دکتر فاطمه طباطبایی در «تربیت در منظومه فکری امام خمینی(س)»، گفت: 10 سال بعد از پیروزی انقلاب خیلی برنامه زندگی امام پر مشغله بود و خیلی حوادث ناگوار اتفاق افتاد. امسال تا گفتند هلیکوپتر رئیس جمهور سقوط کرده، بلافاصله ذهن من به آن 10 سال رفت. چه اتفاقاتی افتاد؟ 72 تن، رئیس جمهور، نخست وزیر و شخصیتهایی که هر کدام میتوانستند در ابتدای انقلاب تأثیرگذار باشند. ذهنم رفت و مروری کردم که ما چه حوادثی را پشت سر گذاشتیم؛ و امام مثل کوه، هر جایی که قرار میگرفت، با یک مدیریت درست برنامهریزی میکردند. چون معرفت نفس داشتند و به قوای خودشان مسلط بودند.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، با تأکید بر اینکه ارشاد و تربیت باید از سر رحمت و عطوفت باشد، گفت: امام اتصاف به رفق و مدارا را خیلی لازم میدانند و میگویند که رفق و مدارا از جنود رحمان است؛ پس اگر در وجود من نیست، یک خرده به انسانیت خودم شک کنم. اگر من این حالت رحم، مروّت، رفق، خواهش اصلاح دیگران و رنج بردن از گمراهی دیگران در وجودم نیست، باید در انسانیت خودم شک کنم. اصل هدایت و رفتارم باید بر اساس محبت باشد؛ چون خداوند بر اساس محبت آدم را خلق کرده است.
به گزارش خبرنگار روابط عمومی ستاد مرکزی بزرگداشت امام خمینی(س)، دکتر فاطمه طباطبایی طی سخنانی در نشست «تربیت در منظومه فکری امام خمینی(س)»، گفت: همه میدانیم که دغدغه امام تربیت انسان بوده و در تمام صحبتها و مکتوبات از جوانی تا انتهای عمر شریفشان مسأله مهم برای امام «تربیت انسان» بوده است؛ منزلت و شرافت انسان و اینکه چطور به وصل برسد، همیشه دغدغه امام بوده است.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، یادآور شد: اگر بخواهیم نظریه امام را استخراج کنیم که چه شیوه تربیتی دارند، قطعا باید نگاهی به نظر امام در زمینههای مختلف داشته باشیم. چون وقتی آثار امام را مطالعه کنید میبینید که تفکرات ایشان خیلی منسجم است. یعنی وقتی موضوع انسان را در نظر بگیریم، میبینیم که در فقه، اصول و عرفان یک بحثی را مطرح میکنند و وقتی برداشتهای امام از انسان را روی هم بگذاریم، پیدا است که یک ذهن منسجم و شناخت درستی از انسان دارند؛ و اینکه این انسان چه هدفی باید داشته باشد و چه وسایلی در اختیار دارد که بتواند به آن برسد.
وی تأکید کرد: وقتی تک تک بحثهایشان را کنار هم بگذاریم، میبینیم که یک نظم و برنامهای را تدوین میکنند. اگر چنین برداشتی از امام کردیم که چنین تعریفی از انسان دارند، تبعا در روحیه و تربیت خودمان هم اثر میگذارد. به خصوص اینکه امام تذکر میدادند که اول خودسازی است و تا کسی خودش را نسازد نمیتواند دیگری را بسازد.
دکتر فاطمه طباطبایی اظهار داشت: اما نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم، این است که مؤلفههای تربیتی را باید طوری تنظیم کنیم و آموزش بدهیم که در وجود انسانها نهادینه شود؛ صرف گفتن و دانستن کفایت نمیکند. امام بارها میگفتند که انسان شدن در کنار یک سری کارهایی است که انجام میشود. انسان وقتی به دنیا میآید، ظاهرش انسان است اما باطنا باید خودش این انسانیت را شکوفا کند. یکی از شکرهایی که همیشه من از خداوند دارم این است که خداوند ظاهر ما را انسان آفرید و باطنتان هم با تلاش خودتان باید انسان شود.
