی می‌تواند پندپذیر شود که به قول سعدی:
«ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار»
9877/ 2027
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.