در این یادداشت به قلم حمید مقدس فرد آمده است: سهم صنایع دستی درتولید ناخالص داخلی درحدود سه درصد است. صنعتی که درایران با نماد قالی همپای تمدن آن پیشینه دارد ولی در گرداب رکود اقتصادی که گریبانگیر رشته های بومی است حال وروز خوشی ندارد.
مشکل صنایع دستی سنتی درایران این است که در دهه های گذشته به یک رشته لوکس تبدیل شد و محصولات آن به جای آنکه به کار مصارف روزانه و واقعی بیاید به کار تزیین و دکوراسیون و مصرف های فانتزی گرفته شد.
ظهور رقیب های قالبی نیرومند مانند فرش ماشینی ارزان هم براین مشکل بار شد و بازار را ازدست قدیمی ها گرفت. مشکل مواد اولیه و کمبود استاد ماهر و ضعف بازار در عرضه نیروی کارآماده و نبود یک سیاست مدون برای حمایت از صنعتکاران دست و سپس ازراه رسیدن رقبای تازه نفس از هند و جنوب شرق آسیا ابعاد مشکل را صد چندان کرد و کاررا به آنجا رساند که در میدان نقش جهان اصفهان صنایع دستی بی هویت چینی جای دستکارهای ایرانی را گرفت.
نارسایی ساختاری تاریخی شده در صنایع دستی ایران هم نقش مهمی در بحران فعلی دارد. بی عدالتی نهفته در بازار کار این صنایع که کمترین دستمزد را به کارگرانش می داد و حکایت دیر آشنای قالیباف ها درکارگاه های نمور و تاریک که جوانی و سوی چشمشان را برروی این کار می گذاشتند نمونه آشکار آن نارسایی ها بود که هیچگاه برطرف نشد و نتوانستند یا نخواستند ساختار صنایع دستی را نوسازی کنند و آن را به مانند یک صنعت نوین و توانا به رقابت ، اصلاح ساختاری کنند.
نتیجه خالی شدن روستاهایی مانند ابیانه از قالیباف ها شد چون جوان هایش برای یافتن فرصت های بهتر زندگی ازآنجا رفته اند. اگر صنایع دستی صنعتی بدون دست شده به این علت است که همچون یک کاروکسب سنتی و درحال زوال به آن نگریستند و آن را درقالب یک صنعت مدرن با نگاه صنعتی درنیاوردند. صنایع دستی چوب غفلت های بزرگ تاریخی را می خورد که ویژگی زندگی اقتصادی در اینجاست.
موانع سرمایه گذاری در صنایع دستی هم که می تواند منابع لازم را برای نوسازی صنعت دست فراهم کند مشکل را بزرگتر کرده چون قیمت تمام شده محصولات بالا است و قدرت خرید مردم با آن برابری نمی کند.
صادرات هم با بازاریابی نامناسب و رقابت حرفه ای هایی که در تبلیغات جلو افتاده اند نمی تواند جای خالی خرید داخلی را پرکند . با همه اینها صنایع دستی ایران می تواند به شرط نوسازی و به کار افتادن دستها به جایگاه تاریخیش برگردد. شرطش این است که صنایع دستی را مانند یک صنعت مدرن نوسازی کنند.
نوسازی صنایع دستی به توسعه اقتصاد روستایی و مدرن شدن اقتصاد شهری و دگرگونی زیربنایی در روابط پولی میان عوامل صنعت و نهادی شدن حمایت هاو مشارکت کامل بخش خصوصی بستگی دارد.
پس از آن است که مشکل بازاریابی و رقابت هم حل می شود و دستان صنایع دستی را توانمند می سازد ولی این به سرمایه گذاری کلان مالی و سرمایه اجتماعی فعال نیاز دارد که این هر دو هم دربازار دلالی مجال چندانی نمی یابند درحالی که دست دراین بازارچنان زیاد است و همه نیروها را جذب کرده که دستی برای صنایع دستی نمانده است.
درحالی که ایجاد هر فرصت شغلی دراین صنایع به حدود 20 میلیون تومان نیاز دارد حمایت از آن در مقایسه با صنعت خودروسازی داخلی صفر است درحالی که هر فرصت شغلی درخودروسازی به بیشتر از 700 میلیون تومان نیازدارد و سهم آن هم در تولید ناخالص داخلی، نصف سهم صنایع دستی برآورد شده است.