وی تأکید کرد: همه انسان هستیم و خودمان را هم اشرف مخلوقات میدانیم اما واقعا انسان هستیم و انسانیت در وجود ما شکوفا شده است؟ واقعا من برتر از انسان هستم یا یک حیوان سخنگو هستم؟ همان خصوصیات حیوان را دارم اما حساب شده بروز میدهم؛ همان غضب را دارم، اما حساب شده بروز میدهم. اگر به خودم برگردم میبینم که با انسانیت فاصله دارم. بنابراین، انسانیت باید در یک پروژه، پروسه و روندی شکوفا شود؛ و مهمترین نقش را هم معلمها دارند.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، گفت: به نظر من اول باید این را بررسی کنیم که مطالب را چگونه میخواهید به بچهها آموزش دهید؟ صرف کلاس رفتن و سخن گفتن، آن هم وقتی من مجبور هستم به کلاس بروم تا ساعتم پر شود یا مجبور هستم درس بدهم تا حقوق بگیرم، آیا واقعا تأثیر میگذارد؟ به نظر من خود این یک برنامهریزی دقیق میخواهد که چگونه منتقل کنیم؟ این شیوه که سر کلاس برویم و یک نفره درس بدهیم و بعد هم امتحان بگیریم، آیا واقعا بچههای ما انسان میشوند؟ خودمان انسان شدهایم که میخواهیم انسان تربیت کنیم؟
وی ادامه داد: از این جهت به نظر من این برنامه خیلی باید جدی گرفته شود که ما با چه شیوهای میخواهیم مؤلفههای اخلاقی را انتقال بدهیم؟ اگر به کتاب جنود عقل و جهل امام نگاه کنید، امام صفاتی را ذکر میکنند و میگویند اینها ظهور عقل و عقلانیت و چه صفاتی ظهور جهل است. خودمان ببینیم که اینها در ما ظهور دارد یا ندارد. اگر این صفات در ما ظهور دارد، میتوانیم بگوییم ما انسان هستیم؛ اما اگر در ما ظهور ندارد، ما چه هستیم؟ پس چطوری میخواهیم تربیت کنیم؟ بنابراین، به نظر من نکته اصلی در حوزه آموزش و پرورش این هست که شیوه را پیدا کنیم.
دکتر فاطمه طباطبایی اظهار داشت: به نظر من نکته مهم بعدی این است که تفاوتی بین معلم و مربی بگذاریم. من فکر میکنم در اسماء الهی معلم نباشد ولی مربی هست. خداوند در قرآن خودش را «مربی» معرفی میکند و همه را او تربیت میکند. به کجا میخواهد تربیت کند؟ ما باید به چه چیزی برسیم؟ اگر ما خدا را مربی میدانیم و انسان را هم جانشین خدا میدانیم، بنابراین ما هم باید مربی باشیم.
وی تأ:ید کرد: خدا چگونه تربیت میکند؟ باید به حوزههای فلسفه برویم و ببینیم خدا چطوری تربیت میکند. بهترین راه این است که در قرآن ببینیم شیوه تربیتی خداوند چگونه بوده است. امام توضیح دادهاند و برای ما گفتهاند. اولین عنصری که یک مربی باید داشته باشد، مهارت و علاقه به اصلاحگری است. اول خودش را دوست داشته باشد و نفس خودش را بشناسد و در صدد اصلاح خودش بر بیاید. وقتی خودش را اصلاح کرد، تبعا میتواند مربی دیگری هم باشد. خداوند علم، محبت و حکمت دارد و در حوزه تربیت این سه مورد خیلی مهم است. کسی که میخواهد مربی باشد باید این سه ویژگی را داشته باشد.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، افزود: اگر این طور باشد، وقتی با یک انسان خطاکاری مواجه شود، چطوری برخورد میکند؟ کینه دارد؟! آیا هرگز با انسان خطاکار خشونت دارد؟! چون باور دارد که او کرامت ذاتی دارد و این خطا یا گناه عارض او شده است؛ پس باید متوجه شود و این عرضی را از خودش دور کند. وقتی پزشک با بیمار مواجه میشود، به چه شکلی با او برخورد میکند؟ این مربی هم چنین برداشتی باید داشته باشد. کارهای مقدماتی لازم دارد، باید مقدمات را فراهم کند تا نقصی که عارض این انسان شده، برگردد.
