هاشمی در زمان مناسب، با بیان مناسب به میان مردم رفت و کوشید میانجی خیرخواهی باشد که مردم و حکومت را در پیوندی تاریخی به صحنه بیاورد تا هم حکومت از پشتوانه بی جایگزین آرای اکثریت ملت برخوردار شود، و هم جمهورِ مردم، دولت را نمایندة منافع ملی بدانند و حکومت را در مسیر خواستها و امیدهای خود تعریف کنند. در حقیقت تلفیق کلاسیک و اصیل جمهوری اسلامی و سخنان متعدد و متنوعی که از امام خمینی با این مضمون نقل شده بود که «میزان رأی ملت است» مصداقهای عینی پیدا میکرد تا شکاف و فاصله میان حکومت و مردم، یا دولت و ملت از میان برود یا به کمترین حد کاهش یابد.
به گزارش جماران؛ سید مسعود رضوی در یادداشتی در روزنامه اطلاعات نوشت:
نقش آفرینی سیاستگران و سیاست اندیشان را با چه متر و معیاری میتوان سنجید؟ اثرگذاری و خدمت یک دولتمرد و مدیر مملکت را چگونه میتوان مورد ارزیابی قرار داد؟ هنگامی که حضور دارند، هنوز نقشی در راه ایشان باقی است و ممکن است بر داوری تأثیر بگذارد و هنگامی که در میگذرند و از میان ما میروند، باید زمانی بگذرد تا کارنامه و نتایج عمل و گفتارشان در سنجه نقد و ارزیابی مورد قضاوت قرار گیرد. اما برخی چهرهها و شخصیتها را فارغ از این مسائل میتوان مهم و خاص قلمداد کرد، زیرا خود به مانند معمار و معیاری بودهاند که تاریخ زمانه و دوران حضورشان را شکل داده و آراستهاند. مرحوم هاشمی رفسنجانی بیشک یکی از همین تاریخ سازان بود که فراتر از رد و قبول، یا نقد و تمجید، میتوان بر اهمیت و اعتبارش صحه نهاد.
هاشمی در یک دوران طولانی از دهه ۱۳۴۰ تا لحظهای که درگذشت و حتی پس از آن، در تحول و تغییر سیاست در کشورمان اثر داشت. برای درک بهتر باید زندگی او را به چند دوره متوالی و متفاوت تقسیم کرد. دوران جوانی، دوره مبارزه، زندان، انقلاب و نخستین التهابات پس از پیروزی، حضور در شورای انقلاب، حزب جمهوری اسلامی، وزارت کشور، مجلس شورای ملی که به مجلس شورای اسلامی تغییر نام داد، جنگ، ریاست جمهوری، مجمع تشخیص مصلحت، کنشهای پس از آن، رقابت و فراز و فرود در سیاست، پژوهش و چاپ انبوه آثار و خاطرات و یادداشتها، دوران تغییر و نقادی دلسوزانه و سرانجام سنجههای واپسین که او را به گیر و دار، و خط و مداری دیگر کشاند و در میانه خطوط و جریانهای سیاسی کوشید از انقلاب و اساس جمهوریت درحد امکان دفاع کند. خاصه در مقابل دولت احمدی نژاد و ناموافقانی که بیمحابا و بی پرده به او تاختند و اهانت میکردند. موفقیت هاشمی در بسیج و بازگرداندن یا بهتر بگوییم آشتی جمهور با صندوق آرا و واپسین باورهایش به قدرت و اهمیت آرا و صندوق انتخابات، نوعی چرخش تاریخی بود که در پایان زندگی، جمع عظیمی از مردم را به وداع و تشییع این سیاستمدار دیرین و کهنه کار به خیابان کشاند.
در ارتباط با آنچه امروز و اینک در کوی و برزن و نسبت مردم با سیاست و حکومت شاهد هستیم، رفتار سیاسی و کنشگری سنجیده او میتواند یک تجربه موفق به حساب آید. هاشمی در زمان مناسب، با بیان مناسب به میان مردم رفت و کوشید میانجی خیرخواهی باشد که مردم و حکومت را در پیوندی تاریخی به صحنه بیاورد تا هم حکومت از پشتوانه بی جایگزین آرای اکثریت ملت برخوردار شود، و هم جمهورِ مردم، دولت را نمایندة منافع ملی بدانند و حکومت را در مسیر خواستها و امیدهای خود تعریف کنند. در حقیقت تلفیق کلاسیک و اصیل جمهوری اسلامی و سخنان متعدد و متنوعی که از امام خمینی با این مضمون نقل شده بود که «میزان رأی ملت است» مصداقهای عینی پیدا میکرد تا شکاف و فاصله میان حکومت و مردم، یا دولت و ملت از میان برود یا به کمترین حد کاهش یابد.
شرایط خطیر کنونی که کشور گرانمایه و کهن ما در آن قرار گرفته بیش از هر زمانی نیازمند خیر و صلاح خبیران و جهان دیدگانی است که فارغ از غوغای ننگ و نام، یا به دور از شایبه قدرت و ثروت و حتی خانواده و مقامشان، منافع ملی و خیر عمومی را در جهت صلاح میهن و مردم سرلوحه کار قرار دهند و بکوشند اصلاحی به وجود آورند و آشتی و مشارکتی میان گروهها و شخصیتهای کوشنده و قابل اعتماد ایجاد کنند. وجود سیاستمدارانی همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی، در حقیقت نخ تسبیح واحد برای ارتباط مهرههای کثیر و پرتعداد در جمهوری اسلامی و جامعه ایران قلمداد میشد. در میان تمام خصوصیات و عناصری که شخصیت فردی و چهرة تاریخی هاشمی رفنسنجانی را شمایل بخشیده است، این منزلت که تمام جریانهای سیاسی را از راست و اصولگرا تا جریانهای اصلاح طلب و طیف چپ سیاستگران را مورد خطاب و طرف مشورت قرار میداد تا برای صلاح و مصلحت کشور چاره جویی کند، بهترین خصوصیت و بارزترین صفت بود.
شاید تاریخ را در میان آن همه یادداشت روزنوشت و سند و سخنرانی و گفتگو و مقالات تحلیلی درباره این سیاستمرد نامی نتوان بدون نقد و تلخی بازبینی کرد. کدام مرد تاریخساز و برجستهای در این جایگاه و با این کارنامه میتواند از نقد بگریزد؟ اما آنچه در تراز جامع و مانع همین تاریخ مییابیم، خدمت او به منافع ملی، جمهوریت، میانجی گری میان مردم و حاکمیت، بیان دردها و امیدهای مردم، و سرانجام توجه به خیر و مهر عمومی در سپهر سیاست است. مردم نیز پاسخ دادند و آن وداع و اجتماع، نه فقط تشییع سیاستمدار، بلکه تجلی فهم عمومی و خرد جمعی در جامعه آزرده ایران بود.
سخن را به یادکرد آیتالله هاشمی بدین نیایش به پایان میبرم که: ایزد یگانه ایران و خیرخواهانش را هماره بر بلندای مهر و بزرگی پاس دارد.