این صنایع نیازمند دستهایی است که از آن حمایت کنند که در آن صورت می تواند وابستگی اقتصاد عمومی به نفت را هم کاهش دهد.
6122/ 2027
مشکل صنایع دستی سنتی درایران این است که در دهه های گذشته به یک رشته لوکس تبدیل شد و محصولات آن به جای آنکه به کار مصارف روزانه و واقعی بیاید به کار تزیین و دکوراسیون و مصرف های فانتزی گرفته شد.
ظهور رقیب های قالبی نیرومند مانند فرش ماشینی ارزان هم براین مشکل بار شد و بازار را ازدست قدیمی ها گرفت. مشکل مواد اولیه و کمبود استاد ماهر و ضعف بازار در عرضه نیروی کارآماده و نبود یک سیاست مدون برای حمایت از صنعتکاران دست و سپس ازراه رسیدن رقبای تازه نفس از هند و جنوب شرق آسیا ابعاد مشکل را صد چندان کرد و کاررا به آنجا رساند که در میدان نقش جهان اصفهان صنایع دستی بی هویت چینی جای دستکارهای ایرانی را گرفت.
نارسایی ساختاری تاریخی شده در صنایع دستی ایران هم نقش مهمی در بحران فعلی دارد. بی عدالتی نهفته در بازار کار این صنایع که کمترین دستمزد را به کارگرانش می داد و حکایت دیر آشنای قالیباف ها درکارگاه های نمور و تاریک که جوانی و سوی چشمشان را برروی این کار می گذاشتند نمونه آشکار آن نارسایی ها بود که هیچگاه برطرف نشد و نتوانستند یا نخواستند ساختار صنایع دستی را نوسازی کنند و آن را به مانند یک صنعت نوین و توانا به رقابت ، اصلاح ساختاری کنند.
نتیجه خالی شدن روستاهایی مانند ابیانه از قالیباف ها شد چون جوان هایش برای یافتن فرصت های بهتر زندگی ازآنجا رفته اند. اگر صنایع دستی صنعتی بدون دست شده به این علت است که همچون یک کاروکسب سنتی و درحال زوال به آن نگریستند و آن را درقالب یک صنعت مدرن با نگاه صنعتی درنیاوردند. صنایع دستی چوب غفلت های بزرگ تاریخی را می خورد که ویژگی زندگی اقتصادی در اینجاست.
موانع سرمایه گذاری در صنایع دستی هم که می تواند منابع لازم را برای نوسازی صنعت دست فراهم کند مشکل را بزرگتر کرده چون قیمت تمام شده محصولات بالا است و قدرت خرید مردم با آن برابری نمی کند.
صادرات هم با بازاریابی نامناسب و رقابت حرفه ای هایی که در تبلیغات جلو افتاده اند نمی تواند جای خالی خرید داخلی را پرکند . با همه اینها صنایع دستی ایران می تواند به شرط نوسازی و به کار افتادن دستها به جایگاه تاریخیش برگردد. شرطش این است که صنایع دستی را مانند یک صنعت مدرن نوسازی کنند.
نوسازی صنایع دستی به توسعه اقتصاد روستایی و مدرن شدن اقتصاد شهری و دگرگونی زیربنایی در روابط پولی میان عوامل صنعت و نهادی شدن حمایت هاو مشارکت کامل بخش خصوصی بستگی دارد.
پس از آن است که مشکل بازاریابی و رقابت هم حل می شود و دستان صنایع دستی را توانمند می سازد ولی این به سرمایه گذاری کلان مالی و سرمایه اجتماعی فعال نیاز دارد که این هر دو هم دربازار دلالی مجال چندانی نمی یابند درحالی که دست دراین بازارچنان زیاد است و همه نیروها را جذب کرده که دستی برای صنایع دستی نمانده است.
درحالی که ایجاد هر فرصت شغلی دراین صنایع به حدود 20 میلیون تومان نیاز دارد حمایت از آن در مقایسه با صنعت خودروسازی داخلی صفر است درحالی که هر فرصت شغلی درخودروسازی به بیشتر از 700 میلیون تومان نیازدارد و سهم آن هم در تولید ناخالص داخلی، نصف سهم صنایع دستی برآورد شده است.
این صنایع نیازمند دستهایی است که از آن حمایت کنند که در آن صورت می تواند وابستگی اقتصاد عمومی به نفت را هم کاهش دهد.
6122/ 2027
کپی شد