وی یادآور شد: امام در «سرّ الصلاة» بحث نماز را مطرح میکنند. همه میدانیم نماز از عباداتی است که در هیچ شرایطی از انسان ساقط نمیشود. پس نماز غیر از رکوع و سجود، حقیقتی دارد که آدم را از حالت حیوانیت به انسانیت راهنمایی میکند. به همین خاطر واجب است و میگویند اگر نماز شما قبول شد بقیه کارهایتان هم قبول میشود. چون به ساحت انسانیت میآید. امام میگوید اگر میخواهید نماز معراج مؤمن باشد، اول سعی کن از حجاب الفاظ خودت را برهانی و به حقایق جملاتی که بیان میکنی، پی ببری.
دکتر فاطمه طباطبایی تصریح کرد: از آب یاد بگیر که با خلق خدا و موجودات دیگر چطور رفتار کنی؛ قصد اصلاح آنها را داشته باش، نه قصد برتری خودت یا کینهتوزی و خیلی چیزهای دیگر که ما با آنها درگیر هستیم. با بندگان خدا با اخلاص معاشرت کن و در راه حق و خلق، از اعمال اراده شخصی خودت بگذر. با نظر عطوفت و اصلاح به بندگان خدا بنگر؛ حتی هدایت تو از گناهان و نهی نمودن تو از معاصی و عصیان نیز باید برای اصلاح راه آنها باشد؛ نه برای اعمال نفوذ اراده خودت. برگردیم و ببینیم واقعا سر کلاس این طور با بچهها برخورد میکنیم؟ واقعا قصد ما اصلاح است؟
وی با اشاره به اینکه در بحث عبادت فردی، امام نکته تربیتی دارند، افزود: اگر ما باور کردیم که انداخته شده نیستیم و بلکه آویخته هستیم، اگر باور کردیم که آن سر نخ اتصال ما به معبود مطلق و کمال مطلق است و ما در دست او هستیم، این باور به ما کمک میکند که به سمت کمال مطلق حرکت کنیم. امام میگوید اگر این باور در ما به وجود بیاید، بدون اینکه از روند طبیعت خارج شویم، نگاه ما به دیگران و اثر وجودی ما به دیگران و نفوذ کلام ما فرق میکند.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، اظهار داشت: اگر بخواهیم نکات تربیتی را از نظر امام استخراج کنیم، نکات زیادی هست، اما دو چیزی که به نظر من در اندیشه امام خیلی مهم هست، یکی «معرفت نفس» و دیگری «رفق و مدارا» است. امام اتصاف به رفق و مدارا را خیلی لازم میدانند و میگویند که رفق و مدارا از جنود رحمان است؛ پس اگر در وجود من نیست، یک خرده به انسانیت خودم شک کنم. اگر من این حالت رحم، مروّت، رفق، خواهش اصلاح دیگران و رنج بردن از گمراهی دیگران در وجودم نیست، باید در انسانیت خودم شک کنم. اصل هدایت و رفتارم باید بر اساس محبت باشد؛ چون خداوند بر اساس محبت آدم را خلق کرده است.
وی افزود: نکته بعدی این است که اگر بخواهیم «معرفت نفس» را در دیدگاه امام بررسی کنیم، میبینیم که نگاه امام نقطه پیوند انسانشناسی، جهانشناسی، معرفتشناسی و سلوک است. ما تا نفسمان را نشناسیم، نمیتوانیم نفس را هدایت کنیم؛ امر مجهول که مورد هدایت واقع نمیشود. ببینیم موانع حرکت و عوامل حرکت چیست و آنها را انجام بدهیم تا بتوانیم به انسانیت برسیم. بنابراین، اگر خواستیم بیشتر روی این نظریهها کار کنیم، کتابها در مورد معرفت نفس و قوای نفس زیاد است.
دکتر فاطمه طباطبایی گفت: مسیر خداشناسی، خودشناسی است. اگر من خودم را شناختم، میفهمم عاجز و فقر محض و هیچ هستم. با این مبانی ببینید که امام چقدر از «هیچ» استفاده میکرد. اگر من هیچ هستم، جاهطلبی و خودخواهی نمیتواند در من رشد کند. اگر این باور در من ایجاد شود که فقر محض هستم و خداوند غنی مطلق است، طبیعتا رنگ زندگی من را عوض میکند. ما این را در طول زندگی با امام به خوبی مشاهده میکردیم. امام تصور میکردم با دیدن امام «شرح چهل حدیث» و «جنود عقل» را مجسم میبینیم. چون باورها باعث میشود که رفتار انسان تغییر کند. امام در جایگاههای مختلف زندگی حس کرده بودند که چه موقعیت و وظایفی دارند.
وی تأکید کرد: 10 سال بعد از پیروزی انقلاب خیلی برنامه زندگی امام پر مشغله بود و خیلی حوادث ناگوار اتفاق افتاد. امسال تا گفتند هلیکوپتر رئیس جمهور سقوط کرده، بلافاصله ذهن من به آن 10 سال رفت. چه اتفاقاتی افتاد؟ 72 تن، رئیس جمهور، نخست وزیر و شخصیتهایی که هر کدام میتوانستند در ابتدای انقلاب تأثیرگذار باشند. ذهنم رفت و مروری کردم که ما چه حوادثی را پشت سر گذاشتیم؛ و امام مثل کوه، هر جایی که قرار میگرفت، با یک مدیریت درست برنامهریزی میکردند. چون معرفت نفس داشتند و به قوای خودشان مسلط بودند.
مدیر گروه عرفان اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی، با بیان اینکه باید ببینیم معنای عالَم از نظر امام چیست، تصریح کرد: امام چه برداشتی از جهان هستی دارند؟ واقعا امام باور داشتند که عالَم مظهر اسماء حق تعالی است. به این ترتیب با نگاه امام نمیتوانیم یک درخت را هم بدون مصلحت جا به جا کنیم؛ و باید پشتوانه آن بر مبنای منطق، عقل و شرع باشد. جهاد اکبر یعنی ما هر لحظه مراقب باشیم که میتوانیم سقوط کنیم.
وی در بخش دیگری از سخنان خود، گفت: در داستان خضر و موسی(ع) آمده است پاسخ کسی که با مردم رفق و مدارا داشته باشد، خدا هم در قیامت با او مدارا میکند. ما دوست داریم خدا با خشم با ما برخورد کند یا با مهر؟ هر کسی بالأخره عدهای زیر دست خودش دارد، با همه اینها مدارا داشته باش تا خداوند هم با تو مدارا کند. امام اشاره میکند که خدا به موسی(ع) و هارون فرمود به سمت فرعون بروید و با قول لیّن با او صحبت کنید؛ بنابراین «سخن نرم» است که میتواند کسی را رام کند. امام اینجا نتیجه میگیرد که این یک دستور کلی است برای کسی که میخواهد خودش یا دیگران را هدایت کند.
دکتر فاطمه طباطبایی با اشاره به اینکه امر به معروف و نهی از منکر هم به این شکل معنا پیدا میکند، تأکید کرد: اول ما باید یک کار زشت را منکر جلوه بدهیم و خوبی را معروف کنیم، آن وقت کسی که میآید معروف را ایجاد کند، محبوب همه میشود. امام این را ذکر میکند که اگر در مقام ارشاد و تربیت هستید هم باید از سر رحمت و عطوفت باشد؛ آن وقت تأثیرگذار است. میگویند که اصلا به طور کلی دستور دادن تلخ است و مربی باید با محبت این تلخی را بگیرد. اول باید با محبت کامش را شیرین کند و بعد امرش را انجام بدهد، آن وقت امر پذیرفته میشود. نمونه این را در زندگی امام دیدید. گفتند جبههها خالی شده و جوانان جانشان را کف دست گرفتند تا جبههها خالی نماند. یادم هست که اول انقلاب حساب 100 را گذاشتند که مشکلات مردم را حل کنند. کلام امام نفوذ داشت؛ چون قلبشان محبت داشت و همه چیزشان را برای مردم گذاشته بودند. محبت تابش و جذابیت دارد؛ و ایجاد محبت میکند.
وی در پایان تأکید کرد: قلبی که آلوده به بغض و عداوت با بندگان باشد و با خشونت رفتار کند، از فطرت الهی خارج است. یعنی نظر امام این است که انسان خشن از فطرت الهی خارج شده چون حضرت حق رحمت عام و محبت مطلق است. کسی که از فطرت الهی خارج شده، خودخواه و خودپسند میشوند و همه چیز را برای خودش میخواهد. باز امام تصریح میکنند که زودرنجی، امراض عصبی، کدورت و تیرگی اخلاقی، هیچ کدام با هدایتگری و ارشاد سازگاری ندارد. تصریح دارند که خشونت داشتن با ارشاد و مربیگری منافات دارد.